English Version
English

دیده‌بان زندگی یا زندان‌بان جهل خود

دیده‌بان زندگی یا زندان‌بان جهل خود

افتخاری نصیب همسفران و مسافران نمایندگی ارتش شد که پس از گذری کوتاه از هفته دیده‌بان، در خدمت استاد بزرگ جهان‌بینی باشند. مدت زیادی بود که همه اعضاء دلتنگ دیدار ایشان بودند، کسانی که تا به حال از نزدیک با استاد ملاقات نداشتند مشتاق بودند بدانند که صاحب این دریای بیکران علم کیست؟ ایشان با عشق و انرژی مختص به خودشان خاطراتی بی‌نظیر برای تمام اعضاء رقم زدند که به منظور احترام به ایشان تمام قد ایستاده، برای‌شان دست می‌زنیم و همیشه قدردان‌شان هستیم. با تمام عشق و حال خوبی که نشأت گرفته از حضور استاد بود گفت‌وگویی با ایشان ترتیب دادیم که امیدوار هستیم مطالب به جان شما هم بنشید.



ورودتان را به شعبه خودتان خیر مقدم عرض می‌کنم و هفته دیده‌بان که گذشت را به شما و خانواده محترمتان تبریک می‌گویم؛ لطفاً خدمت دیده‌بانی، دشواری‌ها و نیروهای بازدارنده آن را کمی برای‌مان توضیح دهید؟
امین هستم یک مسافر، بسیار ممنونم از شما؛ دیده‌بانی بخش‌های مختلفی دارد و من فکر می‌کنم یکی از سخت‌ترین قسمت‌ها این است که دیده‌بان بتواند میان کارهایی که انجام می‌دهد توازن ایجاد کند؛ زیرا اگر در عمل این اتفاق نیفتد، این شخص زندگی شخصی دارد، کار دارد، خانواده دارد و مسئولیت‌های کنگره هم هستند، اگر نتواند تعادل را میان آن‌ها به وجود آورد بخش‌های مختلف روی یکدیگر سایه می‌اندازد و عملکرد او افت می‌کند، قسمت سخت کار تعادل میان تمام فعالیت‌هایی است که انجام می‌دهد. موضوع دیگر آن‌که باید با رشد کنگره سازگار باشد، کنگره ساختار پویایی است که همواره جلو می‌رود، شعاع اضافه می‌کند و بخش‌های جدیدی به‌میان می‌آید. بایستی بتواند با این تغییرات هم‌فاز باشد، در کنج و گوشه‌ای نباشد و از هر چیزی اطلاعات داشته باشد، این تغییرات نیروی اضافه‌ای به وجود می‌آورند و اگر دیده‌بان همراه آن نباشد نمی‌تواند نیروها را خنثی کند و این برای او مشکل ساز می‌شود. موضوع بعدی این است که بایستی بتواند با اعضای کنگره 60 ارتباط درستی برقرار کند، نه از آن‌ها دور باشد که احساس بیگانگی و غریبی کنند و نه آن‌قدر نزدیک باشد که این نزدیکی باعث شود حس‌ها و انرژی‌هایش به هم بریزد، به نظر من سختی‌ها در این است.

دیدگاه مشترک دیده‌بانان کنگره ۶۰ چیست؟
فکر می‌کنم دیدگاه مشترک‌شان عملکرد بهتر کنگره است، تشخیص نیازهای کنگره ۶۰، پیدا کردن راه حل‌های خوب، اصلاح قوانین و تکمیل قوانین‌. همه دیده‌بانان، کنگره را دوست دارند و علاقه زیادی به کنگره دارند، پیشرفت کنگره و شرایط آن برای دیده‌بانان مهم است، نهایت تلاش‌شان را می‌کنند که خودشان کارایی بهتری داشته باشند و اثر بهتری به جا بگذارند.

چگونه می‌توانیم دیده‌بان زندگی خود باشیم؟
با همان تعادلی که در ابتدا گفتم، بایستی شخص بتواند در بخش‌های مختلف پدر خوبی باشد، مادر خوبی باشد، کارگر و کارمند خوبی باشد، هر نقشی که به ما داده شده و در زندگی آن را بر عهده داریم باید سعی کنیم آن را خوب اجرا کنیم‌. همه نقش‌ها را فدای یک نقش نکنید، زمانی دیده‌بان خوبی می‌شوی که بتوانی نگاه 360 درجه داشته باشی، بتوانی همه بخش‌های زندگی را ببینی، دید 360 درجه اصل داستان می‌شود. وقتی بقیه‌ مسائل را فدای دیگری می‌کنی انگار با زاویه‌ای بیست درجه نگاه می‌کنی و مسائل دیگر برایت مهم نیست، مانند اسب‌هایی که در قدیم دور سرشان نقاب می‌زدند که حواس‌شان به جاده و علف پرت نشود و چیزی را نبینند.
ما انسان‌ها همین‌طور هستیم، گاهی چیزی آن‌قدر برای‌مان بزرگ می‌شود مانند کار، موفقیت‌های درسی و پیشرفت‌های فردی که دیگر با بقیه کاری نداریم، اگر چیزی در راستای اهداف ما بود نگاهی به آن می‌اندازیم. گاهی به دوستت زنگ می‌زنی حالش را بپرسی؛ اما گاهی به کسی تنها زمانی که کار داری زنگ می‌زنی، درست است ما به بسیاری از افراد وقتی کار داریم زنگ می‌زنیم اما در مورد خانواده و دوستان و کسانی که پیوند محبت داریم چطور است؟ کسی که فقط یک قسمت برایش مهم می‌شود و زوایای دیگر زندگی برای او حذف می‌شوند این‌طور می‌شود، نه که او نخواهد ببیند؛ بلکه این زوایا حذف می‌شود. وقتی شش ماه به خواهرت زنگ نمی‌زنی نمی‌دانی چه اتفاقی برای او افتاده است، مریض است یا خوب است؟ هنگامی که مریض می‌شویم دوست داریم از ما حالی بپرسند، پدرمان، خواهرمان، همسرمان، به ما توجه کنند، سوپ برای‌مان بپزند و چای دست‌مان دهند. حالا فکر کنید ده روز به حالت بیمار در اتاق افتاده‌ای و کسی کاری با تو ندارد و اصلا نمی‌داند چه وضعیتی داری. پس اگر از من می‌پرسید می‌گویم دید 360 درجه یعنی تمام نقش‌ها را به صورت معمول داشته باشیم آن‌وقت دیده‌بان زندگی‌ات می‌شوی وگرنه غیر از این می‌شوی زندان‌بان زندگی و زندان‌بان جهل خودت هستی.

گاهی انسان‌ها متوجه اشتباه بودن مسیرشان هستند اما نمی‌دانند از کجا شروع کنند، پیشنهاد شما به آن‌ها چیست؟
پیشنهاد من این است که بهترین راه، کوتاه‌ترین راه نیست. باید در مسائل خودمان کاوشگر باشیم، جوینده باشیم و به دنبال علت و جواب سوال بگردیم، تلاش ادامه دار ما را به جواب سوال می‌رساند اما گاهی ما دوست داریم همه چیز آماده باشد. چه کار کنم حالم خوب باشد؟ این‌همه سی‌دی و کتاب، بنویس و بخوان که حالت خوب باشد؛ همه دنبال این هستند که با یک جواب کوتاه و یک سی‌دی مشکل حل شود اما این‌طور نیست. چه‌کار کنم انگلیسی حرف بزنم؟ خواهی شوی خوش‌نویس بنویس و بنویس و بنویس‌، نمی‌توانم بگویم به تو تمرین می‌دهم در یک صفحه و وقتی نوشتی تبدیل به انسانی خوش‌نویس می‌شوی، باید ده‌ها و صدها صفحه بنویسی، باید ده‌ها و صدها سی‌دی بنویسی که گره‌هایت باز و مشکلت حل شود.

در انتهای متن پیام سفر اول از پاداشی صحبت می‌شود که بند عشقی میان ما و قدرت مطلق است این پیوند چه‌گونه ایجاد می‌شود؟
اگر انسان مسیر را درست طی کند این پاداش خود به خود به او داده می‌شود، وقتی تکالیفت را خوب انجام ‌‌می‌دهی معلم به تو صد آفرین می‌دهد، در امتحان نمره بالا می‌گیری، در مسابقات شرکت می‌کنی و کاری که انجام می‌دهی قابل ارائه است. به شرط این‌که مراحل را به درستی طی کنی و اگر جایی اشتباهی داری برگردی و آن را اصلاح کنی، بند عشق پاداشی است در اثر تداوم انسان در مسیر مستقیم و تلاش ادامه دار که به او داده می‌شود و خود به خود اتفاق می‌افتد.

با توجه به اهمیت ماه رمضان در سیستم جسم و روان انسان پیشنهاد شما برای داشتن ماه رمضانی الهام بخش چیست؟
پیشنهاد من این است که همه ما در حد توان‌مان بایستی از این سیستم و از اتوفاژی استفاده کنیم، خیلی‌ها توان دارند به صورت کامل و اگر توان داریم سحری نخوریم زیرا سحری خوردن خواب انسان را به‌هم می‌ریزد، اگر هم دوس دارند بخورند چیزی نیست. مایعات به اندازه بخورید، خوراکی که انتخاب می‌کنید خوراکی مقوی باشد و در آستانه نقطه تحمل‌مان روزه بگیریم، اگر می‌خواهم تغییر اتفاق بیفتد و می‌توانم چهار ساعت گرسنه بمانم شش ساعت روزه بگیرم. کسانی هم که سیستم سالمی دارند از این موهبت استفاده کنند و روزه‌های کامل بگیرند.
اعضای کنگره 60 ماه رمضان را بسیار دوست دارند چون سرآغاز کشف آقای مهندس است، نه به این خاطر که آقای مهندس در این ماه درمان شدند، تمام افراد کنگره این ماه را دوست دارند، مانند این است که ماهیت سفر کردن با اتفاقاتی که در ماه رمضان افتاده در هم تنیده شده و از یک جنس هستند، بنابراین کسی که یک‌بار تغییر در او اتفاق افتاده است و سفر از تاریکی‌ها به سمت روشنایی داشته، ماه رمضان برایش یادآور همان خاطرات است و می‌تواند مسیری که طی کرده است را دوباره مرور کند، ماه رمضان برای اعضای کنگره ۶۰ مانند نگاه کردن به آلبومی قدیمی و دوست داشتنی است و خاطرات برای‌شان زنده می‌شود.

چرا انسان وقتی تصمیم به تغییر مسیر زندگی‌اش می‌گیرد و راجع به این تصمیم با کسی صحبت می‌کند ادامه راه برایش سخت می‌شود؟
اگر خرافاتی نگاه کنیم می‌گوییم طرف را چشم زده‌اند. خیلی وقت‌ها انسان تمرکزش از آن موضوع برداشته می‌شود، هنگامی که مسئله را بازگو نکرده است تمرکزش روی این است که به نحو احسنت آن کار انجام شود اما وقتی که بازگو می‌شود تعهدی اضافه به وجود آورده که اگر انجام نشود من جواب فلانی را چه‌گونه بدهم؟ انگار دستور کار و صورت مسئله را عوض می‌کنم، می‌خواستی حال خوشی داشته باشی و مشکلت حل شود اما هنگامی که بازگو می‌کنی تایید هم می‌خواهی و به یک نفر می‌خواهی توضیح دهی، مانند تکلیفی که اضافه‌تر باید تحویل دهی؛ من فکر می‌کنم ماهیت موضوع را با بازگو کردن‌های بی موقع عوض می‌کنم. گاهی بازگو می‌کنم زیرا می‌خواهم مشورت کنم، انسان صاحب نظری است و یا استاد و معلم من است و می‌خواهم از او راهنمایی بگیرم اما گاهی بازگو کردن لزومی ندارد، من فکر می‌کنم ماهیت قضیه تغییر می‌کند که کار سخت می‌شود. کاری با نیروهای منفی و حسادت ندارم بعضی وقت‌ها هم انسان‌ها نمی‌خواهند که شما پیشرفت کنید و این حس منفی آن‌ها است.

پیشنهاد شما برای جدا کردن ساختارهای منفی قدیمی از زندگی انسان چیست؟
کارهای ناتمام و عقب افتاده را تمام کنید، وسایلی که نمی‌خواهید و به دردتان نمی‌خورد را دور بریزید، من هم با این مسئله دست و پنجه نرم می‌کنم، تکلیف کاغذهای باطله و چیزهای نصفه و نیمه و کارهای بلاتکلیف را باید معلوم کنیم یکی از اتفاقات مبارکی که در تغییر سال نو می‌افتد این است که در حد توان‌مان وقت بگذاریم و کارهای نیمه تمام را تمام کنیم، وسایل را سرو سامان دهیم، وسایلی که به دردمان می‌خورد را استفاده کنیم اگر واقعا به دردمان نمی‌خورد بدهیم کسی استفاده کند تا جا باز شود، چطور هنگامی که چیزی را بلدیم و به دیگران هم می‌آموزیم مطلب جدید می‌آید، اشیاء هم همین‌طور است وقتی جا باز می‌کنید فضا ایجاد می‌شود که چیزهای دیگر بیاید اما تا زمانی که آن‌ها هستند آن‌جا قفل می‌شود. در صور آشکار این است و در صور پنهان هم کارهای ناقص و نیمه تمام به اضافه یادگیری جهان‌بینی و تزکیه و پالایش که همه در جای خودش است و همیشه باید باشد وجود دارد.

از این‌که در خواندن این مصاحبه با ما همراه بودید از شما نهایت تشکر و سپاسگزاری را داریم.

مصاحبه: همسفر نیلوفر (خدمتگزار سایت از لژیون دوم)
تایپ، تنظیم و ارسال: همسفر فاطمه (خدمتگزار سایت)
همسفران نمایندگی ارتش

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .