چهاردهمین جلسه از دور نوزدهم سری کارگاههای آموزشی کنگره 60 مخصوص لژیون پزشکان در پارک طالقانی با استادی دکتر محسن، نگهبانی جناب مهندس و دبیری دکتر منصور با دستور جلسه «وادی ششم و تأثیر آن روی من» جمعه 24 بهمن 1399 ساعت 8 صبح آغاز بکار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان محسن هستم یک مسافر. بنده محسن شمس هستم، پزشک متخصص کودکان و درمانگر اعتیاد. در سر در تمام نشریات کنگره یک جمله مشترک وجود دارد؛ نوشتهاند ندانی را بدان تا بدانی را بدانی. به نظر من این اولین سد و مانع برای این است که من آموزش بگیرم؛ یعنی در قدم اول اگر من قبول کردم یک مسئله را نمیدانم بعد تازه شروع به یادگیری میکنم. بعدازاینکه من قبول کردم که در زندگیام اشتباهاتی کردهام، تصمیم به اصلاح و درمان میگیرم. کنگره 60 یکسری وادیهایی را ترسیم کرده از یک تا چهارده، وادی اول بحث تفکر را باز میکند که با تفکر ساختارها آغاز میگردد، بدون تفکر آنچه هست روبهزوال میرود. تفکر توضیح داده میشود و اینکه ترس ضد تفکر است.
قدم اول بعد از اینکه فهمیدیم اشتباه کردیم این است که شروع میکنیم به تفکر کردن و در وادی دوم مسئله امید و ناامیدی را توضیح میدهد؛ اینکه هیچکدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. وادی سوم بحث مسئولیتپذیری را مطرح میکند که من بدانم هم در انجام کارهای من و هم درنتیجه آنها، هیچ شخصی بهاندازه من دخیل نیست. نه هیچکس میتواند نتایج من را تغییر بدهد و نه میتواند مسئولیت کارهای من را قبول کند؛ حتی در وادی چهارم میآید راه گریز اصلی را هم میبندد که گاهی اوقات انسان میخواهد ادعای دین برای خودش داشته باشد و بگوید: خوب اینجا را خدا خواسته اینطور بشود! یک جملهای هست که شخص میگوید من میخواهم ببینیم در این دوراهی خدا چه میخواهد؟! خواسته خداوند این است که بداند من چه انتخاب میکنم. یعنی واقعیت این است. خدا میخواهد که من به فرمان عقل برسم که در این وادی توضیح داده میشود. در وادی پنجم بحث حرکت کردن و عمل است که جهانها را توضیح میدهیم. جهان فیزیکی، جهان ذهنی و جهان خواب. اینکه ما با چه مسیری حرکت بکنیم. عقل از کلمه عربی عقال گرفته شده است؛ یعنی افساری که به شتر میزنند برای اینکه سرعت و جهت حرکت آن را تعیین بکنند. میگوید: حکم عقل را در قالب فرمانده کاملاً اجرا کنیم. این جمله خودش چند کلمه کلیدی برای من دارد. اولین کلمه، حکم است پس میدانیم عقل حکم صادر میکند. حکم را قاضی صادر میکند و طبق مدل شهر وجودی و قلعه عقل، ما عقل را بهعنوان یک حاکم تصور میکنیم. تمثیلی که از عقل داریم، یک حاکم است در یک قلعه و یک سری نگهبان دارد و یکسری اطلاعات به قاضی میرسد که بر اساس آنها یک حکم را صادر میکند. اطلاعات را حس به عقل میدهد و دانایی ما تعیین میکند که چه اطلاعاتی درست است و کدام نادرست است و نباید به عقل داده شود. اینجا نقش حس بسیار مهم میشود که من بتوانم حسهای خودم را پالایش بکنم. حس قابلرؤیت نیست؛ میگوید: چشم دل بازکن که جان بینی، آنچه نادیدنی است آن بینی. یعنی چیزهایی وجود دارد که حس من قادر به دیدن آن نیست. در شنوایی انسان میتواند فرکانس 20 تا 20000 هرتز را بشنود. پائین تر و بالاتر از آن را نمیتواند بشنود. حتی در نورها ما زیر اینفرارد را نمیتوانیم ببینیم. بالاتر از UV را نیز نمیتوانیم ببینیم. پس من باید حس خودم را پالایش بکنم تا بتوانم چیزهای واقعی را ببینم. پالایش حس هم در کنگره زیاد عجیب و غریب نیست. وادی پنجم میگوید شما از ضد ارزشها دوری کن، در مسیر درست حرکت کن، حس آرامآرام پالایش میشود و همراه با آن دانایی ما میرود بالا.
عقل با مغز تفاوت دارد. مغز یک مترجم است که اطلاعات را فقط برای ما تبدیل میکند تا جسم فیزیکی ما این اطلاعات را درک و اجرائی بکند. عقل به خودی خود اشتباه نمیکند. با توجه به اینکه چه اطلاعاتی به عقل بدهیم بر آن اساس حکم صحیح را صادر میکند. باید حس من درست بشود و دانایی من افزایش پیدا کند و این فقط با عمل به وادی پنجم و حرکت در مسیر ارزشها به دست میآید. در وادی ششم میگوید: حکم عقل را در قالب فرمانده کاملاً اجرا نماییم. نمیگوید اجرا نماییم میگوید کاملاً اجرا نماییم. برای من کلمه کاملاً خیلی جالب بود. به خاطر حرکت به سمت ارزشها، کمکم حس ما پالایش میشود و داناییمان افزایش پیدا میکند. کمکم احکامی که از عقل من صادر میشود کاملاً درست میشود. نکتهای جالب در این وادی این است که اکثراً فکر میکنیم حکم عقل چیز عجیب و غریبی است. حکم عقل برای من این است که اگر تصمیم گرفتم هفتهای دو بار مسواک بزنم، انجام بدهم. برای من حکم عقل این است که اگر میخواهم صبح ساعت 6 بیدار بشوم، بشوم. یک لیوان آب میخورم این را سریع بشویم نگذارم ده تا ظرف دیگر هم اضافه بشود. در مورد بحث اعتیاد، نقش حکم عقل، برای من سفر اولی وقتی میگویند این شربت را ساعت 8 بخور سر ساعت 8 بخورم نه 5 دقیقه مانده به 8. به میزانی که به من داده شده بخورم. اگر میگویند در سفر اول خواب مهم است، من سر ساعت ده شب باید بخوابم تا صبح زود بیدار شوم. ممنون از اینکه به صحبتهای من توجه کردید.
سلام دوستان اردشیر هستم یک همسفر:
وقتی وادی 6 را نگاه میکنیم، میگوید حکم عقل را بهعنوان فرمانده کاملاً اجرا نماییم؛ یعنی هیچ شکی وجود ندارد و باید اجرا شود. مصرفکنندگان بیشتر به دنبال نیاز و وسوسه خود هستند، آنها از عقل خود کمتر استفاده میکنند و با شروع به درمان در کنگره 60، بازسازی سیستم ایکس و تغییر در نگرش و جهانبینی شروع میشود و آنها بهمرور حکم عقل را اجرا میکنند و به آرامش میرسند. ممنون از اینکه به حرفهای بنده گوش دادید.
سلام دوستان دکتر ایران هستم همسفر:
دکترای روانشناسی دارم. اینکه مصرفکنندگان با شروع درمان در کنگره 60 قدرت اختیار خود را پس میگیرند و خیلی قوی میشوند بسیار عالی است. با نظمی که در کنگره 60 میبینیم، قدرت اختیار را به آنها یادآوری میکند که به هیچ قدرتی جز خودشان اتکاء نکنند. ممنون.
سلام دوستان دکتر مهران هستم یک همسفر:
متخصص بیماریهای عفونی هستم. پزشک بیمارستان مرکز قلب و درمانگر اعتیاد از سالها قبل هستم. همانطور که استاد جلسه توضیحات خیلی کاملی را ارائه دادند درواقع در کنگره بعد از اینکه شما را به وادی تفکر رهنمون کرده و از پوچی و نیستی درمیآورد و راه را به شما نشان میدهد، برای شهر وجودی یک فرمانده تعیین میکند که آنهم عقل است که درنهایت تصمیم نهایی را خود شخص میگیرد و حکم عقل باید کاملاً اجرا شود. کاری که کنگره انجام میدهد قدرت فرمانپذیری را میبرد بالا. یعنی اگر شما قانون گذاشتید که جمعهها باید بیایید پارک طالقانی، باید بیایید. باید آن ده ماه را سفر کنید. کسانی که در درمان خود موفق بودند و هستند، نقطه قوت آنها این وادی هست و خیلی دقیق و منظم همه این اصول و مطالب را اجرا میکنند و کاملاً آن را در زندگی خود میپذیرند. این نکتهای بود که در تمام این سالها من از نزدیک لمس کردم. خیلی ممنون که به صحبتهای من گوش کردید.
