وادی پنجم میگوید: در جهان ما تفکر قدرت مطلق حل نیست و توأم با رفتن و رسیدن آن را کامل مینماید. باید از جهان ذهنی قدم به جهان عملیاتی و عمل بگذاریم. یعنی هر ساختار و نقشهای که در ذهنمان کشیدهایم باید در بیرون هم اجرا کنیم و از جهان ذهنی به جهان عینی قدم بگذاریم.
جهان ذهنی حتی وسعتش از جهان بیرون هم بیشتر است. هرچه که در جهان ذهنی میگوییم موجود میشود. مثلاً اگر اسم یک ماشین یا خانه را بیاوریم سریعاً در ذهن ما نقش میبندد. پس در جهان ذهنی هر چه بگوییم شو، میشود و یکی از شاهکارهای عظیم خلقت است.
بعضی انسانها خیلی در جهان ذهنی زندگی میکنند و این باعث افسرده شدن و تشدید آن میشود. جهان ذهنی در جایگاه خودش خیلی خطرناک است. همانطور که آقای مهندس مثال میزنند جهان ذهنی مانند لیزر میماند. لیزر به آینههای متعددی برخورد میکند تا قدرتش زیاد شود و یک دفعه شلیک میشود و با برد زیادی هر چیزی را سوراخ میکند. انسان هم در جهان ذهنی یک مشکل را میتواند با فکر کردن آنقدر بزرگ کند تا به خودکشی برسد. و همینطور میتواند امیدواری را تشدید کند و انرژی مثبت را بیشتر کند.
پس ما در این وادی تمرین میکنیم تا ساختارهای تفکرات خود را از قوه به فعل درآوریم و به آن دسته از افکارمان که منطقی هستند اجازه دهیم تا وارد مرحلهی اجرایی و عملیاتی گردند.
برای این کار ما باید خودمان را تزکیه و پالایش کنیم. در کنگره ما اعتقاد به پندار سالم، گفتار سالم و کردار سالم داریم؛ سالم یعنی عملی که به خیر بینجامد.
وادی یک تا چهار مربوط به پندار سالم و گفتار سالم بود و در وادی پنجم وارد کردار سالم میشویم.
برای این باید چندین کار را انجام دهیم از جمله:
۱. برگشت از ضد ارزشها مانند دروغ گفتن، دزدی، مصرف مواد، پیمان شکنی و.... که این همان مسئلهی توبه (بازگشت) است.
۲. خودداری کردن: یعنی وقتی برای انجام کاری هرچقدر فکر میکنیم ولی به نتیجهای نمیرسیم بهتر است آن کار را انجام ندهیم.
۳. قناعت کردن: که باید از طبیعت الهام بگیریم و از حداقل امکاناتی که داریم حداکثر استفاده را کنیم.
۴. صبر: که بازهم باید از طبیعت الهام بگیریم. در صبر باید تلاش و کوشش باشد. صبر جزء ابزار زندگی است و باید باشد. همانطور که خداوند در کتاب کلامالله شریف میگوید: خداوند با صابرین است.
۵. تجسّس، غیبت، قضاوت: کسانی که این اعمال را انجام میدهند در نهایت دیواری که ساختهاند بر سر خودشان خراب میشود و همهی اینها برگرفته از جهل و نادانی خودشان است.
۶. پسانداز کردن: اغلب افراد تصوّر میکنند که پسانداز کردن مال ثروتمندان است، در حالیکه پسانداز مال فقرا است. فرد ثروتمند آنقدر ملک و پول دارد که نیاز به پسانداز ندارد. قناعتی که بدون پسانداز باشد به هیچ دردی نمیخورد.
۷. توکل، رضا و تسلیم: اول مرحلهی وکیل است و سپس رضا و در نهایت تسلیم. در مقام تسلیم ما را خواستهای نیست جز خواستهی قدرت مطلق. بیشتر ما انسانها در مرحلهی وکیل و رضا قرار داریم و افردا بسیار اندکی میتوانند تسلیم خواستهی خداوند بشوند.
در نتیجه بلد بودن موقعی ارزشمند است که به کار بگیریم، دانستن خالی هیچ ارزشی ندارد.
با سپاس همسفر سولماز لژیون دهم (لژیون خانم زری)
همسفران نمایندگی آکادمی
- تعداد بازدید از این مطلب :
588