همسفر مرجان و مسافرشان کامران با ۲۰ سال تخریب آنتی ایکس مصرفی تریاک، شیره و الکل وارد کنگره شدند. با متد DST و داروی OT به مدت 18 ماه و 3 روز باراهنمایی مسافر علی و خانم آنی سفر کردند. هماکنون به مدت ۱۶ سال و ۶ ماه و چند روز هست که با دستان پرتوان آقای مهندس آزاد و رها هستند. در ادامه سفر نیکوتین باراهنمایی آقای مهندس دژاکام داشتند و از بند نیکوتین ۱۱ سال و 4 ماه و چند روز هست که آزاد و رها هستند. رشته ورزشی مسافر کامران والیبال و رشته ورزشی همسفر مرجان در کنگره بدمینتون هست.
شما دنیای اعتیاد را چگونه توصیف میکنید؟
توصیفی که هر کس از دنیای اعتیاد دارد، ممکن است با یکدیگر متفاوت باشد؛ به نظر من به عمق حضور در آن تاریکی بستگی دارد، چیزی که من بهعنوان یک همسفر در کنار یک مصرفکننده در دنیای اعتیاد تجربه کردم ترس، حقارت، ناامیدی و تمام حسهای منفی که شاید همه افراد در این تاریکی آن را تجربه کنند؛ ولی شاید میزان آن متفاوت باشد یا تخریبی که در اثر حضور در آن تاریکی به بار آمده است تفاوت کند، ولی به نظر من تمام کسانی که این شرایط را تجربه کردهاند در داشتن این حسها باهم اشتراک داشته باشند.
لطفاً از جایگاه و مسئولیت خودتان قدری برای ما صحبت کنید؟
اسیستانت رابط همانگونه که از اسمش پیداست رابط بین نمایندگیهای تحت نظارت خودش با شورای اسیستانتها میباشد، طبیعی است که هرچند وقت یکبار به نمایندگیهای مربوطه سر بزند و گزارشی از نحوه کارکرد قسمت همسفران تهیه و به شورای اسیستانتها ارائه دهد؛ البته در شورای اسیسانتها قوانین و مصوباتی مطرح میشود که آن قوانین و مصوبات باید به ایجنتها منتقل شود این کار توسط اسیستانت رابط انجام میگیرد؛ بهطورکلی به نظر من اسیستانتهای رابط برای ایجاد هماهنگی بین نمایندگیها در بخش همسفران در کل کشور نقش خیلی مهمی دارند. این جایگاه مانند سایر جایگاهها برای کسانی که در آن خدمت میکنند قطعاً آموزشهای فراوانی را به همراه دارد.
اگر مسافر به هر دلیلی خوب سفر نکند همسفر چگونه باید با این مسئله کنار بیاید؟
همسفر قرار نیست با این موضوع کنار بیاید، هر همسفری که وارد کنگره میشود شاید در قدم اول برای همراهی مسافرش در کنگره حضور پیدا میکند، اما قضیه ازاینقرار است که همسفر علاوه بر همراهی مسافرش قرار است به خودش و درون خودش توجه کند و صفاتی که دارد و ویژگیهای که باعث شده است که آن مسیر را به این شکل طی کند، مسیری که در تاریکی بوده است به نقطهای برسد که متوجه باشد در این تاریکی سهمی دارد به همین دلیل هست که به همسفر در ابتدای سفر و شروع سفر مهمترین مطلبی که گوشزد میشود این است که توجه خود را از روی مسافر و کارهایی که مسافر انجام میدهد بردارد و معطوف به خودش کند؛ به خاطر اینکه همسفر باید این موضوع را بپذیرد که حضور در کنار یک فرد مصرفکننده و در دنیای تاریک اعتیاد دلیلی داشته است و دلیل آن به این صفات و ویژگیهای که خود همسفر دارد برمیگردد و تا زمانی که تصفیه و پالایش در درون همسفر اتفاق نیفتد، هیچ تغییری در شرایط فعلی اتفاق نخواهد افتاد این موضوع بسیار مهمی است که گاهی همسفران فراموش میکنند و فقط به این فکر میکنند که اگر مسافر خوب سفر کند حال ما خوب است و اگر سفر خوبی نداشته باشد حال ما بد است. به نظر من این اشکال بزرگی است و این دیدگاه باید تغییر کند که اگر تغییر نکند هیچ گشایشی در کار مسافر، همسفر و خانواده اتفاق نمیافتد؛ پس موضوع کنار آمدن یا پذیرش باید برای خود همسفر اتفاق بیفتد نه در رابطه با سفر مسافر، یعنی اینکه همسفر بپذیرد و با این قضیه کنار بیاید که من قطعاً اشکالاتی داشتهام. من هم درون خودم تاریکیهای داشتهام و دارم و باید در این سفر و فرصتی که برای من پیشآمده در کنار مسافرم به تاریکیهایی که درون خودم هست بپردازم و شروع به اصلاح خودم کنم و کاملاً طبیعی است که این اتفاق در درون من همسفر بیفتد آنوقت امواج کاری که با تمام خواست درونی و با تمام تمنای دل انجام میدهم باعث میشود که اطرافیان من هم به فکر تغییر بیفتند.
چگونه میتوانیم بین خدمت کردن و رسیدگی به امور زندگی تعادل برقرار کنیم؟
به نظر من کسی که خدمت کردن را انتخاب میکند و دوست دارد خدمت کند و به این ایمان و باور رسیده که خدمت کردن جزئی از حرکت در مسیری است که درروی او بازشده، دیگر آن را جدا از امور دیگر زندگی نمیداند؛ بنابراین آن را بخشی از وظایف خودش میداند و طبیعی است که وقتی برای امور زندگی برنامهریزی میکند و خدمت کردن را در آن برنامهریزی بگنجاند و اگر این کار را انجام دهد هیچ مشکل و مسئلهای برایش پیش نمیآید.
به نظر شما یک خدمتگزار خوب و یک نمایندگی خوب چه ویژگیهای باید داشته باشد؟
اگر بخواهم در مورد خدمتگزار خوب صحبت کنم فکر میکنم که هر خدمتگزاری اولازهمه باید برای این سؤال جواب مناسبی داشته باشد و آن این است که من برای چه چیزی میخواهم خدمت کنم؟ و بعد جوابهایی که به این سؤال میدهد میتواند شامل این مطالب باشد: اولازهمه اینکه به من خدمت دادهشده، دیگران کاشتند و ما خوردیم، ما بکاریم تا دیگران بخورند؛ پس من هم باید خدمت کنم، دوم اینکه ایمان داشته باشم که در این خدمتی که بر عهده من است و قرار هست انجام دهم حتماً قرار است که آموزشی بگیرم و ایمان داشته باشم که من به آن آموزش نیاز دارم، یعنی اینکه من در وجود خودم احساس کنم که یک بخشهای هست که هنوز نتوانستهام اصلاح کنم و این اصلاح فقط از طریق خدمت کردن اتفاق میافتد. موضوع مهم دیگر نباید از بالا به دیگران نگاه کند و همیشه خودش را خدمتگزار دیگران بداند، همینطور که در پیمانها میخوانیم نه سرور و آقای دیگران و تمام توان خودش را بگذارد برای انجام دادن خدمتی که بر عهدهاش گذاشتهشده است و همواره به این توجه کند که من الآن در حال حاضر یاد میگیرم و چه حسی دارم از این کاری که انجام میدهم و مرتب خود را چک کند. طبیعی است که وقتی خدمتگزاران یک نمایندگی چنین ویژگیهایی داشته باشند خودبهخود نمایندگی به سمت پویایی و فعال بودن پیش میرود و میتواند در ادامه یک نمایندگی خوب و باکیفیت باشد. در یک نمایندگی خوب آدم اعضایی را میبیند که نسبت به همحسهای خوب دارند و نسبت به هم بامحبت هستند برای رشد همدیگر تلاش میکنند و اینطوری نیست که همه به فکر منفعت خودشان باشند و تمام توانشان را برای رسیدن به اهدافی که کنگره مدنظرش هست به کار میگیرند نه برای اینکه خودشان بهتنهایی رشد کنند و طبیعی است کسی که اینطوری فکر کند، رشدی هم در کار نخواهد بود.