سلام دوستان عزیزه هستم یک همسفر:
ارشد روانشناسی مشاوره هستم. در مورد نفس جناب مهندس فرمودند: نفس سه مرحله دارد، اماره، لوامه، مطمئنه. اگر در مورد بیمار بخواهیم بگوییم، نفس اماره یعنی بیمار هنوز در حال مصرف است، در مرحله نفس لوامه وجدان بیمار کمی بیدار شده است، هم به خوبی فکر میکند هم به بدی؛ ولی در مرحله نفس مطمئنه، وقتی کار خوبی انجام میدهد بهخوبی آن کار اطمینان دارد و وقتی به کار بدی تمایل نشان نمیدهد، اطمینان دارد که آن کار بد است؛ درواقع جناب مهندس میفرمایند که وقتیکه یک بیمار به نفس مطمئنه میرسد امکان دارد فقط در حیطه اعتیاد برسد. یعنی درواقع بیمار باید خیلی توجه داشته باشد که در بعدهای دیگر زندگیاش به نفس سهگانه خودش توجه بکند. جناب مهندس میفرماید: وقتی ما به عقل میرسیم که به جهالت خود پی ببریم. وقتی ما جهل خودمان را بپذیریم به سمت عقل حرکت میکنیم. خیلی ممنون.
سلام دوستان دکتر علیرضا هستم یک همسفر:
دکتر باغ محمدی هستم از کلینیک مهرگستر، منطقه 4 تهران. خداوند عالم یک پیامبر درونی در ما گذاشته تا ما را راهبری کند. البته این پیامبر درونی ما از طریق تجربههای ما و دیگران این راهبری را انجام میدهد که اصطلاحاً همان rational mind و ذهن مقایسهای ما که در دوراهیهای انتخاب سبک و سنگین میکند؛ که اینطرف بروم یا آنطرف؛ این کار را بکنم یا این کار. به نظر من هیچ پدر و مادری وقتی فرزند خود را بزرگ میکند به او نمیگوید که اعتیاد چیز خوبی است. چه اتفاقی میافتد که وقتی یک نفر بزرگ میشود، مسیر انتخاب را به سمت مواد میبرد. من فکر میکنم از آن تجربیات استفاده نکرده یعنی میدانسته که فرمان عقل این است که مواد چیز بدی است و نباید استفاده بکنی، ولی فرمانده که فرمان داده نتوانسته آن را اجرا بکند. ولی خوب وقتی تجربهها به دست میآید یا از تجربههای دیگران استفاده میکند، این دفعه که سر دوراهی قرار میگیرد میفهمد که این مسیر مسیر درستی نیست و باید مسیر دیگری را انتخاب بکند. اگر 80% انتخابها به سمت انتخاب درست برود، فکر میکنم مسیر مسیر درستی باشد؛ و باید از تجربیات قبل خود استفاده بکنیم تا به تصمیم درست برسیم. ممنون از وقت مشارکت.
سلام دوستان دکتر فاطمه هستم یک همسفر:
دکتر نوایان هستم از کلینیک آرتام منطقه 5. انسانها همه خوب و بد را میدانند ولی مهم به اجرا درآوردن آنها است. اینکه عقل یک چیزی است که فرازمینی است و خداوند به ما داده است و هدایتگر ما است و در مقابل آن نفس امرکننده است که اگر به پالایش آن نپردازیم ما را به سمت وسوسه و تاریکی میکشاند و باعث میشود که مسائلی را که عقل به ما راهنمایی میکند، نتوانیم اجرا کنیم. ممنون از وقت مشارکت.
سلام دوستان مهدی هستم مسافر:
کارشناس ارشد روانشناسی دارم. ما خیلی چیزها میدانستیم ولی راه دیگری را انتخاب کردیم. در قدم آخر نباید احساس در تصمیمگیری و اجرا عمل غلبه کند. هر فردی، حتی بزرگان عرفان هم وقتی به عقل رجوع کردند به سرمنزل رسیدند. خیلیها هستند که میگویند باید با قلب تصمیم گرفت یا تمام عنان خود را به دست کسی میسپارند. اگر ما وارد کنگره میشویم و سراپا گوش راهنما میشویم، میدانیم او از فیلتر عقل گذشته و رهجویان را به رهایی رسانده است. ممنون.
سلام دوستان اسدی هستم از کلینیک یاقوت منطقه دو:
بسیار تشکر میکنم از کنگره 60 جهت درمان بیماران. در خدمت شما هستم جهت دریافت آموزش.
سلام دوستان دکتر شهرام هستم یک همسفر:
از وادی اول تا چهار تفکر و مسئولیت را آموزش میدهد و در وادی پنجم حرکت و تزکیه و پالایش باید شروع شود. در وادی ششم میگوید عقل باید به شما بگوید کجا برو و چکار کن. اعتیاد کار عاقلانهای نیست. یک مصرفکننده خیلی ضرر به خود و اطرافیان زده است. در این یازده ماه در کنگره 60، روش درمان DST و جلسات و لژیون و آموزشها، راهنمایی گرفتنها، نشان دادن راه به فرمانده یعنی عقل است. این وادی اینقدر مهم است که رسیدن بهفرمان عقل را در دعاها داریم. ممنون.
