English Version
English

ضربه‌ی ناامیدی

ضربه‌ی ناامیدی

دهمین جلسه از دوره هشتم سری کارگاهای آموزشی عمومی کنگره60 نمایندگی باغستان کرج با استادی راهنمای محترم مسافر مجید، نگهبانی مسافر فرشید و دبیری مسافر محمدرضا با دستور جلسه وادی سوم و تاثیر آن روی من روز شنبه 29 اردیبهشت 1403 ساعت 17 آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان مجید هستم یک مسافر، خدا را شکر می کنم یک بار دیگر در این جایگاه قرار گرفتم تا خدمت کنم، دستور جلسه این هفته وادی سوم و تاثیر آن روی من می باشد، قبل از هر چیزی تشکر می کنم از عزیزانی که در حال خدمت کردن در درون شعبه هستند و خدا قوت به عزیزانی که برای یرگزاری آزمون راهنمایی در حال تلاش هستند برای آموزش افرادی که خواسته راهنمایی و خدمت در کنگره60 را دارند و موفقیت این افراد در آزمون نهایی در خردادماه، بنده بعد از اینکه شال راهنمایی را دریافت کردم خیلی از مسائل برایم قابل درک شد.
وقتی شال راهنمایی را از دستان جناب مهندس دریافت کردم یک جمله را فرمودند که از امروز آموزش شما شروع مجدد خواهد داشت و بنده  در این سه سال راهنمایی خیلی از مسائل برایم حل شد و طرز فکر و رفتارهایم تغییر کرد برای بنده هیچ جایگاهی و هیچ حسی در طول زندگی ام به اندازه این سه سال راهنمایی برایم لذت بخش نبوده است با آنکه برایم خیلی چالش برانگیز بوده ولی با هیچ چیزی نمی توانم آن را جابجا کنم.
در مورد وادی سوم و صحبت های روز چهارشنبه جناب مهندس یک جمله زیبا نظر بنده را جلب کرد این بود که اگر کسی شما را به حد خیلی زیادی دوست داشته باشد به جایش که برسد شما را رها خواهد کرد یعنی هیچ کس نمی تواند به اندازه خودت به خودت کمک کند، قبل از ورود به کنگره60 شدیدا نا امید بودم و روز به روز این نا امیدی بیشتر می شد و هم امیدم به زندگی و مسائل روزمره ام خیلی کمتر می شد حتی کارهای شخصی خودم را نمی توانستم انجام دهم.
در سی دی یینگ و یانگ گفته می شود که آن نقطه سفید در آخر مسیر وجود دارد و با سعی و تلاش و با مشورت با دیگران می توانیم از تاریکی و ظلمت بیرون بیاییم، بنده به این نتیجه رسیده ام خلقت هیچ انسانی در عالم آفرینش بدون مشکلات و مسائل نیست در وادی سوم و در کتاب شریف آمده است که هدف از خلقت انسان همین است، و این مشکلات و مبارزه با آن است که انسان را با تجربه و کار آزموده می کند.
به نظر بنده چیزی که خیلی به انسان ضربه می زند نا امیدی است در زمانی که مواد مخدر مصرف می کردم با آنکه از عواقب آن باخبر بودم نمی توانستم هیچ راهی برایش پیدا کنم در سال آخر مصرف مواد مخدر هر موقع که مصرف می کردم همراه با گریه کردن بود و همیشه نا امید بودم و باید با این ناامیدی جنگید و به خودمان هر روز امید بدهیم سعی کنیم در اوج مشکلات از افراد بیشتری مشورت بگیریم، کنگره60 امید به زندگی را به بنده برگرداند و یکی از راهایش گوش به فرمان بودن است و در حال حاضر هم همین است.
راهنمایم هر حرفی به بنده بزند، حرفش بر روی چشم بنده جای دارد چون می دانم نیتش کمک کردن است و در سفر اول این موضوع ناامیدی کاملا طبیعی است و باید سعی کنیم با راهنما و افراد بیشتری مشورت کنیم که از این مسیر به سلامت عبور کنیم. از اینکه به صحبت های بنده توجه داشتید سپاسگزارم.
تایپ: مسافر حمید لژیون سوم
تنظیم و ارائه: مرزبان خبری مسافر رضا

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .