جلسه چهارم از دوره هشتم سری کارگاه های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، ویژه مسافران نمایندگی یوسف آباد با استادی راهنمای محترم مسافر مسعود، نگهبانی مسافر محمدرضا و دبیری مسافر محمد با دستورجلسه «آداب معاشرت، ادب و بیادبی، تعادل و بیتعادلی» در روز چهارشنبه مورخ ۱۶ خرداد ماه ۱۴۰۳، رأس ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان مسعود هستم مسافر، تشکر میکنم از نگهبان محترم و خدا قوت میگویم به تمام خدمتگزاران شعبه یوسف آباد.
درباره دستور جلسه که آداب معاشرت، ادب و بیادبی، تعادل و بیتعادلی میباشد در طی هفته گذشته کاملا راجع به آن صحبت شد. در مورد آداب معاشرت هم خود آقای مهندس در خیلی از سیدیها و همینطور در روز چهارشنبه صحبت کردند که همان نحوه برخورد با دیگران و طرز سلام کردن، همینطور آداب غذا خوردن و لباس پوشیدن میباشد.
![](/EditorFiles/Image/1717603591068.jpg)
بعد از آداب معاشرت، ادب و بیادبی مطرح میشود که به نظر بنده، نظم و بینظمی هم مطرح میشود؛ یعنی کسانی که در زندگی ادب را رعایت نمیکنند چه در صحبت کردن و چه در رفتارشان و همچنین نظمی در زندگی خود ندارند در واقع به درمان اعتیاد نمیرسند؛
چون انسانی که نظم نداشته باشد، ادب هم نخواهد داشت و طبیعتاً به آن تعادل لازم نمیرسد و کسی هم که به تعادل نرسد صرفاً به قطع مصرف مواد میرسد، و به نظر من برای قطع مصرف مواد نیازی نیست که فرد ۱۰ ماه تا ۱۲ ماه به کنگره بیاید؛ بلکه فقط، ۲۰ روز خوابیدن در کمپ و یا دو هفته خوابیدن در منزل کافی است که در واقع همان ترک کردن است.
در صورتی که آقای مهندس فرمودند: که ما در کنگره، پرونده اعتیاد را ۲۶ سال پیش بستیم و تمام شد. ما در حال حاضر به دنبال تعادل میگردیم، و علت اینکه این همه خدمتگزار در کنگره حضور دارند و فعالیت میکنند این است که تمام آنها به دنبال تعادل هستند تا اینکه هر روز بتوانند، تعادل خود را به درجه بالاتری برسانند.
تعادل یعنی قرار گرفتن هر موضوعی در جای مناسب خودش یا گفتن هر حرفی در زمان خودش و هر نکتهای و هر کاری در زمان و جای مناسب خودش و اگر من این موضوع را فرا بگیرم در زندگی خود، کمتر به مشکل برمیخورم. زمانی که من متوجه بشوم که اول فکر کنم بعد حرف بزنم یا اول فکر کنم و بعد عملی را انجام بدهم بسیار بسیار کمتر به مشکل برخواهم خورد. ضرباتی که من در زندگی خودم متحمل شدم و یا مشکلاتی که در زندگی برای خود به وجود آوردم همهاش به این علت بود که من در زمانی و در لحظهای تعادل کافی را نداشتم و یک حرفی را زدم که نباید میزدم و یا کاری را انجام دادم که نباید به آن عمل میکردم.
برای رسیدن به تعادل، بسیار باید تلاش نمود ولی برای بی تعادل شدن یک دود یک قرص و یا یک پیک الکل کافی است. من اگر ۲۰ سال هم رهایی داشته باشم اگر یک شب الکل مصرف کنم از فردا نامتعادل خواهم بود و تعادلم از بین خواهد رفت.
حالا ببینیم این تعادل به چه درد ما میخورد؟ همانطور که یاد گرفتیم بالاتر از ترک اعتیاد، درمان اعتیاد است و بالاتر از درمان، تعادل میباشد. در واقع، تعادل یک لایهی محافظتی است برای درمان اعتیاد و تا زمانی که من انسان متعادلی باشم، درمان اعتیادم به هیچ عنوان در معرض خطر نیست؛ ولی اگر زمانی تعادل من به هم بریزد مطمئناً پشت سر آن درمان من هم به خطر میافتد و هر لحظه ممکن است برگشت به مواد صورت بگیرد.
در سفر اول، سر ساعت نخوردن دارو، نوعی بیادبی است، سر موقع نیامدن به جلسه بیادبی است، غیبت کردن بدون اطلاع، بیادبی است، سی دی ننوشتن بیادبی است و ...
به عبارتی زمانی که تعادل به هم میریزد لحظه ورود نیروهای منفی میباشد، نیروهای منفی ابتدا تعادل را به واسطهی ضد ارزشها از بین میبرند و سپس به بهترین شکل وارد میشوند و شخص دچار مشکل میشود. ضدارزشهایی که حتی قبلاً به آن فکر هم نمیکردیم.
از اینکه به صحبتهای من گوش کردید متشکرم.
تهیه گزارش: مسافر مرتضی لژیون سوم
- تعداد بازدید از این مطلب :
173