سلام دوستان فریبا هستم یک همسفر:
ارشد روانشناسی مرکز ندای سعادت. در ادامه صحبت دوستان میگویم که عقل خیلی در زندگی کارساز است و ما را راهنمایی میکند. همانطور که فردوسی میفرماید: خرد رهنمای است و خرد ره گشای، خرد دست گیرد به هر دو سرای. همین کفایت میکند که از آن کمک بگیریم که این دنیا و دنیای دیگر را بسازیم، انشاءالله.
سلام دوستان دکتر محمود هستم همسفر:
پزشک و مسئول فنی مرکز رویش دوباره هستم. برای انتخاب درست مسیر بر اساس عقل، باید تشخیص بدهیم که آیا این تصمیم بر اساس عقل است یا چیز دیگر. خیلیها معتقد هستند آن لحظه که آن تصمیم را میگیرند بر اساس عقل حرکت میکنند و خیلی جامعه شناسان در جوامع غربی یک تصمیمی راجع به انسان میگیرند بر اساس عقل؛ که عقل ایجاب میکند این رفتار را با کودک داشته باشید. عقل ایجاب میکند این قوانین را اجرا کنند. باید ببینیم این تصمیم بر اساس عقل است یا نه.
سخنان جناب مهندس:
سلام دوستان حسین هستم مسافر:
از استاد جلسه سپاسگزارم که جلسه خوبی را اداره کردند. چند تا نکته اینکه، هنگام معرفی کردن فقط بیژن خودش را درست معرفی کرد. اینگونه باید باشد: سلام دوستان حسین هستم همسفر. بعد جواب سلام را که دادند، پزشک متخصص هستم از کلینیک فلان، حتی منطقه و آدرس را بگوید که کاربرد آن را ببینیم و به نتیجه برسیم. چون افراد برنامه را نگاه میکنند و با دیدن برنامه ممکن است بخواهند مراجعه بکنند. ممکن است شخص در زمان حال نگاه نکند، ممکن است ظهر نگاه کند، شب نگاه کند تا 24 ساعت میتواند برنامه را نگاه کند.
نکته دیگر اینکه: بابک به من گفت بعضی از شهرستانها، اطباء تماس گرفتند و گفتند مهندس بحثهای فنی را بیشتر بکار بگیرد. من سعی میکنم از این جلسه در انتها 5 دقیقه راجع به مسائل فنی اعتیاد صحبت بکنم. در مورد مسائل عقل که یک سری سؤال مطرح شد. ما الآن وادی ششم هستیم باید از وادی اول مرتب وادیها را مورد مطالعه قرار بدهیم تا برسیم به وادی ششم. کلی اطلاعات دیگر هست که افراد کنگره 60 آموزش میبینند؛ بنابراین ما گاهی وسط جریان وارد میشویم و اطلاعات قبلی را نداریم. ممکن است برداشتهای ما صحیح نباشد یا زود باشد. باید صبر کنیم تا مدتی بگذرد و خوب به متون کنگره آشنا بشویم تا پاسخ سؤالات خود را بگیریم.
کنگره معتقد است چیزی که انسان را هدایت میکند نه محشا است نه تئوریهای دیگر. چون بعضیاوقات اینها در مقابل همدیگر قرار دارند. چیزی که هست، عقل هست و عشق هست و ایمان. سه تا پارامتر باهم است و باهم کار میکند. اگر این سه تا باهم نتواند کار کند، ایجاد مشکل میکند. اگر شما عشق داشته باشید ولی ایمان و عقل نداشته باشید، عشقی که نه عقل دارد نه ایمان، میشود خود شیدایی مستان. شما ایمان داشته باشید ولی عقل و عشق نداشته باشید میشوید ابن ملجم مرادی! تعصب، ایمان را دارد ولی عشق و عقل را ندارد. حالا عقل را داشته باشی ولی عشق و ایمان را نداشته باشی میشود یک چرتکه یا ماشینحساب. پس این سه تا باهم است. این سه تا مقابل همدیگر نیستند؛ دشمن هم نیستند. این سه تا به کمک همدیگر میآیند. هرچه انسان باایمانتر عاقلتر؛ هرچه انسان عاقلتر عاشقتر؛ هر چه عاشقتر عاقلتر؛ هر چه عاقلتر باایمان تر؛ اینها سهتایی مکمل همدیگر هستند. گرچه در گذشته بزرگان مثلاً گفتند: عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی عشق داند که در این دایره سرگردان است.
الآن دستور جلسه این است: "وادی ششم و تأثیر آن روی من". یعنی اگر فرمان عقل را اجرا کنیم، چه تأثیری روی من دارد؟
میگوید: آب دریا را اگر نتوان کشید، هم به قدر تشنگی بتوان چشید. ما نمیخواهیم با عقل برویم توی جبروت و ملکوت! ما میخواهیم بیاییم، آن ندایی که به من میگوید پاشو آشغالها را خالی کن، من بروم آشغالها را خالی کنم. آن ندایی که به من میگوید برو حمام، بتوانم بروم حمام! آن ندا، ندای عقل است. وقتی که میگوید داروی خود را سر ساعت مصرف کن، همان کار را بکنم. ما اگر همه نگاه کنیم صدای عقل را تشخیص میدهیم. از کجا بدانیم؟ همه ما میفهمیم، همه ما اگر دقت کنیم، میدانیم. آن جایی هم که نتوانستیم میشود وَرَع؛ یعنی انجام نمیدهیم. من یک کاری نمیدانم درست است یا غلط است، نباید انجام بدهم ولی آنجایی که میدانم درست است، باید انجام بدهم.
من میدانم رشوه بد است. این ندای عقل است؛ رشوه را نباید بگیرم. من میدانم احتکار کردن بد است. این را که میدانم، نباید آن را انجام بدهم. من میدانم غیبت کردن بد است، پشت سر فرد دیگر نباید غیبت بکنم. من میدانم گمان بد، بد است، تجسس بد است، نباید بکنم. من میدانم قضاوت بد است، نباید انجام بدهم. پس نگاه کنیم ما خیلی چیزها را میدانیم. اتوماتیک میدانیم و در ما نهادینهشده است که کدام کارها ضد ارزشی است؛ کدام کارها ارزشی است. پس میتوانیم بهوسیله ندای درون خود تشخیص بدهیم کدام کارها ارزشی است و کدام ضد ارزشی؛ کدام ها صواب است و کدام ها گناه است؛ اینها همه در اختیار ما هست. آنجایی که نمیدانیم ازنظر علما ورع (خودداری) میکنیم و از انجام آن جلوگیری میکنیم.
و اما مسئلهای که ما داریم، روی همان اعتیاد هم چنددقیقهای بررسی بکنیم، ما باید نگاه ژرفی را انجام بدهیم. ببینیم فیزیولوژی خیلی مسئله حائز اهمیتی است. ما اگر سلول را نگاه بکنیم، سلول واقعاً مثل یک شهر میماند، یک شهر بسیار بزرگ چون در مرکز آن DNA قرار دارد و مثل یک کتاب آسمانی میماند؛ مثل یک کتاب قوانین میماند؛ تمام مجموعه اطلاعات همه در DNA در مرکز هسته قرار دارد. اطلاعات توسط RNA میآید منتقل میشود به قسمتهای دیگر. به کارخانههای سلول. کارخانههای متعددی در یک سلول قرار دارد که قابلشمارش نیست که چه چیزی را تولید بکنند و چه چیزی را تولید نکنند. یک سازوکار دارد و یک سیستم هوشمند هست. ما وقتی که بخواهیم با این کار کنیم، وقتیکه سیستم خراب میشود، در حقیقت ما تعمیر نمیکنیم، مهندسی دارم میگویم، ماشینآلات را ما تعمیر میکنیم. اگر پنچر شود، ما پنچرگیریاش میکنیم. اگر یک موتوری خراب بشود، ما رفع اشکال میکنیم. ولی سیستم بدن، از جراحیها که بگذریم، بقیه کارها را ما انجام نمیدهیم؛ پزشک انجام نمیدهد. پزشک اصلی خود بدن است. پزشک متخصص فقط مواد موردنیاز را در اختیار جسم قرار میدهد. اگر عفونتی در یک قسمت بدن وجود دارد، متخصص میآید دارویی که میتواند عفونت را از بین ببرد را تشخیص میدهد، به او میدهد.
یعنی پزشک باید سه اصل را انجام بدهد: داروی مناسب، به میزان مناسب و در ساعت مناسب. داروی او را از بهترین داروی اولیه مناسب پیدا بکند؛ مقدار، اندازه. اندازه خیلی مهم است، در اندازه معین و در ساعت معین بدهد. ما اصلاً این را در نظر نمیگیریم. میگوییم متادون روزی یکبار میدهیم چون طول عمر او زیاد است. ولی اینطور نیست! طول عمر مفید متادون، 7 الی 8 ساعت است. یک تفنگ «ژ.س» مثلاً چهار هزار متر حدوداً میرود، ولی 4 هزار متر مثل سنگ میافتد آنجا دیگر اثر کشنده ندارد! ولی اثر کشندگی گلوله «ژ.س» 150 متری، 200 متری است. اثر زخمی آن چهارصد متری است. متادون هم همینطور است؛ تریاک هم همینطور است؛ اثر سازنده آن 7 الی 8 ساعت است. ولی بعد اثر آن از بین میرود. شما روزی یکبار متادون میخواهید به شخص بدهید الآن میخورد، 7 الی 8 ساعت پر است. بعد از 8 ساعت اثر متادون ذرهذره میآید پایین و کم میشود. بعد میگوید خدایا چهکار کنم، حالا یک سیگاری بکشم، یک قرص بخورم! یک استکان عرق بخورم! تریاک بکشم! نمیتواند خودش را نگه دارد. او دیگر خالی شد، باک او تمام شد. پس اینجا در زمان مشخص. شخص ممکن است در روز چندین بار مواد مصرف کند، ما آمدیم کردیم یک بار! پس میآییم از TDS استفاده میکنیم، TDS یعنی سه بار در روز. اگر بخواهیم متادون را 15 سیسی یکباره بدهیم، آن را سه تا 5 سیسی میکنیم. اگر بخواهیم 18 سیسی بدهیم، سه تا 6 سیسی میکنیم و مرتب به او میرسد با فاصله زمانی، 7 ساعت یا 8 ساعت یا 9 ساعت. میآید مثلاً شربت متادون را استفاده میکند. 8 ساعت بعد آمده پایین باز دومرتبه میخورد. باز 7 الی 8 ساعت دیگر میآید پایین دومرتبه میخورد. مرتب دارد مصرف میکند. شربت OT هم همینطور است. شربت OT اثر مفیدش 7 الی 8 ساعت است. ممکن است تا 72 ساعت در خون باشد ولی آن اثری که کشنده است یا اثرگذار است همان 7 الی 8 ساعت است. پس اینجا میشود در زمان مناسب. اگر ما داروی مناسب بدهیم ولی فقط یکبار بدهیم و دیگر ندهیم، اثر ندارد. مثل این میماند که ما غذا میخوریم. TDS غذا میخوریم، صبحانه، نهار و شام. ولی وقتی ماه مبارک رمضان میشود ما دو وعده میخوریم، صبح میخوریم و شب. ظهر را برداریم، ببینید چقدر دچار مشکلات میشویم. سحر میخوریم، افطار هم میخوریم، ولی ظهر نهار نمیخوریم، چقدر دچار مشکل میشویم! آنوقت میگوییم روزه چقدر عبادت است، آدم روزهدار خوابش عبادت است، همهچیزش عبادت است. پس بنابراین ببینید که چقدر نقش مهمی دارد که در زمان مناسب ما به او میدهیم. این یک نکته.
مسئله بعدی، میزان مناسب، مقدار مناسب. ما چه مقدار بدهیم؟! وقتی میخواهیم مقدار را بدهیم، سلول باید این مواد جدید را بشناسد. آن را تشخیص بدهد با آن کار کند. برای آن برنامه بدهد، این را خرد کند، تبدیل به پروتئین کند، تبدیل به هزار چیز، تکهتکهاش کند. استفاده کند. شخصی که یکعمر دارد هروئین مصرف میکند، هروئین دودی مثلاً، از طریق بینی و گلو و ریه و اینها جذب میشود اگر میکشد که از بینی دارد جذب میشود. اگر تزریق میکند از جریان خون دارد جذب میشود، ما یک مرتبه میخواهیم به او متادون بدهیم آنهم از طریق معده، تازه هروئین مصرف معدهای ندارد. باید بدن این ماده را از طریق معده جذب کند. بگیردش، برنامهریزیاش کند، خوردش کند، استفادهاش کند بدهد به قسمتهای دیگر بدن، برای این کار لازم است که یک سری اطلاعات جدید کسب کند چون این ماده جدیدی است و آن را نمیشناسد و ما مدام مقدار دارو را میبریم بالا! پس ما یک مقدار بسیار زیادی متادون را میبریم بالا به خاطر اینکه روی شخص اثر کند و شخص را نشئه کند! شما یک قرص 5 میلیگرمی متادون (معذرت میخواهم) به یک شتر، به یک گاو بدهید، اگر 5 دقیقه بعد سر او گیج نرفت! زمین نخورد! ما یکمرتبه، 60 سیسی، 150 میلیگرم، 200 میلیگرم میدهیم! پس مقدار زیادی میریزیم چون بدن عادت ندارد اصلاً آن را نمیشناسد، بنابراین میتوانیم از یک دوز بسیار پائین تر شروع کنیم، بدن ذرهذره سازگار بشود.
