جلسه سیزدهم از دوره بیستم کارگاه های آموزشی کنگره ۶۰ نمایندگی پاکدشت، با استادی دستیار دیده بان محترم مسافر بهروز، نگهبانی مسافر میلاد و دبیری مسافر وحید با دستور جلسه «کتاب عبور از منطقه 60 درجه زیر صفر و تصاویر آن» شنبه 19 خرداد 1403 ساعت 17 آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
![](/EditorFiles/Image/1(4235).jpg)
سلام دوستان بهروز هستم مسافر
همیشه نور به تاریکی و حق به باطل غلبه میکند، این جزو قانون نانوشته هستی است، وقتی وارد اتاقی میشوید با روشن کردن لامپ تاریکی از بین میرود و اگر چیزی هماتاق در خودش پنهان کرده باشد نمایان میشود. هر تاریکی هر ظلماتی هر باطلی نور و حق خودش را میطلبد. کتاب عبور از منطقه 60 درجه و تصاویر آن، نوری است که انسانها را از تاریکی و ظلمات اعتیاد خارج میکند و طلسم اعتیاد را باطل میکند. هر چیزی که اعتیاد در درون خودش پنهان کرده است را رسوا میکند.
زمانی نمیگذرد با ورود به کنگره چند پله که بالا میروم متوجه میشوم که دلیل اعتیاد من مواد مخدر نبوده است. چه کمپهایی که نرفتهام، چه پولهایی که خرج نکردهام، چه قرصهایی که استفاده نکردهام، چه دکترهایی که نرفتهام و چه وقتهایی که نگذاشتهام، هر بار غرقتر میشدم. قضاوت، کینه، دروغ و عدم انجام ارزشها من را برای اعتیاد و مواد مخدر کاندید کرده است، خیلی زود به خود میآیم. این جملهای که آقای مهندس میفرمایند: مواد مخدر تنها بهانهای است که ما به این صندلیها برسیم، اگر مواد مخدر برود و سفره من پربرکت نباشد، همان بهتر که باشد. خیلیها بهعنوان همسفر وارد کنگره میشوند که اصلاً مواد مخدر را تجربه نکردهاند. اگر مواد مخدر برود و اوضاع جسمانی من خوب نشود، جیب من هنوز برکت ندیده باشد، در دلم نتوانستم کسی را دوست داشته باشم، کسی هم در دلش من را دوست نداشته باشد، با دوران مصرف چه فرقی میکند، همان بهتر که مواد مخدر باشد. باید کتاب عبور از منطقه 60 درجه را برداشت و در کوچهپسکوچههای تاریک زندگی را جستوجو کرد جسم، خواستهها و هرکجا که تاریک باشد. با کتاب 60 درجه زیر صفر من میتوانم حقم را بگیرم سهمم را از زندگی بگیرم، مواد مخدر طبیعی بدن سهم من است، برکت زندگی سهم من است، باید بالاخره کسی را از ته دل دوست داشته باشم، اگر بدون دوست داشتن کسی از این دنیا بروم دستخالی رفتهام. اگر قلب من را دربیاورند ببینند که قلبی داخلش نیست سرم کلاه رفته است، با تعریف آقای مهندس که پدر، مادر و فرزند قبول نیست چند نفر را دوست دارم؟ آنها کار خداوند و غریزه است اسم آن عشق و محبت نیست، اگر در روز حسابرسی قلب من را ببینند که هیچ قلبی در آن نیست و قلب من هم در هیچ قلبی نیست، سرم کلاه رفته است.
همین جمله کافی است که این کتاب کاوشی است بین چندین حلقه آفرینش که باورش کار هرکس نیست، مگر معنای آن بداند که چیست. هم در دلم هم در جسمم را با آن بگردم، درست است آقای مهندس در این کتاب از تیپر کردن موادشان صحبت کرده است ولی این کتاب با چه پیامی شروع میشود؟ من آب میآورم تو آنقدر بنوش تا سیر آب شوی اما نه زیرآب، من بلندم به بلندای قلههایی که نتوان تسخیر نمود اما تو بر بام من مسلح بیا تا عظمت را ببینی، منظور از سلاح چیست؟ خداوند من را دعوت میکند تا عظمت آن را ببینم. یک صندلی به من دادهاند تا عظمت خداوند را ببینم تا کجا؟ تا آنچه باورت نمیگنجد. در کتاب تیپر کردن مواد هم است اما آنچه باور است محبت است هم هست. خیلی خوب است اگر کتاب من را بخواهد، زمانی است که فکر میکنم من نمیخواهم کتاب بخوانم اما کتاب نمیخواهد من آن را بخوانم، وقتهایی است که فکر میکنم عشقی در کار نیست اما حواسم نیست عشق نمیخواهد که من آن را داشته باشم. من فقط روی این صندلی کاندید هستم تا عظمت را ببینم و با در راه الهی قرار گرفتن باید پسندیده بشوم. من آمدهام کنگره تا عظمت خداوند را ببینم و با آموزشهای کنگره اعمال درونم را اصلاح کنم و بیرون آن بازی کنم.
نکتهای که در کنگره بسیار مهم است خواندن و معنی کردن آن است، ما یک تعریف سفر اول و یک پیام سفر اول داریم. متأسفانه بعضیاوقات دیده میشود من سفر اولی، لژیون من و نمایندگی من به تعریف سفر اول بسنده میکنند. اگر بر مبنای تعریف سفر اول باشد در سفر دوم میروم، اگر بند عشق باشد میآیم و خدمت میکنم. نمایندگی که بر مبنای پیام سفر اول باشد یک نشانه دارد، آنهم عشق است. این خیلی مهم است که در نمایندگی، لژیون سردار چگونه باشد. زمانی که میگویم لژیون سردار آیا شما پول میگویید؟ کنگره که هر جلسه میکروفن را به یک نفر میدهد و میگوید کنگره 60 با کمک و راهنمایی نیروهای مافوق به راه خود ادامه میدهد، تعریف از لژیون سردار در نمایندگی بسیار مهم است، بخشش خیلی از طلسمها را باطل میکند. نمایندگیهایی که لژیون سردارشان قوی است از پوست صورتشان تا طلاقی که به ازدواج ختم میشود فرق دارد، چیزهایی تعریف میکنند که برای نمایندگیهای دیگر غریب است.
عکاس، تایپ و ارسال کننده: مسافر محمود لژیون 14
- تعداد بازدید از این مطلب :
239