جلسه نهم از دوره دوم لژیون آموزشی کنگره ۶۰ لژیون بوئینزهرا؛ با استادی راهنما مسافر رضا و نگهبانی مسافر رضا و دبیری مسافر رامین با دستور جلسه «آداب معاشرت ،ادب و بی ادبی ،تعادل و بی تعادلی» جمعه 18 خرداد ۱۴۰۳ ساعت ۷:۴۵ صبح آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
سلام دوستان رضا هستم یک مسافر. خدا را شکر میکنم که به من این فرصت را داد که امروز در نمایندگی بویینزهرا در خدمت شما باشم. در ضمن میخواستم یک تشکر ویژه از جناب عبدالله ادیب داشته باشم که بانی این نمایندگی شدند. البته ازنظر من همان نمایندگی است. وقتی دیشب در سایت کنگره 60 جستجو میکردم نمایندگی ثبتشده بود. آقا عبدالله باعث شدند که یک نمایندگی به نمایندگیهای کنگره اضافه شود و مطمئن هستم که خیر و برکت این کار بزرگ در زندگی ایشان جاری خواهد بود.
همینطور از شما دوستان تشکر میکنم که از راههای دور و نزدیک مثل قزوین، اشتهارد و روستاهای اطراف برای تشکیل این لژیون تشریف میآورید. حتماً این زحمتی که میکشید و حرکتی که انجام میدهید، ثبت میشود. من به این نتیجه رسیدهام که کائنات دارای حساب و کتاب است. اینکه چیزی در این هستی و کائنات گم بشود، وجود ندارد. این بدان معنی است که هرکاری را انجام دهیم ثبت خواهد شد و یکروزی بازخواهد گشت. اگر آن کار منفی باشد به ما برمیگردد و در صورت مثبت بودن یکروزی و یکجایی به داد ما خواهد رسید.
موضوع دیگر اینکه به هر شکلی و نحوی اینجا به شما معرفی شده است و شما جزء اولین نفرات این نمایندگی هستید. کنگره 60 مکان مقدسی است و من کسی نیستم که حرف بیهودهای بزنم. وقتی خودم به کنگره مراجعه کرده بودم برداشتم این بود که اینجا هم شاید عدهای برای خود دکانی بازکردهاند. حالا بمانیم و ببینیم چه اتفاقی میافتد، البته من که بزور خانواده به کنگره آمده بودم و امیدی هم به درمان نداشتم. یادم هست وقتی به کنگره 60 مراجعه کردم، خودم هم باور نمیکردم که موفق به درمان اعتیاد شوم چون نزد روانپزشک مراجعه کرده بودم و مدتی هم در بیمارستان روانی بستری بودم و از انواع قرصهای آرامبخش و اعصاب استفاده میکردم. حدود هفت سال تحت درمان روانپزشک بودم و بیست و دو بار شوک مغزی شدم و حافظهام را تقریباً از دست داده بودم. هیچچیزی را به خاطر نداشتم به جز شیشه، قادر به کار کردن نبودم و اصلا نمیتوانستم صبح درب مغازه را بازکنم و به کار خود مشغول شوم. از اینطرف تا اذان صبح بیدار بودم و بعد از آن تا پنج بعد از ظهر میخوابیدم.
امروز که قصد آمدن به بویینزهرا را داشتیم، حدود ساعت سه و نیم بیدار شدم. خدا را شکر میکنم که توانستم این وقت از صبح بیدار شوم و به خاطر جلسهای از تهران به بویینزهرا بیایم و این یک معجزه است که برای من رخ داده است. شما که نمیدانید من در چه حالی بودهام. به همراه خانواده نزد رئیس انستیتو روانپزشکان ایران مراجعه کردم و ایشان به خانواده من گفتند: اینکه شما انتظار داشته باشید من یک فرد معمولی شوم، انتظار بیموردی است. باید تا آخر عمر این قرصها را بخورد و همینکه آرام باشد و بخوابد، کافی است خدا را شکر که در کنگره 60 اتفاقی افتاد که رئیس انستیتو روانپزشکان ایران هم فکرش را نمیکرد.
![](/EditorFiles/Image/IMG_20240607_073933.jpg)
از این جهت میخواهم بگویم که چه اتفاق خوبی در کنگره میافتد. قضاوت من در ابتدای ورود این بود که اینجا هم عدهای دکانی بازکردهاند و درمانی اتفاق نخواهد افتاد و به این نتیجه رسیده بودم که اعتیاد درمان ندارد. ولی خدا را شکر برای من اتفاقات خیلی خوبی افتاد که باور نمیکردم. یادم هست سال اول، دل نوشتهای نوشتم که در سایت هم ثبت شد. در این دل نوشته، آرزو کرده بودم که بتوانم 10 صبح از خواب بیدار شوم. در شغل آزاد اگر همین حدود بیدار شویم شاید بشود کاری کرد ولی بعد از ظهر دیگر نمیشود کاری انجام داد. اینها را برای این گفتم که من از کنگره 60 نه درآمدی و نه منفعتی دارم که بخواهم از آن بیجهت تعریف کنم. فقط امروز اینجا هستم تا این پیام را به شما بدهم که چیزی که فکر نمیکنید در این کنگره برای شما اتفاق میافتد. بهترین اتفاقات برای شما خواهد افتاد.
در مقطعی مصرف شیشهی من به یک و نیم گرم میرسید و همزمان هجده قرص اعصاب و روان و دو عدد هم متادون مصرف میکردم. اما حالا، خدا را شکر، امروز ازنظر شغلی و مالی در حال پیشرفت هستم و اینکه حالم خیلی خوب است. ما در کنگره یاد میگیریم بدون مصرف مواد از زندگی لذت ببریم. شاید بیستوپنج سال بود که فکر میکردم مگر میشود به مسافرت رفت و مواد استفاده نکرد. اصلاً مسافرت لذت بخشی نخواهد بود و اولین چیزی که در مسافرت به آن فکر میکردم، مواد بود. ولی امروز بدون مصرف مواد به مسافرت میروم و نشئه هستم. نشئهای که همان حال خوب است و خماری ندارد. دیگر چه چیزی برای ما از این بهتر خواهد بود. این اتفاقات خوب برای من بهواسطه کنگره 60 افتاد.
به این نکته اشاره کنم که تشکیل این لژیون زحمت زیادی داشته است و سختیهای اول راه همیشه وجود دارد. برای تشکیل همین جمع عدهای از شما زحمت زیادی میکشید. مثل آماده کردن صبحانه و تشکیل جلسه و آمدن مسافران سفر اول و دوم که از راه دور و نزدیک تشریف میآورند. قدر اینجا را بدانید. در تهران لژیون یا نمایندگی زیاد است و عدهای فقط آمدهاند که ببیند در کنگره چه خبر است و من به شما عرض میکنم که اتفاقاً اینجا خبرهای زیادی هست و اگر شخصی دنبال درمان باشد اینجا اتفاق خواهد افتاد. شاید کمتر کسی امیدی به من داشت. حتی پزشکان از درمان من ناامید شده بودند, درمان شدم. خدا را شکر این لژیون اوضاع سفر اولیها، بسیار خوب است. زمانی درمان اعتیاد برای من آرزو بود و حالا اتفاقات خیلی بهتری برای شما خواهد افتاد.
اگر به کنگره بیایید، قوانین درست زندگی کردن به شما آموزش داده خواهد شد. در حقیقت قانون زندگی کردن را نمیدانستیم. برای همین به جسم، مال و شخصیت خودمان ضرر زدیم. اعتیاد از اشتباهاتی است که صفر میشویم. مثلاً در دیکته با یک غلط نوزده میشویم ولی وقتی به سمت اعتیاد میرویم صفر میشویم. همه داشتههای ما را نابود میکند.
میخواهم برای دوستانی که تازه به اینجا آمدهاند بگویم که ممکن است فکر کنند بدون مواد امکان زندگی نیست. مواد مخدر بعد از چند سال مثل داشتن جقجقه چقدر برای یک بچه ممکن است جذابیت داشته باشد. اگر مثلاً از او بخواهیم چکپول صد هزار تومانی را بدهد و جقجقه را بگیرد این کار را خواهد کرد و وقتیکه همان کودک بزرگ میشود، جقجقه برایش جذابیتی ندارد. مواد مخدر هم همینگونه خواهد شد. زمانی که از کنگره آموزش گرفته باشیم، مواد مخدر برای ما حکم همان جقجقه را خواهد داشت.
مواد شبه افیونی بدن بدون استفاده از مواد بیرونی شروع به ترشح میکنند و کارخانههای مخروبه جسم ما را از دوباره میسازند. بدن دیگر نیازی به مواد بیرونی ندارد. از اولین باری که مصرف کردم هم نیازی به مواد مخدر بیرونی نداشتم. فقط دوستان تعارف کردند و ما هم از روی کنجکاوی استفاده کردیم و روزهای اول نئشه میشدیم و سرخوش بودیم ولی کمی که جلوتر رفتیم به فکر خماری بعدش نبودیم. وقتی در طول سفر کاملاً گوش به فرمان باشیم و به حرف راهنما گوش دادیم، شک نکنید بعد از چند ماه، بدن ما شروع به تولید مواد شبه افیونی میکند. با هرنوع مواد صنعتی و سنتی و شروع درمان، یک مدت بعد ،بدن خود به خود شروع به تولید مواد مخدر طبیعی میکند که با آموزشهایی که از کنگره میگیریم و دانش و داناییمان رشد میکند. فکر و جهانبینی دچار تغییر اساسی میشود. به شرطی که واقعاً سفر کنیم. در جلسات ان ای هم بودهام و احترام زیادی هم برای این دوستان قائل هستم. دوستان ان ای کار بسیار سختی را انجام میدهند و با قطع یکباره مواد سعی در ترک آن دارند.
سفر اول، پایه کار ما در کنگره 60 است و اساس بقیه زندگی ما خواهد بود. بهطور خلاصه عرض کنم که باید قدر اینجا را بدانیم. اگر حال خوب میخواهیم و یا هر چیز دیگری که خواسته ما باشد مثل خوشبختی، شغل خوب و آرامش آن را به دست خواهیم آورد. در این مرحله از درمان شکل بهینه عمل میکند و تصمیمات عقلانی میشوند و در ارتباط با خانواده و کسب درآمد همهچیز بهخوبی پیش میرود.
در مورد دستور جلسه هم اگر بخواهم اشارهای بکنم باید عرض کنم که احترام گذاشتن مبنای کار است. مثل احترام گذاشتن بهپیش کسوت، هرکسی که جایگاهش نسبت به ما بالاتر بود، باید به او احترام بگذاریم. در واقع به خودمان احترام میگذاریم. همین احترام به یکدیگر باعث شده است که هر هفته در پارک طالقانی دو یا سه هزار نفر در حال فعالیتهای ورزشی هستند و هیچ کسی به دیگری بیاحترامی نمیکند. همانهایی که روزی مصرفکنندهای بودهاند ولی هیچ مشکلی پیش نمیآید. راهنما ربَ ماست به این معنی که مربَی است و دارای شخصیت بسیار محترمی است. من دست راهنمای خود را میبوسم، با اینکه از من خیلی جوانتر است (دیدبان محترم جناب زرکش) اگر آن فرمانبرداری نبود من هیچوقت به اینجا نمیرسیدم. موفقیتهایی که دارم فقط به خاطر چشم گفتن به راهنماست.
چرا جناب مهندس چنین دستور جلسهای را در دستور جلسات هفتگی گذاشتهاند؟ دلیل آن این است که ما باید ادب را یاد بگیریم وقتی قرار است ما دیگر معتاد نباشیم، باید از فرهنگ اعتیاد هم دور باشیم. وقتی بهواسطه کنگره درمان میشویم باید با کمک آموزشهای کنگره رفتارمان همتغییر کند. وقتی در صحبت کردن، رانندگی کردن و لباس پوشیدن ادب را رعایت میکنیم باعث ساختهشدن شخصیت ما خواهد شد. هرچند با اعتیاد وجهه شخصی ما تنزل پیداکرده باشد با درمان اعتیاد، نظر مردم هم نسبت به ما تغییر خواهد کرد. رعایت ادب باعث میشود دیگران به ما جذب شوند. هیچکس دوست ندارد از کاسب بیادب و بددهن خرید کند و زمانی که ادب را رعایت میکنیم دیگران دوست دارند با ما همکار باشند و یا معامله کنند.
در پایان عرایضم با این نکته مهم اشاره کنم که این لژیون در حال تغییر وضعیت است و از همه کسانی که توانایی دارند خواهش میکنم که حمایت کنند تا هرچه زودتر در نمایندگی مسقف به کارمان ادامه دهیم. امیدوارم که در ادامه مسیر دوستان برای ساخت نمایندگی مشارکت بیشتری داشته باشند.
لژیون نمایندگی بویین زهرا
تایپ و تنظیم: مسافر مهدی
- تعداد بازدید از این مطلب :
283