جلسه پنجم از دوره هشتم جلسات لژیون سردار کنگره ۶۰ نمایندگی ابن سینا با استادی پهلوان مسافر علی نگهبانی مسافر موسی و دبیری مسافر مجتبی با دستور جلسه " پهلوان " در روز دوشنبه ۲۱ خرداد ماه ۱۴۰۲ ساعت ۱۵:۳۰ آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
سلام دوستان علی هستم یک مسافر؛ خدا رو شکر که در خدمت شما عزیزان هستم و این لطف و محبت آقا موسی عزیز است که این فرصت رو در اختیار من گذاشتند تا بتوانم آموزش بگیرم، من همیشه شعبه ابن سینا را مثال میزنم و میگویم دوستان دیگر هم باید بتوانند همچین شعبهای برای خودشان بخرند چون الآن ما در شعبه لویی پاستور درگیر جابهجایی هستیم و طرف مقابل هم هرسال میآید و مبلغ اجاره را صد در صد اضافه میکند و امسال هم همینطور است؛ اما اگر دوستان همت کنند و یک شعبه از خودمان داشته باشیم دیگر از این مشکلات نداریم و این قطعاً لطف خدا و تلاش دوستان است که شعبه به این خوبی دایر شده، دستور جلسه ما راجع به پهلوانی است و در حقیقت پهلوان واقعی جناب مهندس و خانواده محترم ایشان هستند؛ خود من یک روزی کجای کار بودم و چهکار میکردم همه جی داشتم و هیچچیز نداشتم، ظاهر بسیار خوب بود اما درون پوسیده وزندگیام داشت از هم متلاشی میشد ولی آقای مهندس با ازخودگذشتگی تمام این روش را برای رهایی مصرفکنندگان ارائه کردند؛ ایشان را در جریان کار کنگره بازداشت کردند درب شعبه را بستند ولی چون ایمان راسخ به این راه داشتند و میدانستند نتیجه نهایی خوب است، چراکه در انسانهای وارسته القا خودبهخود شکل میگیرد و ایشان میدانستند چه اتفاقی خواهد افتاد و با همان ایمان راسخ پایکار کنگره ایستادند و به همه گفتند که من ثابت میکنم که این راه درست است و ثابت هم کردند و به این میگویند پهلوان واقعی؛ معمولاً در ورزش میگویند فلانی پهلوان است ولی اگر به همان پهلوان میگفتند بیا و صد هزار تومان ببخش این کار را نمیکرد و اگر مشکلی برایت پیش میامد اصلاً کارت را انجام نمیداد اما جناب آقای مهندس چه چیزی به من دادند من که زمانی برای پول دادن یا در جمعی رفتن و کمک کردن تا دو ماه حالم بد بود و حقیقتاً میگفتم بیچاره شدم و جو گیر شدم اصلاً چرا این کار را کردم و از این حرفها میگفتم؛ ولی امروز لطف خدا شامل حال من و خانوادهام شده است و امیدوارم شامل حال شما عزیزان هم شود؛ به امید خدا سال بعد یکی از اعضای خانواده پهلوان میشود و بقیه دوستان هم دنور شدند و خدا رو شکر امسال جایگاه نشانی در بینشانی شکل گرفت که امیدوارم به این جایگاه هم برسیم؛ این بستر را جناب مهندس فراهم کردند که ما الآن میتوانیم بهراحتی گذشت کنیم، من سال 81 میخواستم بروم مکه و رفتیم شخصی را پیدا کردیم و گفتیم ما میخواهیم مالمان را حلال کنیم و ایشان حساب کردند و گفتند فلان مبلغ را باید پرداخت کنید و با التماس فراوان هزار متر زمین در کهریزک به ایشان دادیم و 15 میلیون تومان هم پول نقد پرداخت کردیم که در حال حاضر چند میلیارد پول همان زمین است و جالب این است که گفتند من هم زمین را به شخص دیگری میدهم و الآن که یاد این موضوع میافتم حالم خراب میشود، من میخواستم مالم را حلال کنم چون ریشه این کار اصلاً درست نبود حالم بد شد، اما در کنگره که پول میدهیم هرلحظه که به آن فکر میکنیم حالمان خوب میشود؛ یک روز یک دوستی به من گفت چرا این قرآنها را خریدی و نمیدانست جریان چیست به او گفتم در کنگره هر کس 500 میلیون بدهد یکی از این قرآنها به او میدهند؛ ایشان به من گفت خداوکیلی تو دیوانه هستی هفتهای سه روز وقتت رامی گذاری، در صندوق پول میاندازی، سالی 500 میلیون هم میدهی آیا واقعاً دیوانه نیستی؟ به او گفتم شما اینطوری فکر کنید شما که شرایط زندگی من را میدانی آیا وضع من بهتر شده یا بدتر شده؟ مگر میشود وضع زندگی یک آدم دیوانه بهتر شود؟ اما چرا اینقدر برکت و حال خوب وارد زندگی من شده است و شرایطم بهتر شده؛ تنها دلیل این حال خوبی که در زندگی ما جریان دارد همین خدمت کردن به کنگره است؛ دوستان اصلاً نترسید و نگویید نمیشود شما نیت کنید پرداختکننده شما نیستید کس دیگری پرداختکننده است؛ روزی که آقای مهندس به من اجازه پهلوانی دادند چند لحظهای روی زمین نبودم و از شادی این لطفی که خداوند به من کرده بود در پوست خودم نمیگنجیدم و فقط ما دوستان کنگرهای این موضوع را بهخوبی درک کردیم؛ اگر روزش برسد و شما خواسته واقعی داشته باشید قطعاً اتفاق خواهد افتاد؛ هر کس بهاندازه توانش باید مشارکت کند و جایگاهها نسبت به میزانی که میبخشی باهم خیلی فرق میکند. امیدوارم همه عزیزان این جایگاه را تجربه کنند و خدا را شکر که ما در کنگره هستیم. از اینکه به صحبتهای من گوش کردید ممنون و سپاسگزارم.
تایپ: مسافر روح الله لژیون ۲۱
عکس: مسافر مجید لژیون ۱۶
- تعداد بازدید از این مطلب :
118