English Version
English

دست به دست هم دهیم تا شعبه خود کنیم آباد

دست به دست هم دهیم تا شعبه خود کنیم آباد

جلسه هفتم از دوره دوم لژیون آموزشی کنگره ۶۰ لژیون بوئین‌زهرا؛با استادی راهنما مسافر امیر ونگهبانی مسافر رضا و دبیری مسافر محمدرضا با دستور جلسه وادی سوم و تاثیر آن روی من جمعه 4 خرداد ۱۴۰۳ ساعت ۷:۴۵ صبح آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
سلام دوستان امیر هستم یک مسافر، ممنونم از نگهبان مسافر رضا و همچنین آقا عبدالله ادیب ایجنت محترم لژیون بویین‌زهرا که به من اجازه دادن تا در این جایگاه خدمت کنم و اولین مشارکت را داشته باشم. از دوران مصرفم که در بویین‌زهرا دانشجو بودم انگار با اینجا گره‌خورده‌ام و مدتی به‌واسطه کار والان هم کنگره، فکر می‌کنم این خیلی هم خوب باشد؛ اما دستور جلسه وادی سوم، خیلی می‌تواند به ما کمک‌کننده باشد. علی‌الخصوص شعبه‌هایی که در حال تأسیس هستند. اول وادی با این عبارت شروع می‌شود که باید دانست که هیچ‌کس مثل خود انسان به خویشتن خویش فکر نمی‌کند. ما باید در مسیر کنگره وزندگی شخصی خود این را در وجودمان نهادینه کنیم که قرار است ما خودمان برای خودمان کاری انجام دهیم. ببینید که همه ما اینجا نشسته‌ایم، هیچ‌کس را به‌عنوان مستخدم نداریم که کارهایمان را به او بسپاریم. در ادامه نگهبان، دبیر، نگهبان نظم همه از بچه‌های کنگره هستند و این تفکر از پیش‌کسوتان تا به امروز نسل به نسل، سینه‌به‌سینه به ما منتقل‌شده است.
خوب یادم هست سال 92 که وارد کنگره شعبه پارک فدک شدم، روزهای اول با چهار پنج نفر در یک نمازخانه‌ کوچک در پارک با کمک دبیر و نگهبان و استاد شروع به کارکرده بود؛ و در ادامه پارتیشن‌بندی و اوتی و سایر قسمت‌ها از هم جدا شد. همان نمازخانه 15 متری امروز به سه شعبه در قزوین، الوند، تاکستان، آبیک والان هم شعبه بویین‌زهرا که در حال راه‌اندازی است. خیلی از دوستان بودند که از تهران و کرج می‌آمدند تا لژیون پارک فدک راه‌اندازی شود. تفکر قوی داشتند. شاید من در آن زمان که در سفر اول بودم متوجه نبودم که این‌ها چه‌کاری انجام می‌دهند. کمی که جلوتر رفتیم متوجه شدم چقدر کار سختی است که این دوستان از کرج و تهران کار وزندگی خود را رها می‌کنند و برای تشکیل جلسه به قزوین می‌آیند. دقیقاً این‌طور بود که باید از ظهر همان روزبه سمت قزوین راه می‌افتادند چون جلسات ساعت 3 شروع می‌شد تا بتوانند احیاناً تازه‌واردی می‌آمد به او مشاوره بدهند تا او نیز در مسیر درمان قرار بگیرد.

این‌طور که شنیدم قرار است به‌زودی زیر سقف بروید و هزینه‌هایی مثل اجاره وجود دارد. اگر روزی پیش بیاید که کسی بخواهد هزینه‌های ما را پرداخت کند، حتماً این جمله را خواهید شنید که آن زمانی که باهم عشق‌وحال می‌کردند حالا خودشان هزینه‌ها را بپردازند. هستند در کنگره که اگر آقای مهندس اجازه بدهند کل هزینه کنگره را می پرازند و ما این را نمی‌خواهیم، برای این‌که بنای شعبه روی شخص است و درصورتی‌که او نباشد، همه‌چیز به هم می‌ریزد. در کنگره کارها به‌وسیله شخص صورت نمی‌گیرد. همه ما که اینجا نشسته‌ایم باید دست‌به‌دست هم دهیم. در مورد نمایندگی بویین‌زهرا هم همین‌طور است. قرار نیست کسی پیدا شود مثلاً پول پیش و اجاره را پرداخت کند.
روحش شاد آقا کوروش همیشه حرف قشنگی می‌زد و می‌گفت: وقتی شریک نباشی و وارد جایی بشوی، اگر به تو بگویند که از فردا درب همان‌جا بسته است برایت مهم نیست چون شریک نیستی که اگر بودی برای خشت خشت آنجا ارزش قائل می‌شدی. وقتی داخل می‌شویم احساس این را داریم که من هم کاری برای اینجا کرده‌ام و مفت به دست نیامده است. چیزی که مفت به‌دست‌آمده باشد مفت هم از دست خواهد رفت. هر کس اندازه خودش را می‌داند. میدانم اگر دست در جیب خودم کنم می‌توانم 50 تومان کمک کنم ولی 5 تومان می‌دهم و نتیجه آن این می‌شود که حال خوبی نصیب من نخواهد شد. آقای مهندس همیشه مثالی می‌زنند که گاوی که نان گدایی می‌خورد، شخم نمی‌زند.
من اطلاعات کمی در مورد کنگره داشتم. حتی در مورد شیوه درمان آن‌هم اطلاعات کمی داشتم و اینکه در هیدج یا تهران شعبه‌ای دارد. ولی همیشه همان شنبه معروف که از شنبه به تهران یا هیدج برای درمان خواهم رفت را داشتم اما تنبلی و راه دور را بهانه می‌کردم و این اتفاق نمی‌افتاد. در طول سه روز متوجه شدم که در قزوین هم کنگره 60 راه‌اندازی شده است و لحظه‌ای که فهمیدم پای بساط نشسته بودم و از دوستم خواهش کردم که مرا به آنجا ببرد ونشان بدهد تا متوجه بشوم که جلسات به چه صورت است که آن زمان شنبه و دوشنبه‌ها بود. هفته بعد شنبه از راه رسید و به دوستم گفتم بیا باهم برویم و او گفت حالا شما برو ببینیم چه می‌شود. یادم هست تماس گرفتم و آن زمان آقا سیامک مسئول لژیون بودند. اگر خوب دقت کرده باشید چنین جایی بود که من برای درمان مراجعه کنم اگر نبود به قول فرمایش آقای مهندس معلوم نبود اعتیاد چه بر سر ما می‌آورد، بودیم یا نبودیم.
کنگره رایگان هست اما مفت نیست. باز به یکی از حرف‌های آقا کوروش اشاره‌کنم که می‌گفتند: آدمی که از پول نمی‌تواند بگذرد از شیره و تریاک و هرویین هم نخواهد گذشت و این مطلب را در این چند سالی که در کنگره بودم، دیده‌ام. اصل موضوع این است من هم کاری انجام داده باشم. مقدار آن مهم نیست و این باعث می‌شود احساس مسئولیت بکنم و حس خدمت گذار بودن به من دست می‌دهد و باعث می‌شود با خود بگویم که من هم در اینجا سهمی دارم و باید مواظبت کنم و در آن دخیل باشم. اگر غیر این باشد نتیجه خوبی نخواهد داشت.
انشالله به‌زودی صاحب سقفی خواهید شد و نفرات بیشتری خواهند آمد. امروز شاهد هستیم که شعبه تاکستان بعد از جدا شدن از قزوین صاحب شعبه‌ای شده است که متعلق به خودشان هست و وقتی وارد چنین جای می‌شویم مثل این است که به قول آقای مجدیان وارد خانه خودمان شده‌ایم و واقعاً هم همین‌طور است و حس سقف داشتن خیلی حس خوبی است. بویین‌زهرا هم این پتانسیل را دارد که باوجود آقا عبدالله ادیب و شما دوستان حتماً این اتفاق خواهد افتاد. در وادی اول که با تفکر ساختارها آغاز می‌شود و در وادی دوم هیچ موجودی بیهوده آفریده نشده و در وادی سوم که هیچ‌کس به‌اندازه خود شخص به خویشتن خویش فکر نمی‌کند. این به این معنی است که باید دست به زانوهای خودمان بزنیم و روی پای خودمان بایستیم.
این پتانسیل را در اینجا مشاهده می‌کنم که تا چند ماه آینده تعدادتان از این هم بیشتر خواهد شد. همین تعداد هم که اینجا هستند شکر خدا از چهره‌هایتان مشخص است که خیلی خوب سفر می‌کنید و زمانی که زیر سقف بروید و در هفته سه جلسه حضورداشته باشید، انشالله مجوز ساخت هم داده خواهد شد.
یک برگ برنده دارید آن‌هم این‌که زمین برای ساخت دارید و باقی ماجرا با خود شماست که خودتان در بقیه مراحل مشارکت کرده و خود را دخیل بدانید. بخشی از کار مالی و بخش دیگر نیروی انسانی است. قسمت دیگر دوستان سفر دوم هستند که توصیه می‌کنم حتماً خود را برای آزمون کمک راهنمایی آماده کنند برای این‌که شعبه نیاز به نیرو برای سال‌ها و ماه‌های آینده دارد. مثل شعبه آبیک که تازه زیر سقف رفته است و برای ادامه فعالیت شعبه به نیروی بیشتری نیاز دارد
انشالله این اتفاق بزرگ هم برای شما بیفتد و به‌زودی زیر سقف بروید و بهتر بگویم هرکدام به‌اندازه توانمان کمک کنیم و دست در دست هم بدهیم تا شعبه خودمان را آباد کنیم. تمام هزینه‌هایی که در کنگره انجام می‌شود با حساب‌وکتاب است و ریال آن‌هم مشخص است که در طول هفته این پول‌ها بابت چه موضوعی خرج شده است. زمانی که شعبه آماده شد و وارد آن می‌شویم و با خودخواهیم گفت که ما هم کاری انجام داده‌ایم. زمانی که می‌خواستند شعبه کاسپین را راه‌اندازی کنند یادم هست کاری که بلد بودم بنایی بود و روزی نبود که برای کار آماده نباشم و همیشه در شعبه آن را تعریف می‌کنم نه از بابت فخرفروشی بلکه از بابت دخیل بودن که باعث شد من در آنجا بمانم و خداوند به آقای مهندس و ما اجازه داده‌اند که خدمت گذار باشیم و خداوند توفیق خدمت را به هرکسی نمی‌دهد. حتی در زیارتگاه‌های مهم کشور هم اگر بخواهید خدمت کنید مراحل خود را دارد. ولی در کنگره در حین سفر می‌توانیم خدمت کنیم و بعد از سفر اول، کمک راهنما و کمک مالی مثل دنور شدن یا پهلوانی یا حتی نشان بی‌نشان و این فقط در کنگره اتفاق می‌افتد.
امیدوارم که دوستان سفر اولی به درمان برسند و هر چه زودتر زیر سقف رفته و یک نمایندگی قدرتمند داشته باشید و هر کمکی که از دست ما بربیاید دریغ نخواهیم کرد و برکت این کارها هزاران بار به زندگی ما بازخواهد گشت و این چیزی نیست که شعار باشد می‌توانید از کسانی که سال‌ها در کنگره هستند سؤال کنید. خداوند هوای ما را دارد. همان‌طور که نیروی منفی در زمان مصرف هوای ما را داشت. نیروی‌های مثبت هم در این مسیر به ما کمک خواهند کرد.
فعالیت های ورزشی نمایندگی بویین زهرا 

 

تایپ و تنظیم : مسافر مهدی 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .