برداشتی از وادی پنجم
از مسافر سعید لژیون یکم
بنام قدرت مطلق الله
همگی بهخوبی آگاه هستیم که انسان، همچون مسافری است که روزی به این دنیا می آید و روزی هم رخت سفری نو برمیبندد، اما در این میان چالشهای فراوان و فراز و نشیبهای بسیاری پیش رو دارد که اجتناب ناپذیر بوده و باید به هر شکل ممکن با آنها دست و پنجه نرم نماید؛ میتوان هریک از این چالشها یا حتی هر حرکت و تصمیم آدمی را به یک مسابقه تشبیه کرد که نیاز به مهارتهای خاصی دارد تا بتوان با موفقیت آنها را سپری کرد، مهارتهایی که بدون تعارف عده کمی، شاید فقط مقداری از آنها را آموخته باشند، مهارتهای درست زندگی کردن! چیزی که متأسفانه نه در هیچ مدرسه و دانشگاهی و نه بر اساس متدهای جدید زیستن در هیچ خانوادهای به افراد تدریس نمیشود؛ البته خیلیها به خود من گفتهاند: عاقل باش! فکر کن! اما نگفتهاند چگونه؟!، تو باید درست زندگی کنی اما خودشان هم نمیدانستند اصلاً زندگی چیست؟!، با نیروهای شیطانی باید مقابله کنی اما سلاحی برای رویارویی معرفی نکردند اصلاً شیطان و نیروهایش را چطور بشناسم؟!، تلاش کن! اما در کدام سمتوسو؟!با ورود در کنگره 60 ما را به دیدن ۱۴ شهر و وادی دعوت میکنند و در این بلاد آموزشهای ساده ولی اساسی برای زندگی کردن به معنای واقعی را فرا میگیریم، من تا کنون از 4 وادی عبور کردهام و اکنون وارد پنجمین شهر گشتهام شهرهایی که مردمان حکیمش به من آموختند تفکر کنم، چگونه تفکر کنم، چه چیزهایی ارزش فکر کردن دارند و به چه مسائلی نباید اجازه ورود به ذهن و اندیشهام را بدهم، آموختم منِ انسان یا هر موجود دیگری هریک در جایگاه خود ارزشمندیم و به پوچی و بیهودگی آفریده نشدیم، فهمیدم در جهانی که سنگهای معلق در آسمان، چرخش و حرکتشان اگر ذرهای جابجا شود یا قدری به تعویق بیفتد، فاجعهبار خواهد بود، پس امکان ندارد تصمیمات و حرکات من در صفحه شطرنج زندگی بدون دور اندیشی و سپردن به شانس! تفاوتی در آینده خودم و حتی شاید دیگران نداشته باشد، پس آگاه شدم باید مسئولیتپذیر باشم و مسئولیت تمام اعمالم را عهده دار شوم و یاد گرفتم کسی وجود ندارد که بهاندازه خودم از نقاط ضعف و قوت خودم آگاه باشد و به من فکر کند؛ و حالا وارد پنجمین شهر از این ۱۴ وادی شدهام، شهر حرکت و عمل!
بهراستی حرکتی که در پیِ تفکر صحیح و کافی انجام شود و شخصی مسئولیتپذیر و آگاه انجامش دهد احتمال موفقیت و ثمربخشی آن عمل بسیار بالاست.در کوچه پس کوچه های این شهر تابلوهایی به چشم میخورد که هر تازهواردی با دیدن آنها دلگرم میشود و احساس غریبی نمیکند، در اولین تابلو نوشته: (انجام هر عملی که خودت به ارزشمند نبودنش آگاهی، ممنوع) عجب شهر زیبا و آزادی، یکی در این شهر مثلاً دروغ گفتن را ارزشمند نمیداند و از آن پرهیز میکند و دیگری دستگیری نکردن از دیگران را! هرکس به میزان ظرفیت و آموختهاش از ۴ وادی پیشین از این شهر بهره میبرد.تابلوی بعدی: (از هر کاری که در درستی یا نادرستی آن تردید داری، خودداری کن)، (قناعت و صرفهجویی کن اما خسیسی ممنوع)، (صبر پیشه کن)، حتماً می دانید آهنی که بارها داخل آتش گداخته میشود و روی سندان آن را میکوبند، محکمتر و مقاومتر و قویتر خواهد بود، تابلوی بعدی: (دیگران را قضاوت نکن، در کاری که ربطی به تو ندارد تجسس نکن، غیبت نکن)، امام صادق (ع) میفرمایند: اگر کسی، حال و روز کسی را قضاوت کند، نمی میرد تا به آن حال درآید! تابلو بعدی: (پسانداز کن، حتی اگر بهاندازه لقمهای نان باشد)، (به خداوند توکل کن، به آنچه داری و پیش آمده راضی باش و ناله نکن و بجنگ و درعینحال تسلیم اراده و خواست پروردگاری شو که هیچکس به اندازه او نه تو را دوست دارد و نه صلاحت را میداند)در این شهر پرتکاپو آموختم که با بهانهگیری از شرایط و مدتها طرح و نقشه ریختن ولی راکد بودن، محال است بتوانم شرایط را تغییر دهم، اما با تلاش و پویایی هیچ امری ناممکن نیست و بهراستی که انسان در کنار تمام ضعفها و آسیبپذیر بودنش، قدرتمندترین مخلوق خداست.
خدمتگذار وبلاگ: همسفر مهران
کنگره 60 درمان اعتیاد
- تعداد بازدید از این مطلب :
891