کمک راهنما محترم همسفر اکرم برداشت خود را از سی دی (روح) نوشت: هدف از زندگی انسان و کسب درآمد و معیشت زندگی درواقع کسب علم و فضیلت است،
مبحث امروز ما در مورد چگونه زندگی کردن است. زندگی در دنیا نیاز به وسایل و لوازم دارد مثلاً خانه میخواهید، لباس میخواهید، خوراک میخواهید و نیازهای دیگر. دو راه برای به دست آوردن نیازهای مادی انسان است. 1- از راه عمل سالم و درست در حدی که نیازمند و محتاج دیگران نباشید و اگر از راه حلال و سالم زیادتر از مایحتاج خود درآمد داشتید باید بقیهاش را به دیگرانی که بهحق محتاج هستند کمک کنید مثل کمک به خانه سالمندان و یا برای امور خیریه و اگر اضافه و مازاد درآمدت را ندهی به مشکل برمیخوری.
بنیآدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش زیک گوهرند
2- از راههای نادرست و نامشروع میتوان مال را اندوخته کرد مثل دزدی، کلاهبرداری و احتکار که در این صورت باید کفاره بدهید و کفارهی مال با دینار و پول و با جسم و جان است؛ یعنی شما هر کاری میکنید باید پاسخگو باشید. خداوند از رگ گردن به انسان نزدیکتر است. اگر دو نفر باشید نفر سوم شما خداست، اگر سه نفر باشید، نفر چهارم خداست و اگر چهار نفر باشید نفر پنجم خداست.
اینکه انسان خدا را قبول داشته باشد و یا قبول نداشته باشد در نوع زندگی و دیدگاه او مؤثر است. فرق است بین انسانی که اعتقاد به خدا و بهشت و جهنم دارد و انسانی که اعتقاد به خدا و بهشت و جهنم ندارد. چون انسان معتقد از هر راهی کسب درآمد نمیکند، ظلم نمیکند و حقوق دیگران را نادیده نمیگیرد؛ ولی انسان بیاعتقاد هر کاری را انجام میدهد، هر پولی را به ظلم و ستم و کلاهبرداری به دست میآورد و میگوید خبری نیست، بهشت و جهنمی نیست و حسابرسی در کار نیست. بحث در مورد خداوند و اعتقاد به الله فقط به خاطر سالم زندگی کردن و در صلح و آرامش بودن انسان است.
هدف از زندگی انسان و کسب درآمد و معیشت زندگی درواقع کسب علم و فضیلت است، باید در زندگی آموزشهایی را بگیرید تا به تکامل و قله رفیع انسانی برسید. انسان در زندگی آموزشهایی را در مورد جهانهای دیگر و جهانهای پس از مرگ میآموزد تا سفری بدون وحشت و ترس داشته باشد. انسانی که خدا را قبول نداشته باشد و به دیگران ظلم کند و از هر راهی کسب درآمد کند مسلماً از مرگ میترسد، او از مرگ وحشت دارد. در موقع انتقال به جهانهای پس از مرگ تو را ارزیابی میکنند، تو با خودت خانه، ملک، پوند، طلا و باغ نمیتوانی ببری بلکه عمل و کار خودت را میتوانی ببری. عمل نیک داشتهاید یا عمل خلاف؟ گندم کاشتهاید و یا احتکار کردهاید؟ آموزش دادهاید یا ضد ارزش را ترویج دادهاید؟ مهم کار و عمل شماست آیا گذران زندگی کردهاید و فقط ازلحاظ مادی پیشرفت داشتهاید؟ و یا ازلحاظ معنوی هم رشد کردهاید؟ و یا از هر دو جهت مادی و معنوی به رشد و تکامل رسیدهاید؟ و یا اینکه اصلاً به خود زحمت ندادهاید و هیچ کاری انجام ندادهاید؟ در هیچ جای عالم نمیتوانی انسانی را بیابی که فقط بخورد و بخوابد و هیچ کاری نکند چراکه خوشی عمقش کم است و یک روز که خوش باشی به خودت میگویی کافی است.
حال این سؤال پیش میآید که چرا باید ازلحاظ مادی و معنوی به رشد و تکامل رسید؟ در جواب باید بگوییم هستی به انسانهای متفکر و توانمندی نیاز دارد تا بتوانند این جهان را اداره کنند.
اگر انسان بخواهد به علم دست پیدا کند و متفکر شود باید اول خودش را پیدا کند. منظور از ارتقاء و تکامل انسان ارتقاء نفس است و نه جسم انسان. چراکه نفس خواسته دارد، نفس است که تزکیه نشده، نفس است که باید مراحل رشد را بپیماید تا از مرحله نفس اماره به مرحله نفس مطمئنه برسد، نفس است که از جنس نار است و باید به نور تبدیل شود.
انسان با علم و آگاهی، عشق و محبت میتواند حرکت کند. باید بیتکبر باشد اما سرافراز، باید ثروتمند باشد اما فاضل و بخشنده، باید خوشلباس باشد اما نه برای تفاخر.
انسانها دودستهاند 1-کسانی که میخواهند علم را بیاموزند و میخواهند که بدانند. 2- کسانی که نمیخواهند بدانند و نمیخواهند یاد بگیرند. باید این دودسته را از هم جدا کرد. علم فقط به دانستن و یادگیری نیست بلکه علم، درواقع عمل کردن به دانستهها است. شما میدانید دزدی بد است ولی دزدی میکنید چه فایده؟ شما میدانید غذای خوب چگونه درست میشود ولی غذای خوشمزه درست نمیکنید چه فایده؟ پس عمل کردن به علم مهم است.
حال علم را آموختید وظیفهی شما در ادامه چیست؟ وظیفه آموزش دادن است باید علمی را که یاد گرفتهاید انتقال دهید و بدانید که تغییر و عوض کردن انسانها بهزور و اجبار نیست. شما هیچ انسانی را نمیتوانید بهاجبار آموزش دهید. خداوند در قرآن به پیامبرش میفرماید: فذکر انما انت مذکر لست علیهم بمصیطر پس پند ده که تو پند رسانی تو بر کفار گماشته و مراقب نیستی. شما معلمها و اساتید و کمک راهنماها باید آموزش دهید ولی زور نزنید که بخواهید کسی را عوض کنید غره هم نشوید اگر خواستند خود عمل میکنند.
باید معلم استوار باشد انسان بههمریخته نمیتواند آموزش دهد، شخصی که صحبت کردن بلد نیست نمیتواند آموزش دهد. انسانهای بافضیلت آرام هستند و به دیگران اهانت نمیکنند، حرف دیگران را قطع نمیکنند، ضعف و خستگی یشان را بروز نمیدهند چراکه میدانند الگو هستند و دیگران میخواهند از آنها آموزش بگیرند.
درخت هر چه پربارتر سربهزیرتر
زیباترین عمل در دنیای مادی کاوش و جستجو در دنیای علم است، از وقتهای طلایی خود استفاده کنید تا به عروج نزدیک شوید
نگارنده: کمک راهنمای محترم: همسفر اکرم
- تعداد بازدید از این مطلب :
1461