آزمون راهنمایی نزدیک است، آیا ترسی که مانع از شرکت کردن یک سفر دومی فعال در این آزمون میشود ترس بازدارنده است، عکسالعمل صحیح چیست؟
به نظر من بله شاید یکی از دلایل اصلی این است که آن سفر دومی نتوانسته است به این سؤال پاسخ دهد که من چرا باید در آزمون راهنمایی شرکت کنم؟ باید جواب صحیحی برای آن پیدا کند، آیا من میخواهم در کنگره خدمتگزار باشم؟ الآن شرایط آن فراهمشده است، پس باید این فرصت را از دست ندهم یا اینکه نه من اصلاً عقیدهای به این موضوع ندارم که در این جایگاه خدمت کنم. ممکن است بعضی از همسفران بگویند که من توانایی تدریس و انتقال آموزشها را ندارم این طبیعی است که چنین ترسی برای همسفر پیش بیاید، اما اگر مسیر آن بازشده و من اجازه این رادارم که بهعنوان یک سفر دومی خدمت کنم نباید تعلل کنم، به خاطر اینکه راهنمایی بخشی از دوره درمان بهحساب میآید. آقای مهندس این را به ما توصیه کرده و روی آن تأکیددارند و من باید بدانم این بخشی از کاری است که باید در طول دوره درمانم انجام دهم، ضمن اینکه راهنمایی خدمتی است که طول دوره آن از سایر خدمتها بیشتر قرار است در این ۴ سال بیشتر چیزهایی که نتوانستهام در طول دوره 1 ساله یا حتی چندساله حضورم در کنگره یاد بگیرم و به آن عمل کنم را یاد بگیرم و به آن عمل کنم. این دوره بستر بسیار مناسبی برای رشد انسان است و آموزشهای بسیار زیادی را در بردارد و گرههای بسیار زیادی در این دوره ۴ ساله باز میشود که به نظر من بسیار شگفتانگیز است؛ پس اگر همسفری این مهم را بتواند در ذهن خودش بهخوبی حلاجی کند و احساس نیاز کند که باید بیشتر بداند بدون هیچ تأخیری این کار را انجام خواهد داد و در آزمون شرکت خواهد کرد.
خدمت کردن همزمان مسافر و همسفر چه محاسن و چه معایبی دارد؟
من هیچ عیبی برای این کار نمیبینم. در طول ۱۸ سالی که در کنگره هستم اتفاقاً مسافران و همسفرانی که در کنار همدیگر همزمان خدمت میکنند بسیار و بسیار موفقتر بودهاند نسبت به مسافران و همسفرانی که یکی از آنها خدمت انجام میدهد، این را خود من تجربه کردهام؛ چون من و مسافرم از همان ابتدا باهم جایگاههای مختلف خدمتی را تجربه کردهایم، در کنار همدیگر مرزبان و راهنما شدهایم و نتایج بسیار خوبی در زندگی ما داشته و کمک زیادی به حل مسائلی کرده که شاید اگر بهتنهایی میخواستیم با آن مسائل روبهرو شویم خارج از توان ما بود.
![](/EditorFiles/Image/IMG_20240603_023723_898(1).jpg)
چرا حضور همسفر لازم و ضروری است؟
جواب این سؤال تا حدودی در سالهای قبلی داده شد؛ ولی اگر من بخواهم آن را کامل کنم اینطور به نظر میرسد اول اینکه همسفر هم زخمخورده و ترکشهای اعتیاد به او واردشده است و نیاز به این دارد که با استفاده از چیزهایی که یاد میگیرد آن زخمها را التیام دهد، دوم اینکه همسفری که در کنار مسافر قرار میگیرد؛ چون آموزشهای یکسانی را دریافت میکند بهنوعی همدل و همزبان مسافرش میگردد، به همین دلیل است که هم حرکت خودش و هم حرکت مسافرش روانتر انجام میگیرد؛ ازاینجهت لازم است که همسفر در کنار مسافر قرارگرفته و آموزش بگیرد.
به نظر شما بهترین راه برای تغییر جهانبینی و دیدگاه چه راهی است؟
به نظرم مربوط میشود به تغییر جهانبینی در کنگره، برای تغییر جهانبینی در کنگره ما ابزار بسیار مناسبی داریم آن ابزار شامل کتابها، نشریات و جزوهایی هست که در کنگره موجود است و سیدیهایی که هر هفته در اختیار ما قرار داده میشود و مطالب بسیار زیادی که درواقع خوراکمان برای تغییر جهانبینی آماده و محیا است؛ اما اگر واقعاً کسی احساس نیاز داشته باشد که جهانبینیاش باید تغییر کند بهراحتی میتواند این کار را انجام دهد. استفاده از تمام منابع و ابزاری که خدمتتان گفتم شرط اول است، یعنی اینکه کتاب و جزوه را بخوانم سیدی را خوب گوش دهم و به این بسنده نکنم که فقط بخوانم و بنویسم. خط به خط و کلمه به کلمه چیزهایی و مطالبی که در منابع آموزشی ما هست دنیایی از آموزش است که میتواند قدمبهقدم به من کمک کند تا جهانبینی خود را تغییر دهم؛ درواقع من یک خودآموز بسیار روان و جامع با کلام ساده و روان دارم که میتواند دست مرا بگیرد و آرامآرام من را پیش ببرد و به من کمک کند که جهانبینی خود را تغییر دهم، منتهی موضوع اصلی این است اولازهمه من دیده باشم که جهانبینی من اشکال دارد اگر این را در درون خودم نبینم قطعاً اگر تمام کتابهای عالم و تمام راهنماهای بسیار خبره و متخصص در اختیار من قرار بگیرد این تغییر جهانبینی امکانپذیر نیست.
شما آقای مهندس و خانم آنی را چگونه توصیف میکنید؟
من آنها را انسانهای عاشقی میدانم که تمام تلاششان این بوده و هست که مفهوم عشق را به ما یاد بدهند.
همسفران بعد از رهایی حضورشان در کنگره کمرنگ میشود یا حتی دیگر به کنگره نمیآیند، نظر شما در مورد این موضوع چیست؟
همسری که بعد از رهایی مسافرش دیگر به کنگره نمیآید یا یکدرمیان میآید به این دلیل است که متوجه نشده است که علت قرار گرفتن او در تاریکی اعتیاد یا در کنار یک مصرفکننده چه بوده است. من ابتدای صحبتهایم عرض کردم که من باید بدانم زمانی که یک مسئلهای مثل اعتیاد یا تاریکیهای دیگر میآیند و سر راه من قرار میگیرند بیعلت نیست، یکی از دلایل آن این است که من باید آموزشهایی بگیرم و آنها را عملی کنم و در ادامه بتوانم گرههایی را در وجود خودم بازکنم، قطعاً حضور یک سال، زمان بسیار کمی خواهد بود که بتوانم خودم و گرههای درونیام را بشناسم و آنها را با استفاده از آموزشها بازکنم به همین دلیل است که در کنگره تأکید میشود تا زمانی که پایههای جهانبینی قوت و استحکام لازم را پیدا نکرده است مرتباً مانند سفر اول حضورداشته باشیم، آموزش ببینیم، عمل کنیم و از همه مهمتر خدمت کنیم؛ چون بسیاری از مسائل و مشکلات ما در خدمتهاست که حل میشود و کلید بسیاری از قفلهایی که شاید در سفر اول حتی سفر دوم پیدا نکردهایم در خدمت کردن است که پیدا میشود.
سخن آخر، اگر مطلبی دوست دارید بیان کنید باجان و دل در خدمتیم؟
از خودم چیزی ندارم که بگویم، ولی اخیراً مطلبی را از آقای امین خواندم و مربوط به این قضیه میشد که همسفران نباید خودشان را متفاوت از مسافران بدانند. اگر فکر کنند با مسافران فرق میکنند معنی آن این است که خودشان را بازنده اعلام کردهاند. هیچکس بهاندازه خودمان به فکر خودمان نیست. در وادی سوم هم مکرراً خواندهایم و برایمان تکرار شده است. موضوع بسیار مهم دیگر این است که ما باید همیشه دنبال بهانهای برای کنگره آمدن داشته باشیم نه اینکه دنبال بهانه برای حضور نداشتن در کنگره بگردیم. در آخر خیلی از شما خدمتگزاران بخش سایت و همینطور مرزبان خبری سپاسگزارم و از خداوند هم سپاسگزارم به خاطر اینکه به من اجازه دادند در خدمت شما عزیزان باشم، همه شمارا به خدای مهربان میسپارم.
انجام مصاحبه، تایپ و ویراستاری: همسفر ناهید رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون سوم)
عکاس: همسفر لیلا مرزبان خبری
تنظیم و ارسال: همسفر اعظم رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون پنجم)
همسفران نمایندگی بیستون کرمانشاه
- تعداد بازدید از این مطلب :
664