English Version
English

وادی سوم تبلور تفکر درون فرد است

وادی سوم تبلور تفکر درون فرد است

پنجمین جلسه از دوره چهل و یکم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰، ویژه مسافران و همسفران نمایندگی لویی پاستور با استادی راهنما مسافر فرشید، نگهبانی مسافر کامران و دبیری مسافر رسول با دستور جلسه «وادی سوم و تأثیر آن روی من و تولد یک سال رهایی مسافر امیرحافظ»در روز شنبه ۲9 اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۳ در ساعت 16:30 آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
خوشحالم که این فرصت به من داده شد و توانستم در این جایگاه خدمت کنم و از حضور دوستان و آموزش های جایگاه بهره‌مند باشم. این جمع ارزشمندترین چیزی است که ما در هر جایگاه خدمتی داریم. به قول جناب مهندس:«از هر نقطه که نوری بتابد در جمع آن بایستی به تفکر باشیم.»
دستور جلسه وادی سوم است، یکی از مهم ترین مسائلی که برای افراد اتفاق می‌افتد وادی سوم است. ممکن است معنی این وادی تا مدتی با وادی چهارم قابل تشخیص نباشد.
وادی سوم به صورتی در رابطه با خویشتن خویش صحبت می‌کند. اگر ما به اهداف وادی فکر کنیم متوجه می‌شویم که هیچ کس دیگری به اندازه ما فکر نمی‌کند، ما باید این را بدانیم.
وادی چهارم این مسئله را بیان می‌کند که ما باید مسئولیت‌های خود را بدانیم و قسمت‌های حیاطی آن را بپذیریم. در ابتدا می‌گوید که فقط خود ما هستیم که به خودمان فکر می‌کنیم. بعد از دو وادی یعنی وادی اول تفکر که راجع به شناخت مبدأ، مثلث تفکر و صفحه سفید نقاشی که به انسان داده می شود و قدرت اختیاری که انسان روی این صفحه دارد صحبت می‌کند و وادی دوم که در رابطه با این است که انسان زمانی که به هدفی که دنبال کرده می‌رسد به جمله «که چی..؟» بر می‌خورد و با خود می‌گوید که چرا باید این کار‌ها را کنم؟، این وادی این سوالات را پاسخ می‌دهد، بیان می‌کند که من بسیار ارزشمندم و این خود منم که قدر خودم را نمی‌دانم.
وادی سوم تبلور تفکر درون فرد است. شاید انسانی که به کنگره وارد می شود تا سالیان سال نتواند به درون خود دسترسی پیدا کند ولی اتفاقی که رخ می‌دهد این است که وادی چهار ما را به این داستان دعوت می‌کند تا خویش تن خویش را برای ما تعریف کند؛ خویش تن خویش کسی است که با من است یا در اصل من هستم. گاهی اوقات فکر می‌کنم خویشتن خویش من نیستم، شخص دیگری است یا خواسته‌هایی که فکر می‌کنم دارم، خواسته دقیق و درست من نیست، خواسته‌هایی نیست که بتواند من را نجاتم دهد در صورتی که خواسته‌هایی که رسالت من در زمین است خواسته‌های خویشتن خویش من است.

دردی که خویشتن خویش تحمل می‌کند، اهدافی که دنبال می‌کند یا مسیری را که پیدا می‌کند شاید فقط برای من است که قابل درک است، نه برای شخص دیگر. این من هستم که در مواقعی که تنها هستم می‌روم در درون خود، بدون تصاویر، بدون انسان و اصوات دیگر به خود فکر می‌کنم و در این لحظات است که می‌شود خویشتن خویش را بهتر شناخت؛ در آن زمان این افکار می‌آید که برای خود چه کردی؟ در گذشته چه کردی؟ در آینده چه می‌کنی؟ چه اهدافی داری؟ برای چه پول در می‌آوری؟ چرا می‌خواهی تشکیل خانواده دهی؟ تو که در آخر می‌خواهی از این دنیا بروی...!
به عقیده من جمله می‌خواهی بروی لحظه‌ایی است که خویشتن خویش از انسان تحویل گرفته می‌شود و در این لحظه هیچ کس برای آن فرد دل نمی‌سوزاند، خانواده من شاید برای پول در آوردن من دل بسوزاند یا برای مسیرهای ظاهری زندگی من دل سوزی کنند ولی برای خودمان، درون خودمان هیچ کس به اندازه خودمان نمی‌تواند فکر کند و دل بسوزاند. کنگره از ابتدا به زیبایی به ما آموزش می‌دهد. از ابتدا اُتی را به خودمان می‌دهد، تمام مسئولیت‌های سفر را به خودمان می‌سپارد.
در کنگره راهنما رهجو را فالو نمی‌کند، نمی‌پرسد کجا بودی، کجا رفتی، چرا این گونه‌ایی یا...، هیچ زمان در کنگره مسئولیت‌های ریز را به شخصی تاکید نمی‌کنند. به طور مثال نمی‌گویند چرا خدمت نمی‌کنی؟ شاید یک بار یا دوبار در ابتدا بگویند ولی دیگر این مسائل برای رهجو تکرار نمی‌شود. به طور مثال روزی که لژیونی خدمت گذار است یک بار به آن لژیون اعلام می‌کنند و با همان یک بار افراد باید به فکر خویشتن خویش خود باشند و یک خدمتی بگیرد، حال یا مهماندار است یا میکروفون گردان، آبدارخانه است یا نوشتار.
بخش دوم جلسه امروز تولد یک سال رهایی امیر حافظ عزیز است؛ امیر حافظ یکی از افرادی بود که در ابتدا شرایط سخت درونی را داشت. شاید برای خیلی از ما این اتفاق افتاده باشد که با یک جنگ رو به رو شویم. تمام این آموزش‌هایی مثل شروع پروسه درمان با تریاک شاید برای مسافران و همسفران سوال باشد، سخت باشد و با خود بگویند ما که آمدیم مصرف را کنار بگذاریم آن وقت باید دوباره در اینجا مصرف جدیدی را شروع کنیم...؟
این جنگ از اینجا آغاز می‌شود تا به جایی می‌رسد که انسان مسائل درونی خود را حل می‌کند. امیر حافظ خیلی خوب تا به اینجا از عهده این داستان‌ها برآمده و یکی از اشخاصی است که سفر اول خوبی داشت و در تلاش است که سفر دوم خوبی داشته باشد. من برای او در مراحل سفر دوم آرزو موفقیت می‌کنم امیدوارم بتواند جایگاه‌های خدمتی خوبی را تجربه کند و مسائل جدیدی را فرا بگیرد. به او، به همسفر محترمش، اعضای لژیون و نمایندگی تبریک می‌گویم.
اعلام سفر مسافر امیر حافظ:
تخریب دو سال، آخرین آنتی ایکس مصرفی الکل و گل، مدت ۱۱ ماه و ۱۵ روز سفر کردم به روشDST، داروی درمان شربتOT، به کمک راهنمای گرامی آقا فرشید تفرشی لژیون ۱۶، رهایی یک سال و شش ماه
آرزوی مسافر امیرحافظ:
آرزو می‌کنم دوستان سفر اولی که این روز را دیدند و در این جا حضور دارند خودشان رها شوند و زودتر این روز را برای خودشان ببینند.
خلاصه سخنان مسافر امیر حافظ:
خیلی ممنونم از عزیزانی که حضور پیدا کردند و به من تبریک گفتند، به من محبت داشتند و من هم امیدوارم که تک تک این عزیزان بیایند و این جایگاه را تجربه کنند. یک روز من نگهبان بودم و جناب آقای ترابخانی استاد جلسه بودند، زمانی که موقع اعلام سفر شد من به ایشان گفتم که اجازه است دو نفر که گل رهایی نمادین دارند بیایند و گل را بگیرند ایشان فرمودند که بله، چرا که نه، اصلاً کل این مجموعه برای این است که نتیجه آن به رهایی ختم شود؛ عزیزانی که با تخریب‌های بسیاری آمدند از تاریکی به روشنایی وارد شدند. این مجموعه برای این است که این افراد به رهایی برسند و ایشان از این گفته خیلی استقبال کرد. به قول جناب مهندس تولدها حاوی یک پیام هستند. این پیام را هر کس یک جور می‌تواند تعبیر کند و تعبیر من این است، عزیزانی که تازه وارد هستند، عزیزان سفر اولی که در اینجا حضور دارند، امروز و این جایگاه را در ذهن خود تصویرسازی کنند تا به آن برسند و حتماً هم به این جایگاه می‌رسند، کافی است که فقط تصویرسازی کنید و خواسته رهایی را داشته باشید.
رسیدن به این جایگاه خیلی راحت است فقط باید در مسیر باشید. البته سختی‌های خودش را دارد ولی اگر در مسیر باشید اصلاً این سختی‌ها را حس نمی‌کنید. من اصلاً این سختی‌ها را احساس نکردم به یک چشم به هم زدن دیدم که در سفر دوم هستم و در حال گرفتن تولد خود هستم. روز اولی که آمدم اینجا تولد یک عزیزی بود و من در همان جا با خودم تصویرسازی کردم و گفتم که یک روز تولد یک سال رهایی خودم را می‌گیرم.
به ریسمان الهی چنگ زدم و هرچه راهنمای گرامی من گفتند را گوش کردم و فقط گفتم چشم، درون دفترچه من هرچه نوشتند فقط نگاه کردم که مقدار آن چقدر است و بحثی نداشتم که چرا کم است؟، چرا زیاد است؟، چرا به من سقوط آزاد داده‌اید؟، اصلاً به من ربطی ندارد. راهنما با توجه به شرایط من این نسخه را تجویز کرده است و من هم چون باید گوش به فرمان باشم آن نسخه را اجرا کردم.
مشکلات درونی خیلی زیادی داشتم همانطور که آقا فرشید به آن اشاره کردند الان هم آن مشکلات را دارم، به عقیده من انسان‌ها تا وقتی زنده هستند مشکلات درونی دارند. من برای این اینجا هستم تا از این نقطه به درون خود و شناخت خود برسم. برای جسم خودم ادعا دارم که سفر درست و بدون نقصی را انجام دادم، در طول سفرم ساعت‌ها ورزش رفتم و این مسئله خیلی به من کمک و روحیه من را عوض کرد.
همیشه سر ساعت در شعبه حضور داشتم سعی کردم خدمت کنم و خدمت بگیرم. برای من فرقی نمی‌کرد که در چه جایگاهی باشم و خدمت کنم، خدمت به هر حال، حال من را خوب می‌کرد و من حتی با طی کشیدن و در آبدارخانه خدمت کردن هم لذت می‌بردم. با خودم می‌گفتم که من باید هرجور شده و هر طور که شده حال خودم را خوب کنم و با حس خوب به خانه برگردم و برای همین به این مکان امن پناه آوردم.
حالا رسیدم به پایان سفر اول، رسیده‌ام به تولد یک سالگی خودم. اکنون پایان نقطه برای من اینجاست ولی این نقطه سرآغاز خط دیگری است. از اینجا به بعد با دعاهای شما و با تلاش خودم و به کمک استاد راهنمای خودم سعی می‌کنم به آن نقطه‌ای که می‌خواهم برسم که آن نقطه قبول شدن در آزمون راهنمایی است. امیدوارم که خداوند این لیاقت را به من بدهد تا بتوانم در جایگاه راهنمایی خدمت کنم چون این جایگاه را برای خودم نیاز می‌دانم و باید قدم بردارم تا این جایگاه را تجربه کنم.در این مسیر خیلی به من کمک شد و از تک تک عزیزان تشکر می‌کنم، از هم لژیونی‌های خودم، چه سفر اولی‌ و چه سفر دومی تشکر می‌کنم. آن‌هایی که تازه وارد بودند و آنهایی که از لژیون رفته‌اند به من خیلی کمک کردند و از همه آنها تشکر می‌کنم. تمام عزیزانی که در این شعبه هستند تک تک آنها به من کمک کردند و از آنها هم کمال تشکر را دارم.
این صندلی به راحتی به هر کسی داده نمی‌شود، جایگاه‌ها با تلاش مستمر و زیاد  دست می‌آید. حال خوش بها دارد و آن بها باید پرداخت شود. تا آن بها پرداخت نشود فکر نمی‌کنم این جایگاه به هر کسی داده شود. تک تک ما در حال ایجاد یک ساختار در قسمت جسم خودمان هستیم و این کارِ بسیار حساسی است؛ به همین خاطر من در انجام دادن این ساختار دقت بسیاری کردم.
از تمام همسفرانی که در این شعبه هستند تشکر می‌کنم، از تمام مرزبان‌ها که زحمات بسیاری می‌کشند تشکر می‌کنم، از تمام خدمتگزاران و مرزبانان پارک تشکر می‌کنم چون زحمت بسیاری می‌کشند و من رهایی خودم را مدیون آنها هستم. تمام راهنماهایی که در اینجا هستند، تک تک آنها به من لطف داشتند و در این سفر بسیار به من کمک کردند. از برادر خودم، راهنمای محترم آقا میثم تشکر می‌کنم ایشان خیلی به من کمک کردند. و در آخر از راهنمای خودم شکر می‌کنم امیدوارم که در ادامه بتوانم با خدمت کردن لطف ایشان را جبران کنم.
عکس: مسافر محمد حسن(لژیون دوم)
تایپ: مسافر رضا (لژیون چهارم) و مسافر میثم(لژیون دوم)
ویراستاری و ارسال: مسافر رضا (لژیون چهارم)

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .