جلسه سیزدهم از دور چهارم جلسات لژیون سردار ویژه همسفران آقا نمایندگی آکادمی با دستور جلسه " قول و قرار (وفای به عهد) " به استادی پهلوان مسافر مهدی، نگهبانی راهنمای محترم همسفر محمدحسین و دبیری همسفر اشکان، پنجشنبه 03/03/1403، ساعت ۱۲:۰۰ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
![](/EditorFiles/Image/WhatsApp%20Image%202024-05-27%20at%2015_46_54.jpeg)
خیلی خوشحال هستم که امروز در جمع شما حضور دارم از جناب مهندس و استاد سردار تشکر میکنم که چنین بستری را فراهم کردن تا بتوانم آموزش ببینم. از نگهبان، دبیر و خزانهدار هم تشکر میکنم. خیلی خوشحالم در نمایندگی آکادمی هستم. اینجا استاد جلسه هستم و حس خوبی وجود دارد.
تمام جلسات حس و حال خیلی خوبی دارد؛ ولی جلسه سردار حس و حال متفاوتی دارد. امیدوارم جلسه خوبی داشته باشیم. در رابطه دستور جلسه قول و قرار وفای به عهد من از دیدگاه من مسافر صحبت میکنم. من مسافر از زمانی که وارد کنگره و لژیون درمان میشوم با قرار دادن ساعت مصرف دارویم یا با قرار ساعت خوابوبیدار شدنم قول و قرار یا وفای به عهد یا آن زمانبندی برای من تعریف میشود.
ناخودآگاه وقتی این روزبهروز تکرار میشود، با سه وعده در روز تکرار میشود، ناخودآگاه در ضمیر ناخودآگاه من میرود؛ یعنی در صور پنهان من هم تأثیر میگذارد؛ یعنی از همان روز اول که من وارد لژیون درمان شدم این را به من آموزش دادند.
همینطور شما وارد لژیون جونز میشوید، باز هم همین اتفاق میفتد؛ یعنی دارد به شما زمانبندی را آموزش میدهد؛ وقتی من برای خودم آموزش میگیرم، این قول و قراری که با خودم گذاشتم برای خودم اهمیت پیدا میکند. مثلاً وعدهام را سر ساعت بخورم و از مقداری که برای من مشخصشده رد نشوم. این یک وفای به عهد نسبت به خودم است.
وقتی وفای به عهد نسبت به خودم را در درون خودم در سفر اول از ماه اول شکل میدهم، دیگر عین بقیه چیزهای دیگری که شکل میگیرد در طی یازده ماه کامل میشود و وقتی وارد سفر دوم میشوم یکجور دیگر روی من حساب میکنند.
در سفر اول میگویند این سفر اولی هست، این سفر دومی هست. یکی از چیزهایی که مرتبط میشود با همین قضیه، همین قضیه قول و قرار هست که من با خودم میگذارم. خیلی وقتها با خودم قول و قرار میگذارم از شنبه یک کاری را شروع کنم؛ ولی شروع نمیکنم. خب وقتی من در درون خودم نسبت به خودم نسبت به قول و قراری که با خودم گذاشتم پایبند نیستم خب نمیتوانم به قول و قراری که با دیگران گذاشتم پایبند باشم. پس این اول از خودم شروع میشود.
من وقتی وارد کنگره شدم خارج از بحث درمان بحث، درست زندگی کردن داریم، آموزش میگیریم که قوانین را اجرا کنیم؛ وقتی قوانین را اجرا میکنیم درست زندگی میکنیم و حال خوبی را دریافت میکنیم. یکی از قوانین درست زندگی کردن که در تمام دنیا میتواند ثابت باشد همین قول و قرار و وفای به عهد است.
شاید قوانین راهنمایی و رانندگی و شهروندی فرق کند؛ ولی قوانین زندگی همهجا یکسان هست. یکی از قوانینش همین وفای به عهد است که ما اینجا داریم آموزش میگیریم و اجرا میکنیم.
وقتی در لژیون جونز باشم، وعده غذاییام مشخص میشود. دوست دارم دو قاشق اضافه بخورم؛ ولی نمیخورم. دارم خودم را، نفسم را، صور پنهانم را در این زمینه تربیت میکنم؛ وقتی تربیت میشود برایش فرقی نمیکند که چه باشد. غذا باشد، پول باشد یا یکچیز دیگری باشد حالا چون لژیون سردار است میتوانیم به پول هم ربطش بدهیم.
من وقتی تعهد میکنم یک مبلغی را پرداخت کنم و درآمد یکسانی دارم پس مجبور هستم از یک سری خرجهایم کم کنم. آن خرجهای اضافه میشود آن دو قاشق اضافه که من میخواهم بخورم. دو قاشق غذای کمتری میخورم، دو وعده کمتر میخورم، چرا؟! چون به آن تناسباندامی که مدنظرم هست و برنامهای که راهنمایم به من داده برسم.
وقتی از خرجم کم میکنم، میخواهم به آن تعهدی که داشتم را انجام بدهم. پس مجبورم، پس نفسم تربیتشده، پس میتوانم، میتوانم از غذا بگذرم، پلهام وقتی کم میشود که میگذرم. من مسافر میتوانم از آن خرجی که ضرورت ندارد بگذرم.
خیلی جالب بود یکی از بچهها میگفت در زندگی ما خرج داریم و برج. خرج آن هست که حتماً برای ادامه زندگی ضرورت دارد؛ عین خوردوخوراک یا لباس. برج چیزهایی که ضرورت ندارد. من مثلاً دو جفت کفش دارم، بروم یک جفت دیگر هم بخرم یا چهارتا شلوار دارم بروم دو شلوار دیگر هم بخرم یا دو موتور دارم بروم باز بخرم اینها میشود برج.
وقتی ما بتوانیم از برجهایمان بگذریم، میتوانیم به تعهد مالی عمل کنیم. من ندیدم یا اگر هم بوده من نشنیدم کسی بیاید در کنگره تعهدش را پس بگیرد یا اجرا نکند یا چکش را برگردانند. به تأخیر افتادهها؛ ولی خب طرف به خاطر کاسبی و کارهای روزمرگیاش نتوانسته سر موعد پرداخت کند. دو ماه دیرتر پرداخت کرده؛ ولی پرداخت کرده و آموزش گرفته.
این میتواند در تمام زندگی ما جاری باشد. یکچیزی که خیلی وقت است دیگر نمیشنویم اصالت است. قدیمها یکی خواستگاری میرفت، میگفتند طرف با خانواده و با اصل و نسب است؟ من که خیلی وقت است این کلمه را نشنیدهام دیگر اصلاً دارد فراموش میشود.
یکی از ارکان اصلی اصل و نسب وفای به عهد یا قول و قرار است. چرا؟! چون طرف وقتی میخواهد دخترش را به کسی بدهد یا پسرش را به کسی بدهد میگویند: آقا طرف خانواده با اصل و نسبی هست؟ یعنی چه؟
یعنی به حرفی که امروز دارد در این مراسم میزند عمل میکند؟ من الآن دیگر این چیزها را نمیشنوم! فقط میگویند آقا چه دارد؟ یواشیواش این واژهها از بین میروند فراموش میشوند؛ ولی ما داریم آموزش میگیریم که این واژهها را بتوانیم حفظ کنیم. چرا؟! چون در ادامه زندگی بدردمان میخورد.
وقتیکه من در زندگی در خانواده یکحرفی میزنم به فرزندم و خانوادهام، اگر در عمل کردن به آن نتوانم عمل کنم خب جایگاهم را بهعنوان یک پدر از دست میدهم! در محل کار بهعنوان یک همکار یکحرفی را میزنم، بهعنوان صاحبکار یکحرفی میزنم نتوانم به آن حرفم عمل کنم خب جایگاهم پایین میآید.
انسان خوشقول و کسی که وفای به عهد دارد در همهجا جایگاهش حفظ خواهد شد. در خانواده، محل، فامیل، اجتماع، محل کار و همانطوری که گفتم: وفای به عهد میتواند از رکنهای اصلی حیاتمان باشد.
![](/EditorFiles/Image/WhatsApp%20Image%202024-05-27%20at%2015_46_28.jpeg)
طرف میبینید هیچچیزی ندارد؛ نه پشتوانه مالی دارد، نه اوضاع خوبی دارد؛ ولی آنقدر روی حرفش حساب میکنند کسی بخواهد یک کاری انجام بدهد او را با خودش بهعنوان ضمانت میبرد. با خودش میبرد که بگوید آقا فلانی گفت من انجام میدهم حتماً انجام میدهم. چرا؟! چون آن شخص را همه بهعنوان کسی میدانند که به حرفش و عهدش عمل میکند.
قدیم که بشر آنقدر پیشرفت نکرده بود، نه چکی بود، نه ضمانتنامه بانکی بود، خیلی از مردم راحت امرارمعاش میکردند. کاسبیها خیلی راحتتر میگذشت؛ چون روی حرفشان عمل میکردند، به عهدشان عمل میکردند و همینطوری جلو میآمدند. از وقتی چک و ضمانتنامه بانکی و الآن همهاش شورای حل اختلاف و دادگاه و کلانتری و ... .
پس یکی از ارکان و قوانین زندگی که میتواند برای ما جاری باشد وفای به عهدمان است که اول هم میتواند از خودمان شروع بشود. ممنونم از اینکه به صحبتهای من گوش دادید
تایپ: همسفر امیرحسین (لژیون هفتم)
تهیه و تنظیم: سایت همسفران آقا، نمایندگی آکادمی
- تعداد بازدید از این مطلب :
184