English Version
English

رسیدن به تعادل نسبی جز با خدمت کردن و آموزش گرفتن حاصل نمی شود.

رسیدن به تعادل نسبی جز با خدمت کردن و آموزش گرفتن حاصل نمی شود.

سومین جلسه از دوره پنجاه و هشتم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی پرستار؛ با استادی راهنما محسن، نگهبانی مسافر مجتبی و دبیری مسافر مهدی با دستور جلسه «آداب معاشرت، ادب و بی ادبی، تعادل و بی تعادلی» در روز شنبه مورخ دوازدهم خردادماه  1403 راس ساعت 16:30 آغاز به کار کرد.

 

به نام قدرت مطلق الله

 

خلاصه سخنان استاد:

 

خدا را شکر می‌کنم که این توفیق به من دست داد که بتوانم در این جایگاه خدمت کنم و آموزش بگیرم. دستور جلسه این هفته آداب معاشرت، ادب و بی‌ادبی، تعادل و بی تعادلی است و در قسمت دوم دستور جلسه، تولد یک سال رهایی آقا مجتبی است که به وقتش در مورد آن هم صحبت می‌کنیم. دستور جلسه آداب معاشرت دستور جلسه بسیار جالبی است. چون ما در کنگره اهدافی داریم. خیلی فراتر از قطع مصرف، فراتر از درمان و بالاتر از آن که تعادل است. ما یک ترک داریم و یک درمان داریم و یک تعادل داریم که آن بالاتر از همه است. وقتی من وارد کنگره می‌شوم هر کدام از ما با عملکردمان یک مسیری را نوعاً انتخاب می‌کنیم. در مواقعی من فقط برای قطع مصرف وارد کنگره می‌شوم. قوانین کنگره را رعایت نمی‌کنم. سر وقت نمی‌آیم و سی‌دی‌ها و تکالیفم را انجام نمی‌دهم و در جلسات حاضر نمی‌شوم. این‌ها همه در کنار هم باعث می‌شود من در زمان قطع مصرف فقط آن ترک که بحثش را می‌کنیم نصیب من شود. در مرحله دوم، سفرم را انجام می‌دهم و یک سری آموزش‌ها را دریافت می‌کنم و آن آموزش‌ها را کاربردی می‌کنم و یک مرحله فراتر از آن، درمان انجام می‌شود، که آن هدف کنگره است. آقای مهندس یک مثال می‌زنند و می‌گویند: زمانی می‌گوییم درمان انجام شده است که شخص در کلینیک ترک اعتیاد در کنار کلی دارو یا در لابراتوار در کنار کلی مواد مخدر باشد ولی نسبت به آن هیچ عکس العملی انجام ندهد. آن زمان است که می‌گوییم فرد درمان شده است. از نگاه کنگره ۶٠ مرحله بالاتر از آن بحث تعادل است و آن عدالتی که یک ضلع از لوگوی کنگره را گرفته،بالاترین مرحله است که انسان به یک تعادل نسبی می‌رسد که این هم جز با خدمت کردن، آموزش گرفتن و ادامه مسیر حاصل نمی‌شود. و هدف کنگره نیز همین است و آقای مهندس همیشه می‌گویند که ما در کنگره می‌خواهیم انسان پرورش بدهیم و استاد بسازیم. هدف ما این نیست که آمار کنگره و آمار رهایی بالا برود. گرچه این هم یک بخشی از اهداف کنگره است. آقای مهندس می‌گویند یک مصرف کننده با ادب برای من خیلی با ارزش‌تر از یک پروفسور و یا یک دکتر است که آداب معاشرت نمی‌داند. نگاه جناب مهندس خیلی فراتر از این جزئیات است که ما فقط اینجا اعتیاد را درمان کنیم و قطع مصرف شویم. هدف رسیدن به تعادل و اینکه هر چیزی در زندگی من آموزش، تفریح و همه چیز سر جای خودش باشد و به تعادلی که کنگره انتظار دارد برسم. و در نهایت اینست که من با عملکردم در کدام یک از این مسیرها قرار می‌گیرم؟ آیا صرفاً فقط آمده‌ام که قطع مصرف کنم امکان دارد بعد از آن با کوچک‌ترین مشکلی برگشت بخورم. آمده‌ام درمان بشوم و با درمان کنار بروم؟ و یا می‌خواهم به آن تعادل برسم و با آن تعادل به مسیر ادامه دهم و طعم و مزه دیگری را در زندگی حس کنم و بچشم. من می‌بینم که بچه‌های کنگره خدمت می‌کنند، حالشان خوب است و به یک تعادل نسبی رسیده اند. به این دلیل است که در حال آموزش گرفتن هستند و آموزش‌ها را کاربردی می‌کنند و به تعادل رسیده‌اند. البته تعادل یک امر نسبی است و نمی‌شود گفت که من کلاً در این قضیه به تعادل رسیده ام یا نه. آقای مهندس می‌گویند انسان از مرحله حیوانی به مرحله انسانی حرکت می‌کند. آن زمان است که متوجه می‌شود هر جایگاه و موقعیتی قانون خودش را دارد. آنجا دیگر برایش هرکس و هرجا فرق دارد و آداب و قوانین آنجا را می‌پذیرد و رعایت می‌کند. آنجا انسان از مرحله حیوانی و نفس اماره وارد نفس لوامه می‌شود. در کنگره هم یک سری قوانین داریم که برای تازه وارد در نگاه اول شاید خیلی جدی و لازم نباشد. این احترام‌ها و سلسله مراتب‌ها هرچه بیشتر می‌گذرد متوجه می‌شود که یک تفکری پشت آنها است. اینکه چرا من باید این قوانین را رعایت کنم؟ به جایگاه‌ها احترام بگذارم. فقط به این خاطر است که بدانم به کجا آمده‌ام و تعادل چیست؟

بخش دوم دستور جلسه با بخش اول چندان بی‌ربط هم نیست. تولد مجتبای عزیز است. مجتبی جزو رهجویانی بود که دوبار سفر کرد. زمانی که من تازه در سال ۹۸ لژیون گرفته بودم او جزو اولین کسانی بود که به لژیون من وارد شد. خیلی سفر خوبی داشت و جزو کسانی بود که در آن دوره خوب سفر کردند. وقتی به شرایط نگاه می‌کنم، او جزو کسانی بود که به موقع می‌آمد، خدمت می‌گرفت، قوانین را رعایت می‌کرد و اتفاقاً رهایی خوبی هم داشت. اما در یک جای کار، مجتبی خدمتش را رها کرد. دوره دبیری هم گذرانده بود. نزدیک امتحان کمک راهنمایی هم بود.نمی‌دانم که شرکت کرد یا نه. ناگهان ارتباطش را با کنگره قطع کرد. این همان لحظه‌ای است که من تصور می‌کنم دیگر کار تمام شده است و می‌توانم از پس خودم بر بیایم که مجتبی هم این ضربه را خورد. مدتی که نبود فکر نمی‌کردم که این شخص با این درمان بخواهد دوباره مصرف کند، ولی متاسفانه این اتفاق افتاد. بار دوم که به کنگره آمد سفر خوبی انجام داد. منتها این بار شرایطش ده‌ها برابر سخت‌تر از سفر اولش شد. این می‌تواند تجربه‌ای باشد برای کسانی که حتی رها شده‌اند. فکر می‌کنند که سفر ۱۰ ماه است و دیگر تمام می‌شود و اگر خراب کردم مشکلی ندارد می‌روم و دوباره سفر انجام می‌دهم. اما ممکن است که بار دوم از بار اول سخت‌تر باشد. خدا را شکر که توانست این بار رها شود. امیدوارم که تلاشش را دوچندان کند و برای آزمون پیش رو بتواند یک جایگاهی را کسب کند. الان در بخش اوتی مشغول به کار است. امیدوارم که جایگاه‌های خدمتی بالاتری را هم تجربه کند. خیلی ممنونم که به مشارکت من توجه نمودید.

 

خلاصه سخنان مسافر مجتبی :

سلام دوستان مجتبی هستم ،یک مسافر با یک جمله از راهنمای عزیزم قدر دانی میکنم،
ای کاش میشد بوسه زد بر دستانی که وقتی تمامی دست ها رهایم کردند دو دستی دست من را گرفت تا به نا کجا آباد نروم ای کاش میشد بوسه زد بر پاهایی که قدم به قدم با من آمد تا من بتوانم به راه راست هدایت شوم ،خیلی خوشحالم که امروز همسرم برای اولین بار به کنگره آمد،همانطور که استاد فرمودند بنده دو بار رها شدم،یکبار سال ۹۷_۹۸ رها شدم و خیلی هم خوب سفر کردم و مغرور شده بودم که من چون رها شدم دیگر درگیر مواد نخواهم شد ولی چه بسا که با شیوع کرونا چند نفر از دوستان من از دنیا رفتند و این بهانه ایی شد که میگفتند اگر تریاک بکشیم به کرونا مبتلا نمی‌شویم و زنده می‌مانیم و همین باعث شد که من دوباره مواد مصرف کنم اما بعد از مدتی که برای جشن هفته راهنما به شعبه آمدم دوباره همانجا تصمیم گرفتم دوباره سفر کنم اما اینبار سفر من به راحتی قبل نبود به طوری که من در ماه چهارم سفرم به ناراحتی کبد مبتلا شدم و دکترم خوردن او تی را برای من ممنوع کرد و گفتند که باید در انتظار پیوند کبد باشم اما بعد از مشورت با آقای مهندس و پیشنهاد ایشان که فرمودند به روش DST دیسپ مصرف کنم ومن هم اطاعت کردم و همان باعث شد پزشک بنده به از مدتی با انجام آزمایش های مختلف در کمال تعجب متوجه شدند که کبد بنده درمان شده است و به هر حال سفرم را بعد از آن به سختی ادامه دادم تا دوباره به رهایی رسیدم‌ ،در ادامه باید بگویم که همیشه نمیشود مثل بار اول سفر راحتی را داشت و این که بگویید بروم مصرف کنم و دوباره به راحتی مثل قبل سفر میکنم کاملا اشتباه است و این جسم ما شاید در دفعات بعدی به ما اجازه ندهد که سفر کنیم ،از اینکه به صحبت های من توجه نمودید از همه ی شما متشکرم.

 

 

عکاس: مسافر حسین از لژیون دوازدهم

تایپ و ویراست: مسافر محمد از لژیون سوم

بارگزاری: مسافر حسین و مسافر دانیال از لژیون دوازدهم

وبلاگ نمایندگی پرستار

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .