لبخندها جای خود را به اشکها داده بودند، ناامیدی در زندگیمان جای خوش کرده بود، ترسی در وجودم نهفته بود که برای روبرویی با هر رویدادی گریزان بودیم و همین امر اجازهی قدم نهادن در راه جدید و یا در جمع را به من نمیداد، با ورود به کنگره توانستم از این صفات و مثلث جهالتی که در آن قرارگرفته بودم رها شوم و مسیری جدیدی را شروع کنم. من به همراه مسافرم قدم در راهی گذاشتم که شاید در ظاهر سخت بود، ولی حاصلی شیرینی را با خود به همراه داشت.
همه ما همسفران در تمام آن روزهای سخت، در حال محکم کردن ریشههایی بودیم که تاب و قدرت ماندن را برایمان فراهم کند، آن ریشهها در ظاهر محکم بود؛ ولی من همسفر میدانم که آن ریشههای محکم هم با وجود تمام تلاشها، در حال پوسیدگی بود و درختی که تظاهر به استواری میکرد کمکم رو به سستی میرفت که ذرهذره وجودمان را فراگرفت و تبدیل به یک درخت خشکیده شدیم تا روزی که کنگره در سر راه ما قرار گرفت و آموزشهایش دلیلی شد برای رشد و رویش مجدد همان درخت خشکیده.
همسفران راه عشق حتی اگر سست شوند بازهم میمانند، زیرا گویی در زمینی بند شدهاند و رخصت رفتن را به آنها نمیدهد؛ آنهایی که ماندند و سختیها را تحمل نمودند و در پی رود با سنگها جنگیدند تا به بحر برسند پاداشی داده شد که آن پاداش، بند عشقی شد که کنگره آن را بر هم تنید تا در انتهای مسیر با مسافرهایمان بمانیم و به آرامشی برسیم که وصفناپذیر و ستودنی است.
من همسفر نازنین بهجای رفتن، ماندن را انتخاب کردم و در بین راه به پاداشی دستیافتم که شاید برای هرکسی قابلدرک نباشد، افرادی که در کنگره هستند و به این آرامش رسیدند تماماً میدانند که من از چه سخن میگویم.
به قول استاد سردار: ما برای آموزش و خدمت پا به این حیات نهادیم و چه خوش سعادت بودیم ما همسفرانی که با وجود کنگره 60 توانستیم در این مسیر قرار بگیریم. خداوند را هزاران بار سپاس برای اینکه ما را برگزیدی تا همراه و یاریرسان کسانی باشیم که برای رهایی از بند اعتیاد و تاریکیها در این مسیر قرار گرفتند. این برکت و نعمت بزرگ پاداش همان کسانی است که زمانی که حلقههای بلا تنگ شد و سختیها به نهایت رسید، استوار و ثابتقدم ماندند و درنهایت به آن آرامش حقیقی رسیدند.
این آرامش حاصل صبری است که در طول سفر و همراهی مسافر تو نصیبت میشود و بدان صبر اوج احترام به حکمت خداوند است و وقتی در هنگام سختی ماندی و استقامت کردی پاداشی اینچنین نیکو دریافت خواهی کرد. زمانی که من هدف دارم دیگر راه برایم سخت نیست و با هر بار شکست محکمتر قدم بر میدارم و به شوق رسیدن به هدفم پرواز میکنم، حتی اگر در بیکران باشد.
در درون هر سختی گشایشی وجود دارد، گاهی من در مسیر و جایگاهی قرار میگیریم که ساخته شوم، پختهتر شوم برای جایگاه و مسیری بهتر؛ همهی آن سختیها تلنگری است که قدر داشتههایم را بدانیم و دلیلی است برای شکرگزاری.
پروردگارا تو را سپاس میگوییم برای همه نداشتهها و داشتههایم، شکر و سپاس که من را لایق جایگاه همسفر دانستی ...
نویسنده : کمک راهنما همسفر نازنین لژیون ششم
همسفران نمایندگی کاسپین قزوین
- تعداد بازدید از این مطلب :
629