English Version
English

فردی که آداب را بداند، فرد متعادل تری خواهد بود

فردی که آداب را بداند، فرد متعادل تری خواهد بود

جلسه سیزدهم  از دور نوزدهم سری کارگاه ‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی بیستون کرمانشاه به استادی مسافررضا ، نگهبانی مسافر عادل و دبیری مسافر محمد با دستور جلسه << آداب معاشرت ،ادب و بی ادبی،تعادل و بی تعادلی>> در روز یکشنبه مورخ  13خرداد ماه ۱۴۰۳ رأس ساعت 17 آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
دستور جلسه امروز راجع به آداب معاشرت ادب و بی‌ادبی و تعادل و بی‌تعادلی می‌باشد که از اصلی‌ترین اهداف و آموزش‌های جناب آقای مهندس در کنگره می‌باشد و شاید هدف اصلی من هم از آمدن به کنگره رسیدن به همین تعادل می‌باشد.  در کنگره می‌گوییم درمان فوق ترک است و تعادل فوق درمان است.
برای رسیدن به درمان من باید یک سری قوانین و آداب را یاد بگیرم و به انجام برسانم. ما در آموزش‌های جهان بینی ‌می خوانیم که، سه ضلع درمان جسم، روان و جهان بینی می‌باشد و برای رسیدن به درمان و تعادل درست باید هر سه ضلع به صورت برابر و هم زمان رشد پیدا کند و نمی‌شود به یک ضلع توجه کرد و به اضلاع دیگر توجه نکرد. خود معاشرت یک تعریف دارد ؛ معاشرت یعنی رابطه برقرار کردن وآداب هم به معنای رسم و رسوم و آیین می‌باشد.تعادل هم به معنای ثبات و پایداری می‌باشد.

 


من برای اینکه در موضوعی تعادل داشته باشم، باید آداب و رسوم آن موضوع را بدانم و اگر آداب آن موضوع را ندانم قطعاً نمی‌توانم ارتباط درستی با آن موضوع داشته باشم. آقای مهندس می‌فرمایند: زمانی که ما از مرحله نفس حیوانی به مرحله نفس انسانی برویم، هر چیز آداب به خصوص به خود را دارد. به عنوان مثال غذا خوردن، راه رفتن، رانندگی کردن و هر موضوعی آداب و اصول خود را دارد. و هرچه ما در موضوعات مختلف رسوم و آداب بیشتری را یاد بگیریم، فرد با ادب‌تری محسوب می‌شویم.
فردی که آداب را بداند، فرد متعادلتری خواهد بود. اگر بخواهیم این موضوع را در کنگره تطبیق بدهیم، باید ببینم که: من در کنگره چه وظیفه و رسالتی دارم و اگر این وظیفه را ندانم و به درستی عمل نکنم، نمی‌توانم خود را یک عضو واقعی کنگره ۶۰ بدانم.
البته بسیاری از آداب و قواعد، نانوشته می‌باشند و باید خود ما به تشخیص خودمان آنها را انجام دهیم. به عنوان مثال وقتی به شخصی گواهینامه رانندگی می‌دهند، به او نمی‌گویند که در شهر چه تعداد می‌توانید بوق بزنید.  چون یک زمانی بوق زدن لازم است و عین آداب است و در جای دیگر و زمان دیگر مصداق بی‌ادبی می‌باشد. وقتی من وارد کنگره می‌شوم و با وظایف و تعهدات خودم در کنگره آشنا می‌گردم؛ باید نسبت به این تعهدات و بستری که برای من آماده شده، سپاسگزار و متعهد باشم. من در قبال آموزش‌ها و الگوهایی که زندگی کردن سالم را به من آموزش می‌دهند، تعهدی هم دارم و بزرگترین تعهد، کمک به حفظ و بقای این مجموعه و در مرحله بعدی رشد و توسعه آن می‌باشد. در کنگره در قبال تعهدات و وظایف هیچ ضمانت یا تعهدی از من نمی‌گیرند و فقط خودم هستم که با انجام عمل سالم باید به تعهدات خودم وفادار باشم.


اگر در کنگره به مسئولیت‌ها و تعهداتم به درستی عمل نکنم، قطعاً در خارج از کنگره هم به مشکل برخواهم خورد و کنگره مانند یک باشگاه یا آموزشگاهی است که من را برای یک زندگی متعادل و درست در خارج از کنگره آموزش می‌دهد. زمانی که من با حال خراب وارد اینجا شدم، کسی از من هیچ تعهدی نگرفت و از من نخواستند که در قبال زحمات و هزینه‌هایی که برای من کشیده می‌شود هزینه ای متقبل شوم یا کار خاصی انجام بدم و این خود من هستم که باید ارزش این کار را بدانم و ببینم این چیزی که به من داده شده با هیچ عدد و رقم و هیچ پولی قابل جبران و مقایسه نیست و باید خودم به این نقطه تفکر برسم که در برابر این کار ارزشمند، من هم قدم موثر و مثبتی بردارم که باعث می‌شود اعتماد به نفس خودباوری هم در من زنده شود.
تا زمانی که وارد این بازی نشوم و نسبت به چیزهایی که به من داده شده متعهد نگردم، قطعاً آموزش من کامل نشده است و به تعادل نرسیده‌ام. من زمان ورود به کنگره هیچ جایگاه مالی و اجتماعی نداشتم و اگر توانستم برای خودم جایگاه مالی و اجتماعی بسازم، به کمک آموزش‌های ناب کنگره بوده است. پس باید کنگره متعهد باشم و یاد بگیرم که انسانی تعهد پذیر باشم و سعی کنم در حفظ و رشد کنگره قدمی موثر بردارم و اگر توانستم این کار را انجام بدهم در زندگی هم قطعاً موفق و توانمند خواهم بود.

تهیه و تنظیم: واحد سایت 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .