نهمین جلسه از دوره دوم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی رازی؛ با استادی راهنمای محترم مسافر مجید، نگهبانی مسافر حمیدرضا و دبیری مسافر جواد با دستور جلسه << کتاب 60درجه و تصاویر آن >> در روز شنبه تاریخ نوزدهم خرداد ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
سلام دوستان مجید هستم یک مسافر، خدارا شکر میکنم که دوباره در این جایگاه قرار گرفتم برای آموزش گرفتن، تشکر میکنم از آقای مهندس و خانواده محترم ایشان که این بستر را فراهم کردند تا همیشه حالمان خوب شود، تشکر ویژه هم از ایجنت و مرزبانهای محترم میکنم که انشاالله تمام این خدمتها ثمرات و میوههای خودش را نشان خواهد داد، دستور جلسه دو قسمت میباشد که یکی کتاب ۶۰ درجه و تصاویر آن و دیگری تولد محسن عزیز است، اسفند سال ۸۹ من مصرف کننده بودم و خواهرم خبرنگار بود وقتی میرود سهروردی ساختمان آکادمی آنجا تولدی را میبیند و پیام را دریافت میکند که در نتیجه آن من بیآیم مشاوره شوم و سفر خود را آغاز کنم، پس این تولدها حتماً پیام خود را دارد به نحوی و به هر شکلی، عزیزان یادشان است که یک دستور جلسه کتاب بود و یکی هم تصاویر آن، من در سالی که وارد کنگره شدم یکی دو ماه اول حال خوبی نداشتم، استاد جلسه هم راهنمای راهنمای من در جایگاه بودن و میگفتند: تصاویر این کتاب همیشه جلوی چشمانتان باشد و من هم طبق گفته ایشان تصاویر کتاب را پاره کردم و آنها را به دیوار چسباندن که با دیدن این تصاویر حال من خوب میشد، آقای مهندس میگویند من در این کتاب چهارده تصویر گذاشتم همراه با موسیقی، که هر تصویری برای خود یک نُت دارد، کتاب ۶۰ درجه اوایل که چاپ شد یکی روی جلد بود و یکی هم پشت جلد کتاب، من پنج یا شش بار این کتاب را خریداری کردم اما کتابهای دیگر خاطرم نیست، این کتاب هم در صور آشکار و هم در صور پنهان مفهوم بسیاری دارد که باید توسط مسافران درک شود، آقای مهندس میگویند حتی این کتاب به عنوان مشاور کسانی که گرفتار مصرف هستند و همسفرانشان که یک بار این کتاب را میخوانند است که میدانند با مسافر خودشان چگونه صحبت کنند چون میدانند که یک روز آن مسافر رها خواهد شد، چون همه مصرف کنندگان این راهها را رفتهایم از جمله کمپ، کلینیک، یوآردی و غیره، تنها جایی که درمان قطعی اعتیاد در آن انجام میگیرد کنگره ۶۰ است و تنها جایی است که جواب میدهد، این کتاب امروز به چاپ هفتادم رسیده است، آقای مهندس میگویند اگر قرار بود کنگره و خودم را تبلیغ کنم الان چاپ سیصدم بودم که ما دنبال این موارد نیستیم، همین که من و دیگران آمدیم و درمان شدیم کل مطلب را گرفتیم، راجعبه کتاب و دستور جلسه آقای خدامی و آقای مهندس در سایت مطالب زیادی را منتشر کردهاند، اما در مورد قسمت دوم: آقا محسن روزی که وارد کنگره شدند همین طوری بودند و هیچ تغییری نکردند، مصرف کننده شیره بود و به خودش میرسید اما تخریبهای زیادی در صور پنهان داشت به شکلی که حتی نمیتوانست روی پای خود بهایستد، اما چون خواسته رهایی داشت خدا او را کمک کرد تا رها شود، اولین بار که شربت را خورد به من زنگ زد و تشکر کرد، محسن جزء رهجوهای اول من بود، محسن و مهدی و بهمن که بنده خدا شربت را خورد و دچاره تشنج مرگباری شد که همسفرش با من تماس گرفت و گفت که همچین مشکلی پیش آمده، محسن بنده خدا هم با موتور تصادف کرد و زخمی شد، ولی چون ایمان داشت ادامه داد و در این مسیر همسفرش هم نقش زیادی داشت، نقش همسفر در رهایی مسافر خیلی مهم است، محسن میگفت من یک روزهایی بزرگ شدن پسرم را ندیدم چون کسی که مصرف کننده است به این شکل است، زمانی که فرد بعد از یک سفر خوب درمان میشود آن پرده و حجاب از بین میرود و حسها شروع به باز شدن میکند و چیزهایی که نمیدید را میبیند، انشالله این خانواده همیشه پایدار باشند و به محسن و خانواده ایشان تبریک میگویم و انشاالله همین طور در کنگره حضور داشته باشند و خدمتگزار باشند و شاهد رهاییهای رهجوهاشون باشیم، محسن پتانسیل جایگاه خدمتی بالایی دارد و امیدوارم بتواند ثمره این خدمتهای را ببیند، ممنون که به صحبتهای من توجه کردید.
صحبتهای مسافر
سلام دوستان محسن هستم یک مسافر، ابتدا خدارا شکر میکنم که در این جایگاه هستم، از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر میکنم که این بستر را فراهم کردند تا من بتوانم به حال خوب برسم، از راهنمای خوبم آقای مجید مغانی تشکر میکنم، از همسفرم تشکر میکنم، از راهنمای همسفرم خانم لیلا و خانم ماهرخ تشکر میکنم که زحمات زیادی را متحمل شدند و رهنمودهای به جای این بزرگواران چراغ راهی بود برای زندگی ما، از دوست خوبم آقای مجتبی مهرآور تشکر میکنم که کنگره را به من معرفی کرد و همچنین از ایجنت محترم و گروه مرزبانی تشکر میکنم که این نمایندگی را با زحمت فراوان به بهترین شکل اداره میکنند، روزی که من اعتیاد را شروع کردم برای لذت طلبی نبود بلکه بخاطر دردهای زیادی بود که از چندین جراحی سنگین به جا مانده بود و به دنبال تسکین بودم که ابتدا به دستور پزشک هر روز مورفین تزریق میکردم که فقط بتوانم بنشینم که متاسفانه آن مقدار از دوز بیش از چند ساعت دردهای من را جوابگو نبود و هر روز رو به بالا رفتن دوز مصرفی کردم تا جایی که شیره هم به آن اضافه شد و خود این مواد تبدیل شد به یک درد، همانطور که با کوله باری از تخریب به دنبال درمان در دنیای تاریک خود بودم با کنگره آشنا شدم، کنگره پنجره امیدی بود برای من اما در اوایل سفر کار بسیار سخت بود و نیروهای منفی به شدت من را تحت تاثیر قرار میدادند به این صورت که ابتدا تصادف کردم بعد از آن دردهای من رو به وخامت رفت اما چون نور امیدی در دل من بود و هیچ راهی دیگر در پیش رو نمیدیدم با تمام توان خواست رهایی را در وجودم پرورش دادم و نتیجه آن همه سختی را امروز با رها شدن از مواد میتوانم ببینم، در روز اول ورود من به کنگره تولد بود و آن تولد را در ذهن خودم تصور کردم بعد راهنما آموزش داد که این تصویر سازی باید بصورت مستمر و همراه با حرکت در راستای آن باشد، یعنی تصور میکردم که به جای استاد هستم، تصور میکردم که گل رهایی را از مهندس دریافت میکنم و.... در ابتدا این تصاویر همراه بود با ناباوری و ناامیدی اما با حرکت توانستم ببینم که من هم میتوانم و تمام آن تصاویر در ذهن من تبدیل به واقعیت میشد، با تصاویر و حرکتهای کوچک و البته صبر پله پله توانستم به رهایی برسم و امروز هم یکسال از رهایی من میگذرد و خدارا شکر در کنگره هستم، و به طور خلاصه در کنگره اگر خوب نگاه کنیم میتوانیم نمونههای چندین برابر بدتر از خودمان را ببینیم که به درمان و رهایی رسیدهاند و آنها را الگوی راه خود قرار بدهیم، ممنون که به صحبتهای من توجه کردید.
صحبتهای راهنمای همسفر
سلام دوستان ماهرخ هستم همسفر، تبریک میگویم این تولد را خدمت تمام اعضاى نمایندگی رازی و همینطور نمایندگی حر، تبریک میگویم به راهنمای آقا محسن، تبریک میگویم به خانم لیلا راهنمای سفر اول خانم نسترن که زحمات اصلی را ایشان متحمل شدهاند، در کنگره افراد زیادی را داریم که به ما دست یاری میدهند تا جایگاه های مختلف را ما تجربه کنیم اما نکته مهم این است که وابستگیها نباید باشد تا بتوانیم گذر کنیم و تغییر جایگاه بدهیم، این دستور جلسه ارتباط زیادی با این دو عزیز دارد و آن هم به این دلیل است که ما وقتی کتاب۶۰ درجه را میخوانیم در نهایت به این موضوع میرسیم که هرکسی که در کنگره قرار است بماند و در زندگی نتیجه مثبتی بگیرد فقط باید تمام تلاش خود را انجام بدهد و هیچ وقت ناامید نشود و این اطمینان خاطر را داشته باشد که تمام تلاش هایش یک روزی به بهترین شکل ممکن به نتیجه خواهد رسید، آموزشهای کنگره این را خوب به ما یاد میدهد و کسانی را که در زندگی ناامید هستند و توانایی این را در خود نمیبینند که مثبت زندگی کنند حتما از این دایره منفعتی نخواهند برد چون اساس کنگره بر مبنای امید به روزهای بهتر است، اما آموزشهای کنگره این فرصت را در اختیار ما قرار میدهد که خودمان و تواناییهای مان را پیدا کنیم و به یک زندگی ایده آل برسیم، خانم نسترن یکی از همسفران فعال با جهانبینی بالا در نمایندگی رازی هستند و میتوانند الگوی مناسبی برای خواهر لژیونیهای خود که تازه وارد سفر شدهاند باشند، امیدوارم هرکسی که در کنگره قرار میگیرد بتواند خود را بازسازی کند و در ادامه در مسیر خدمت جایگاه های مختلف را تجربه کند و خدمت گذار خوبی برای کنگره باشد تا تمام برکات وارد زندگیشان شود، ممنون که به صحبتهای من توجه کردید.
صحبتهای همسفر
سلام دوستان نسترن هستم همسفر، مسافر نیکوتین، خدارا شکر میکنم برای این حس و حال خوب، تشکر میکنم از آقای مهندس و خانواده محترمشان، تشکر میکنم از راهنمای محترم آقای مجید مغانی که زحمات مسافرم را متحمل شدند، تشکر میکنم از راهنمای خوب سفر اولم خانم لیلا و راهنمای عزیزم خانم ماهرخ و همچنین خانم زهرا راهنمای درمان سیگارم که همواره با آموزشهای خود حال و روز زندگی ما را بهتر میکنند، تشکر میکنم از حضور همه شما عزیزان که با حضور و پیامهای تان این تولد را شور و اشتیاق بخشیدید، خیلیها کمک کردن که ما در اینجا باشیم تا به حال خوب برسیم، روزهای بسیار سخت و تاریکی را پشت سر گذاشتیم که به هیچ وجه نمیخواهم از آنها صحبت کنم، اما خدارا شکر همیشه من میگویم اگر پاداش آن همه روز سخت این بود که یک روز با کنگره آشنا بشویم واقعا رازی هستم و خداوند را بابت چنین نعمتی شاکرم، از مسافرم تشکر میکنم که واقعا باعث افتخارم بودند چون مصرف ایشان برای لذت جویی نبوده و متحمل دردهای فراوان شدند که بتوانند این زندگی را حفظ کنند و این باعث افتخارو سرافرازی است، از پسر کوچکم تشکر میکنم که همیشه همراه ما بوده و همسفر خوبی بوده برای پدرش امیدوارم که همیشه کنگرهای و خدمت گزاری بمانیم، ممنون از اینکه به صحبتهای من توجه کردید.
صحبتهای همسفر
سلام عزیزان من مادر محسن هستم، خدارا شکر میکنم که امروز پسر من سالم و سرحال در کنارم است و این از برکات این جمع و کنگره میباشد، به کمک آموزشها و راهنماها راه خوبی را انتخاب کردهاید، من از تکتک شما عزیزان قدردانی و تشکر میکنم که به محسن من کمک کردهاید، در مسیر اعتیاده محسن دردهای زیادی کشیده ام اما خدارا شکر میکنم که عاقبتاش خوب بود و این مسیر را انتخاب کرده برای کمک به همنوعان خودش، ممنون متشکرم از همه شما که به صحبتهای من توجه کردید.
صحبتهای همسفر
سلام دوستان اهورا هستم همسفر، از آقا مهندس تشکر میکنم، از آقا مجید راهنمای بابام تشکر میکنم و از راهنماهای مامانم تشکر میکنم که باعث شدن حال زندگی ما بهتر بشه، ممنون که به صحبتهای من توجه کردید.
![](/EditorFiles/Image/-2147483648_-210770.jpg)
![](/EditorFiles/Image/-2147483648_-210774(3).jpg)
![](/EditorFiles/Image/-2147483648_-210748(1).jpg)
![](/EditorFiles/Image/-2147483648_-210760(1).jpg)
![](/EditorFiles/Image/-2147483648_-210766(4).jpg)
![](/EditorFiles/Image/-2147483648_-210736(2).jpg)
![](/EditorFiles/Image/-2147483648_-210724.jpg)
![](/EditorFiles/Image/-2147483648_-210780.jpg)
![](/EditorFiles/Image/-2147483648_-210778(1).jpg)
تایپ: مسافر سجاد- مسافر بهمن
بارگذاری: مسافر سجاد
مرزبان کشیک: مسافر محمد
- تعداد بازدید از این مطلب :
222