یک چیزی ما داریم به نام سازگاری. سازگاری در تمام محیطها هست. شما اگر بروید بندرعباس با آبوهوای آنجا سازگار نیستید، گاهی اوقات ممکن است مریض بشوید. باید بدن با همهچیز سازگار شود. آنجا هم بدن باید با متادون سازگار شود، با شربت تریاک سازگار شود، یک چند روزی طول میکشد. این را باید به مریض گفت که طول میکشد تا سازگار شود، اگر خوب شما را نشئه نکرد، کمی صبر کن سازگارت میکند و اگر صبر کند قطعاً سازگار میشود. اینها نکاتی است که ما در کنگره بکار بردیم و باتجربه ازنظر علمی کاملاً به آن رسیدیم. پس یکی مقدار مناسب، داروی مناسب را پیدا کنیم، این دارو میخواهد چکار کند؟ ما در مورد اعتیاد در طول بیست سال این را تجربه کردیم که همه مواد مخدر بهطورکلی میآیند روی سیستم ایکس، روی تمام ناقلهای عصبی، نوروترانسمیترها اثر میگذارند. ما هر نوع ماده مخدری در بیرون داریم، عین همان را در بدن انسان داریم. شما در بیرون مسکن دارید، مورفین مسکن است، انواع و اقسام مسکنها در بدن هم مسکن داریم، اسم مسکن بدن انکفالین است، انکفالین ضد درد است. سه تا انکفالین ما داریم، در بیرون هم داریم. بیرون محرک داریم، مثل کوکائین، مثل شیشه، تو بدن هم دوپامین داریم، عین محرک است. وقتی بررسی کنیم میبینیم آنچه ما بیرون داریم همان را در بدن هم داریم؛ بنابراین کسی که مصرف کرده و تمام مواد مخدر درون بدن جایگزین شده، دیگر بدن ماده مخدر تولید نمیکند. پس ما باید یکچیزی بدهیم که بیاید جای مخدرهای طبیعی بدن را بگیرد بعد به نقطه درمان برسیم. در جلسات بعدی روی درمان صحبت میکنم.
فقط یک نکته را بگویم که یک نتیجهگیری هم بکنیم. برای درمان هروئین، کاری که کنگره 60 انجام میدهد این است که بلافاصله هروئین را قطع میکند میبرد روی شربت اوپیوم تینکچر. شربت اوپیوم تینکچری که ما به افراد کنگره میدهیم، بهطورکلی ما نمیگوییم صبح، ظهر، شب میگوییم، صبح ساعت فلان، ظهر ساعت فلان، شب ساعت فلان. چون صبح برای بعضیها ساعت 4 صبح، صبح است، بعضیها 9 صبح، صبح آنها است، بعضیها هم 11 صبح، صبح است. ظهر برای بعضیها 2 بعدازظهر است، برای بعضیها 4 بعدازظهر است! شب، برای بعضیها، ساعت 6 است، برای بعضی ساعت 2 نیمهشب، شب است! همه ساعتهای آنها فرق میکند. ما در تمام برنامههای کنگره 60 یا باید 5 صبح شروع کند، یا 6 صبح یا 7 صبح، یکی از این سه زمان را باید مصرف کند. ما 8 صبح مصرف نداریم، 9 صبح نداریم. یکی 5 صبح، یکی 6 صبح و یکی هم 7 صبح، یکی از این رنجها را باید انتخاب کند. میگوید من خواب هستم میگوییم عیبی ندارد شما موبایل خود را بگذار بالای سرت، ساعت را کوک کن، یک لیوان آب، یک شکلاتی خواستی بگذار ساعت 5 صبح بلند شو، داروی خود را بخور و دومرتبه بگیر بخواب. لازم نیست داروی خود را خوردی دیگر نخوابی، بعد آرامآرام خود دارو اثر که گذاشت او را بیدار میکند. پس یا 5 صبح، یا 6 صبح و یا 7 صبح. ما از آن اول آنها را سحرخیز میکنیم، بچههای کنگره 60 همه سحرخیز هستند چون از همان اول ما همه را طوری تربیت کردیم که داروی خود را صبح زود مصرف کنند مثل افرادی که نماز میخوانند و سحرخیز هستند، آنها هم که داروی خود را بخورند سحرخیز میشوند. 7 الی 8 ساعت بعدازآن میشود ساعت 2 بعدازظهر یا 3 بعدازظهر یا 4 بعدازظهر، زمان بگیرید. بعد شب هم میشود یا 9 یا 10 یا 11 شب، با فاصله یا 7 ساعت یا 8 ساعت یا 9 ساعت، زمان بگیرید صبح شروع میشود با 3 سیسی OT، الآن بردیم 3 سیسی، هر میزان هروئین باشد هر نوع هروئین باشد، چه تزریق باشد چه کشیدنی باشد، هر نوع هروئینی باشد، ساعت 5 صبح، یا 6 صبح، یا 7 صبح شروع میکند، 3 سیسی صبح، 3 سیسی ظهر، 3 سیسی هم شب. این را ما میدهیم تا 21 روز TDS، بعد از 21 روز ضرب در 8/0 میکنیم میشود هر وعدهای چهار و خوردهای که میتوانید حساب کنید. ضرب در 8/0 کنیم پله بعدی درمیآید. تقریباً ممکن است تا 9، 10.5 یا 13.5 سیسی برویم بالا. بالا رفتن آنهم بستگی به خودتان دارد که مریض چقدر کشش دارد، وضع او چطور است. شما علائم بالینی را ببینید و تصمیمگیری کنید. این یک سری مطالب بود راجع به هروئین گفتم و مهمترین مسئله این است که اصلاً وحشت نکنید. هروئین درمانش بسیار ساده است و اثرات آنهم بسیار ساده است. ولی نکته مهم این هست که هروئین مثل بنزین میماند ولی تریاک مثل زغالسنگ است! بنزین زود آتش میگیرد و زود هم خاموش میشود. هروئین زود شخص را نشئه میکند و زود هم تمام میشود. مثل سیگار. دیدید نیم ساعت نیم ساعت میکشند؟ هروئین هم مثل این است. بهطور دائم باید برود بکشد! دائم باید تکرار کند. چون هروئین زود میگیرد و زود هم رها میکند. چون ماده اصلی هروئین، دی استیل مورفین است. ما از 100 گرم مورفین 90 گرم هروئین میگیریم اگر خالص باشد، البته این هروئینهایی که بیرون است خالص نیست قرص قاتى آنها است. بهترین هروئینهای بیرون 5 درصد، 7 درصد هروئین بیشتر ندارد. تازه آن هروئین اصل هم 50 درصد آن آنتی پریم است. حالا سر فرصت اینها را توضیح میدهم. پس چون دی استیل مورفین است درمان آن راحت است.
سختترین ماده مخدر تریاک است. برخلاف فکری که میکنند، از همه سختتر است. قدیمیها میگفتند اگر میخواهید تریاک را ترک کنید اول بروید هروئینی بشوید، بعد بیایید ترک کنید چون هروئین سیمکشیاش 3 روز است. به این دلیل تریاک از همه سختتر است، چون ما با 25 تا 50 ماده دارویی طرف هستیم، آلکالوئید است، مثل یک نارنجک میماند، مثل یک کوکتل است؛ که شخص به این 25 تا 50 تا آلکالوئید اعتیاد پیدا کرده است. هم به مورفین، هم به کدئین، هم به نارسئین، کدامین، تبائین و ... متادون نقش تبائین است، یکی از مشتقات تریاک. ترامادول نقش نارسئین است، نقش یکی از مشتقات تریاک؛ بنابراین از همه پیچیدهتر تریاک است، فقط های و هوی و شروشور زیاد دارد. شیشه هم مثل آب خوردن است. نه، اینطور نیست که میگویند شیشه درمان ندارد! هروئین درمان ندارد! کوکائین درمان ندارد! نه. من 50، 60 سال است دارم کار میکنم، حالا چه اینطرف خط، چه آنطرف خط، از همه آنها مشکلتر و سختتر تریاک است، فقط شلوغبازی درمیآورند. اگر بیمار هروئین میخورد، بیمار شیشه میخورد، چون با یک ماده سروکار دارید زیاد سخت و دشوار نیست ولی اینها همه طول درمانشان کمتر از ده ماه امکانپذیر نیست. جلسات بعد راجع به بحثهای فنی اگر دوست داشته باشید صحبت میکنیم.
آقایان اطباء و روانشناسها، یک دفترچه 200 برگ را میگیرید برای پانزده روز بعد، مقاله صورتمسئله اعتیاد در کتاب چهارده مقاله، 14، 15 صفحه بیشتر نیست. همه شما مینویسید میآورید. مقاله صورتمسئله اعتیاد. یعنی میخواهم از آن پایه شروع کنیم. الآن برای بچههایی که 4 سال اینجا دوره دیدند یک گواهینامه درست کردهایم میدهیم. حالا میخواهیم با دانشگاه خوارزمی هماهنگ بشویم و هر دوی ما گواهینامه را بدهیم. پس صورتمسئله اعتیاد از کتاب 14 مقاله را هم خانمها و هم آقایان در دفترچه 200 برگ خیلی خوشخط و خوانا مینویسید میآورید.
نگارنده: همسفر الهام
تهیه و تنظیم: مسافر سعید و علی
- تعداد بازدید از این مطلب :
3340