جلسه ششم از دوره سی و یکم سری کارگاههای آموزشی عمومی ویژه مسافران کنگره ۶۰ شعبه اروند آبادان، با استادی مسافر محسن، نگهبانی مسافر میثم و دبیری مسافر علی، با دستور جلسه « آداب معاشرت، ادب و بی ادبی، تعادل و بی تعادلی و تولد پنج سال رهایی مسافر سهراب » در روز پنجشنبه ۱۷ خردادماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۳۰ آغاز به کار کرد.
![](/EditorFiles/Image/1717814244201_copy_4000x3000.jpg)
سخنان استاد:
سلام دوستان محسن هستم یک مسافر.
خداوند را شکر میکنم توفیق داد در این جایگاه قرار بگیرم و آموزش ببینم، ممنونم از نگهبان جلسه، از آقا سهراب ممنونم که باعث شد در این جایگاه بنشینم.
دستور جلسه امروز در دو بخش میباشد، آداب معاشرت، تعادل و بی تعادلی و بخش دوم آزاد مردی آقا سهراب عزیز.
خدا قوت میگویم به دوستان لژیون سردار و انشالله امسال بتوانیم شروع به ساخت زمین بکنیم و باید بدانیم که هر کدام از ما در جشن گلریزان امسال به اندازه توان خودمان مشارکت داشته باشیم.
یادم هست جناب مهندس همیشه میگفتند درمان فوق ترک میباشد و تعادل فوق درمان است، همه ترکهای دنیا را که نگاه بکنیم درمان در کنگره ۶۰ از همه آنها بالاتر است و میبینیم در کنگره یک قطع مصرف داریم، افرادی قطع مصرف میشوند که چهل سیدی را ننوشته باشند ولی افرادی که چهل سیدی را نوشته باشند وارد سفر دوم جهانبینی میشوند و آن افراد نزدیک به تعادل هستند، بحث جناب آقای مهندس این تعادل میباشد. موقعهایی سر لژیون میگویم قضاوت و غیبت نکنید، رشوه ندهید، سر ساعت بخوابید، مواردی که جناب مهندس فرمودند من هم در لژیون میگویم بعد نگاه میکنم موقعی که در آن موقعیت قرار میگیرم ولی میبینم نمیتوانم اجرایش بکنم یا عصبی میشوم و از تعادل خارج میشوم اینجاست که آقای مهندس میگویند ما همه مثل دوچرخه سوار هستیم تا زمانیکه رکاب میزنیم به جلو پیش میرویم و این را بدانیم همیشه در حال آموزش گرفتن هستیم همانطور که در پیام تولد هم هست اول آموزش میبینیم و سپس خدمت کنیم.
به نظر من خدمت کردن باعث میشود که به تعادل برسم و اگر بتوانم خدمت در کنگره را به بهترین شکل انجام بدهم میتوانم زندگیام را بچرخانم و به آسایش و آرامشی که در نظرم هست برسم.
در صحبتهای روز چهارشنبه جناب مهندس نکتههایی را فرمودند، من یک زمانی فکر میکردم همه آنها را میدانم، یکی از دوستان گفت من آمدم که موادم را بگذارم کنار ولی کل زندگیام تحت شعاع آموزشهای کنگره قرار گرفته است و همه چیز در حال درست شدن است.
آقای مهندس فرمودند در حین غذا خوردن صدای قاشق و چنگال نباید بیاید. از نظر دست دادن همیشه فرد بزرگتر اول باید دست را دراز کند.
