مسافر اکبر با آنتی ایکس مصرفی شیره و تریاک وارد کنگره شد. با روش درمان DST و داروی درمان OT با راهنمایی مسافر حمید سفرکرد. مدت رهایی از موادش سه سال و ده ماه است و رهایی از سیگارش را به راهنمایی مسافر موسی سه سال و هشت ماه قبل گرفته است. اکنون با رشته ورزشی فوتسال و شنا سومین سالگرد رهاییاش را در روزهای کرونایی جشن گرفته است. او اکنون راهنمای تازه واردین هم هست. با او گفتو گویی کردهایم که میخوانید:
تولد 3 سالگی شما در دوران کرونا برگزار شد که جلسات عمومی برقرار نبود. آیا شور و حال آن بهاندازه تولد یک سالگی شما بود؟
با این اتفاقات اصلاً انتظار نداشتم برایم تولد گرفته شود و برایم غیرمنتظره بود ولی در کنگره 60 همه کارها با بهترین برنامهریزی انجام میشود. وقتی به من گفتند میخواهند برایم تولد بگیرند خیلی خوشحال شدم و بچههای لژیون برایم سنگ تمام گذاشتند. بااینحال که جلسات عمومی برگزار نمیشد ولی من به آن شور و حالی که دلم میخواست رسیدم. کسی که بخواهد، در همه مشکلات میتواند به لذت برسد.
همسفرتان چگونه و در کجای سفر شما به کنگره آمد؟
در دوران مصرف تصمیم گرفتم که به کمپ بروم ولی شب قبل از رفتن به کمپ یادم آمد که یک روز یکی از دوستانم پیام کنگره را به من داده بود و تصمیم من بر آن شد که به کنگره بیایم. پس از جلسه اول که به خانه رفتم، برای همسرم تعریف کردم که کنگره چگونه مکانی است و ایشان خیلی مشتاق شدند که همراه من بیایند.
خدمت در نشریات را چگونه آغاز کردید؟
در اواسط سفر اول، دستیار مسئول نشریات شدم. در سفر دوم این خدمت را به من واگذار کردند و همان خدمت بود که باعث شد من در کنگره به این نقطهای که ایستادهام برسم.
خدمتهایی که در کنگره داشتید، چه کمکی به شما در زندگی شخصیتان کرده است؟
من یکی از مشکلات بزرگی که در زندگیام داشتم، عدم حس مسئولیت و انجام ندادن کارهایم بود. با آغاز خدمت به این باور رسیدم که میتوانم تغییر کنم و کمکم خدمت باعث شد من با تلاش بتوانم آموزشهایی را که در کنگره دیدهام در زندگیام کاربردی کنم.
شما جزو اولین اعضای مرزبانی شعبه دهخدا بودید که تازه شروع بهکار کرده بود. آیا مرزبان یک شعبه تازه تأسیس شدن سخت است؟
اینکه بخواهم از شعبهای که بودم به یک شعبه دیگر بروم برایم سخت بود. دوره اول مرزبانی انتخابی نبود، انتصابی بود؛ خیلی دوست داشتم و تلاش کردم این جایگاه را بهدست بیاورم و ایجنت محترم شعبه، آقا کوروش این لطف را در حق من کردند که به من اعتماد کردند.
من تجربه خدمت سربازی را نداشتهام ولی آن زمان چنین حسی را داشتم و کمی ترس در من وجود داشت. قبل از شروع خدمت، آقا کوروش با حرفهایشان ایمان و امید زیادی را به ما دادند و من توکل کردم؛ توکلی که با تلاش من همراه بود.
با تمام سختیها، خیلی آموزش برای من در بر داشت؛ بیشترین مسئلهای که در خدمت کردن وجود دارد، آموزش گرفتن برای خود شخص است.
موفق شدید شال راهنمای تازه واردین را دریافت کنید؛ راهنمایی کردن یک تازهوارد چه حسی دارد؟
من هر بار که با یک تازهوارد روبهرو میشوم، لحظهی ورود خودم به کنگره برایم تداعی میشود.
کنگره تنها جایی است که وقتی با تمام سختیها، مشکلات و حال بد وارد آن میشوی، با آغوش باز تو را میپذیرد و به تو میگوید اگر بخواهی همهچیز درست خواهد شد. من هم سعیام این است که بتوانم این حس را به تازه واردین منتقل کنم و به آنها امید بدهم.
اولین بار که در لژیون سردار شرکت کردید در کجای سفر قرار داشتید؟
چند ماه از رهاییام گذشته بود، زیاد نبود.
چه شد که تصمیم گرفتید در لژیون سردار شرکت کنید؟
وقتی تصمیم گرفتم در لژیون سردار شرکت کنم، نیتم این بود که خودم را به کنگره وصل کنم و تلاش میکردم در کنگره بمانم. در سال اول، توان مالی من در حدی نبود که بتوانم آن مبلغ را بدهم؛ نمیدانم آن پول چگونه و از کجا آمد ولی خدا خواست و شد. در سال سوم علاوه بر خودم، همسفرم نیز به این لژیون وارد شد چون خیلی دوست داشت او هم از اعضای لژیون مالی باشد. اگر خداوند کمک کند در تلاش هستم امسال جایگاه دنور (بخشنده) را کسب کنم.
عضو لژیون سردار بودن باعث نشد منیت به سراغ شما بیاید و بگویید من از مسافرانی که کمتر پول دادهاند بالاتر هستم؟
نه خدا نکند این حس به وجود بیاید، چون کمک کردن دیگر هیچ لذتی برای انسان ندارد. اگر خدمت باعث شود که من خودم را از بقیه بالاتر بدانم به قول آقای مهندس: «باعث میشود که از این دایره به بیرون پرت شوم».
با توجه به دستور جلسه این هفته؛ به نظر خودتان توانستهاید در جایگاههایی که بودید، مخصوصاً مرزبانی، عدالت را برقرار کنید؟
خیلی سعی کردم که بتوانم عدالت را رعایت کنم و فکر میکنم تا حدی موفق شدم چون روزی که میخواستم جایگاهم را تحویل بدهم خیلی حال خوبی داشتم. وقتی میخواستم خدمت در مرزبانی را شروع کنم، آقا کوروش گفتند: «روزی که میخواهید شال را تحویل بدهید تازه شما مرزبان شدهاید». طبق آموزشهایی که گرفتهام سعیام بر این بوده که کارهایم همیشه بر اساس معرفت، عمل سالم و عدالت بوده باشد.
جواب شما به سؤالی که در بخش دوم دستور جلسه مطرحشده است چیست؟«آیا همهی افراد در کنگره 60 برابرند»؟
با ورود به کنگره 60 همهی افراد در اول راه باهم برابرند ولی هر فرد با اعمال خودش تعیین میکند که چه سرنوشتی داشته باشد. من در هر شرایطی هستم، میدانم که عین عدالت است و باید به همین راضی باشم و اگر میخواهم بهتر شود، بستگی به عملکرد خوب من دارد. بعضی از افراد در لژیون ما که باهم به کنگره آمده بودیم الآن کمک راهنما هستند و لژیون دارند، اگر من نتوانستهام قطعاً عدالت است و من هم در هر جایگاهی هستم عین عدالت است. انسان هر هدفی که دارد باید بهاندازه همان هدف تلاش کند تا به آن برسد و این یک قانون است.
و حرف آخر....
شاکر خداوند و هستی هستم که نعمتهایش را به بندهها میدهد. به خودم افتخار میکنم که یک کنگرهای شدهام و شاگرد یک انسان بزرگ هستم؛ بزرگی آقای مهندس دژاکام را نمیشود با کلمات بیان کرد. از راهنمای عزیزم حمید آقا که خیلی برای من زحمت کشیدند تشکر میکنم که با ازخودگذشتگی، من را که در اندر خم کوچههای مشکلاتم بودم راهنمایی کردند تا به حال خوش برسم. از آقا کوروش که همیشه برای من الگو بودند و برای نمایندگیهای قزوین خیلی تلاش کردهاند تشکر میکنم. از ایجنت محترم آقا محمدرضا که از آغاز تأسیس نمایندگی قزوین خیلی تلاش کردهاند و ثابتقدم بودهاند تشکر میکنم.
همهی این عزیزانی که نام بردم الگوهایی برای من هستند که میتوانم از آنها درس بگیرم و خودم را جزئی از این اقیانوس بیکران بدانم.
مصاحبه کننده: مسافر مهدی
نمایندگی کاسپین
- تعداد بازدید از این مطلب :
1104