اگر میخواهید کنار یک بزرگتر قرار بگیرید باید سمت راست آن قرار بگیرید. دیدهبان محترم آقای صدیقی در هفتهی دیدهبان آمده بودند گفتند( من در این مدتی که در کنگره بودم و از آقای مهندس آموزش گرفتم روزهایی که ما جلسهی دیدهبانان را داریم ناهار را انجا میخوریم و آقای مهندس غذا کم میخوردند و میدیدیم با قاشق و چنگالش بازی میکرد تا نفر آخر غذایش تمام شود. من این را اجرا نمیکردم اگر مهمان میآید و سر سفره نشستید شما باید به عنوان میزبان آخرین نفر از سر سفره بلند بشوید و خیلی نکتههای دیگر در سیدی آقای مهندس فرمودند و صحبتهای آقای خدامی هم حتما گوش نمایید این که چگونه غذا بخوریم، چگونه صحبت کنیم، چگونه برخورد کنیم، چگونه رانندگی کنیم و سلام و احوال پرسی این ها را باید انجام دهیم. آقای مهندس میفرمایند:( یک کارتن خواب با ادب ارزشش بیشتر از یک فرد تحصیل کردهای است که ادب ندارد). درمورد تولد آزاد مردی آقا سهراب، سهراب حدود هفت سال پیش وارد لژیون شد و در آن موقع من مرزبان بودم و لژیون داشتم، سه نفر آمدند و آن دو نفر نماندند و سهراب خدا را شکر ماندنی شد و خدمتگزار شد. روز اولی که وارد لژیون شد گفت آقا من خیلی میدانم، قلمم خیلی خوب است و من در جواب گفتم اگر خیلی میدانستی که الان حال و روزت این نبود، اگر ما میدانستیم هیچ موقع مصرف کننده نمیشدیم. سهراب به سفرش ادامه داد و ابتدا در قسمت سایت خدمت کرد در ادامه مرزبان شد و در دورهی قبل نگهبان لژیون سردار بود و الان لژیون دارد، به لژیون هفتم تبریک میگویم انشاالله که قدر راهنمای محترمشان را بدانند. دو پیامی که تولد دارد این است که یکی برای من سفر دومی یا من راهنما هیچوقت فراموش نکنم که با چه حال و روزی آمدم و یکی اینکه شخصی که با مصرف قرص یا تریاک آمده ببیند و الان آزاد مردی اوست و پنج سال رهاییاش است هیچ موقع ناامید نباشید چه همسفر چه مسافر این را مطمئن باشید زمانش که فرا برسد و اذنش از طرف خداوند صادر شود، هنگامی اذنش میرسد که خواست ما قوی باشد و مطمئن باشیم که به درمان میرسیم و آزاد مردی را جشن میگیریم همانطور که سهراب رسید. این تولد را خدمت جناب مهندس و خانوادهی محترمشان و همهی خدمتگزاران شعبهی اروند آبادان تبریک عرض میکنم.
اعلام سفر: سلام دوستان سهراب هستم یک مسافر، آخرین آنتی ایکس تریاک و قرص، مدت تخریب ۱۰ سال، ۱۰ ماه و ۱۴ روز به روش DST با داروی OT به راهنمایی آقا محسن سفر کردم، مدت رهایی ۵ سال و ۷ ماه، در ادامه درمان سیگار، ۱۱ ماه و ۲۹ روز سفر کردم،
رهایی ۴ سال و ۶ ماه، راهنما آقا محسن، ورزش در کنگره والیبال
![](/EditorFiles/Image/1717814348332_copy_4000x3000.jpg)
آرزوی مسافر:
آرزو دارم بقیه مردم از کشورهای دیگر با پرچم خودشان برای رهایی از مواد را در آکادمی ببینم
سلام دوستان سهراب هستم یک مسافر. خدا را شکر میکنم به این جایگاه و مرحله رسیدم اولین پنج سالگی که دیدم پنج سالگی آقا محسن بود برای خودم تصویر سازی کردم. به روزهای اول رهایی فکر میکردم،گفتم رها که شدم دیگر همه چیز گل و بلبل است ولی دیدم که تازه باید بجنگم و این تعادل را در زندگیام ایجاد کنم اگر الان یاد گرفتم که مسولیتهام در زندگی چه چیزهایی هستند، باید بفهمم جوری رعایت کنم که تعادل برای همه ایجاد بشود نه اینکه فقط بچسبم به کنگره نه اینکه فقط بچسبم به تفریح یکی از سختیها، تعادل برقرار کردن است. من چند هفته اول سفرم روی برنامه نبودم و آخر شب هم مصرف خودم را داشتم بعد که میآمدم متوجه میشد میگفت که حالا انشالله بچسب به سفرت میگفتم آخه این از کجا میداند دارم این کار را میکنم. من در سفرم هیچ گلایه نمیکردم، اول سفرم ولی باور کنید با خودم داخل جنگ بودم واز آنجایی چسبیدم و دلگرم شدم که همسفرم را آوردم. از خانم عصمت و خانم کریمی و کسانی که در آن دوره پیش مادرم بودن حتی چند جلسه بیشتر نبود که باعث شد رفتار همسفرم داخل خانه تغییر کند، اگر همسفر آموزش نبیند یک سد معبر بزرگی است. از خانم عصمت تشکر میکنم، همیشه میگویم که چه چیزی به مادرم گفتند که تغییر کرد. خواسته هر مادر این است ولی شاید از روی نا آگاهی یک مسیری را بروند که درست نباشد.
آقا محسن هم هر وقت نگاه به چپ و راست میکردند من میرفتم خانه و میگشتم اشکال را پیدا میکردم، آقا محسن زیاد صحبت نمیکردند بیشتر اجرا میکردند و ما میدیدیم که آقا محسن چه چیزی را اجرا میکنند ما هم همان را اجرا میکردیم.
اصلا فکر این را نمیکردم که یک روز نقاش بشوم، آقا محسن تعریف میکردند: من که میخواستم کار را شروع کنم یک آچار و پیچ گوشتی بیشتر نداشتم. من هم با یک قوطی رنگ شروع کردم و الآن کسب و کار خودم را دارم و این ها را مدیون راهنما، کنگره و صحبتهایی که آقای بیات و آقای ایمانی میگفتند هستم و این واقعا برای من واقعا زندگی بخش بود. و اینکه من را به خانواده برگرداند و همدیگر را میبینیم و در یک سفره مینشینیم
از اینکه به صحبت های من توجه کردید سپاسگزارم.
![](/EditorFiles/Image/1717814367870_copy_4000x3000.jpg)
سلام دوستان عصمت هستم یک راهنما همسفر.
خیلی خوشحالم که در جمع شما عزیزان هستم. به آقا سهراب، آقا محسن و به آقای مهندس و خانواده محترمشان تبریک میگویم، انشاالله که همیشه شاهد تولدهای مسافران و همسفران باشیم . همیشه تولدها دو پیام خیلی مهم دارند، اولین پیام مهمی که دارند: به گوش جهانیان برسد که یک سازمانی وجود دارد که کسانی که در درد و رنج اعتیاد هستند و خانوادههایشان که در عذاب هستند به کنگره بیایند و درمان بشوند و به رهایی برسند و دومین پیام این است که امیدی بشود برای مسافران و همسفران سفر اول و امیدوار باشند و اگر صبر و استقامت داشته باشند، اگر حرکت کنند و گوش به فرمان راهنما باشند قطعاً به رهایی و درمان میرسند و جناب آقای مهندس میگوید که: درمان اعتیاد در کنگره ۶۰ مثل اتوبان خط کشی شده است، هر شخص طبق آن قوانین و آموزشها حرکت کند حتما به رهایی دست پیدا میکند و همگی ما میدانیم که پرونده اعتیاد کاملا بسته شده است و کاملا یک مسافر و همسفر میتوانند به رهایی برسند و الآن کنگره ۶۰ در درمان بیماری های لاعلاج فعالیت میکند.
اوایل لژیون که تشکیل دادم خانم فاطمه وارد لژیون شد و به خاطر مشکل جسمی که داشتند ماندگار نشدند، سعی کردم نکات کلیدی و مهم آموزشی را به خانم فاطمه بدهم. خدا را شکر کاملا گوش به فرمان بودند در برنامهی داروی مسافرشان دخالت نمیکردند به مسافرشان فرصت دادند که خودش سفر کند وخودش را پیدا کند .
خدا را شکر همان طور که می بینیم آقا سهراب خیلی موفق شد وتوانستند در آزمون کمک راهنمایی شرکت کنند و شال نارنجی را دریافت کردند درمشارکتهایشان هم مشخص هست از فعالیت بالایی برخوردار هستند. همان طور که نقاشی کتاب ۶۰ درجه را کشیدند اثراتش در زندگیشان حتما خواهد بود. واینکه قدر آموزش کنگره را بدانیم دستور جلسات و مشارکتها را مشاهده می کنم که چقدر در زندگی آدم اثر گذار هستند.
ممنونم از اینکه به صحبتهای من توجه کردید.
تایپ مطلب: مسافر محمود لژیون هفتم، مسافر امیر لژیون دهم، همسفر عرفان لژیون هشتم
ویرایش و ارسال مطلب: مسافر محمود لژیون هفتم
- تعداد بازدید از این مطلب :
275