English Version
English

عشق و محبت عامل عدالت

عشق و محبت عامل عدالت

جلسه یازدهم از سری هفتاد و دوم کارگاه‌های آموزشی ویژه همسفران؛ نمایندگی آکادمی با استادی کمک راهنما همسفر شانی، نگهبانی همسفر فهیمه و دبیری همسفر نازنین با دستور جلسه «عدالت، آیا همه افراد کنگره شصت باهم برابرند؟» ساعت۳۰ : ۱۷ سه‌شنبه هجدهم شهریورماه سال 1399  آغاز به کار نمود.

سخنان استاد:
دستور جلسه امروز کلمه عدالت است که مهندس چندین بار در مورد آن صحبت کردند. عدالت یعنی چه؟ همه می‌گوییم یعنی دادن حق به حق‌دار اما به‌راستی ما می‌دانیم حق چیست و حق‌دار کیست؟ یک موقع در فیلمی می‌بینید مادری را به چوبه دار می‌کشند اما آیا این عمل حق است؟ می‌گوییم نه او مادر است و بر اساس اطلاعات و داده خودمان تحلیل می‌کنیم پس عدالت کلمه پیچیده‌ای است چون مربوط به‌حق و حقانیت است. می‌رویم سر کار و آخر ماه می‌خواهند حقوق بدهند اما این حقوق یعنی چه و چگونه محاسبه می‌شود؟ حقوق یعنی بر مبنای یک سری قوانین نوشته‌شده و بر مبنای خدمات ارائه‌شده، من این میزان پول و مرخصی را دریافت می‌کنم و این یعنی حقوق من. بچه‌ها را می‌بریم مهدکودک و در قبال پولی که می‌دهیم، ما دارای یک حقوقی هستیم که این حقوق را قوانین مشخص می‌کند. بزرگ‌تر می‌شویم، مدرسه و دانشگاه است. همه جامعه کشور و جهان بر مبنای یک قوانینی است و حتی خود هستی نیز یک قوانینی دارد، مثلاً در یک‌زمانی آفتاب طلوع می‌کند و وقتی آفتاب در یک زاویه مشخصی قرار می‌گیرد، آفتاب‌غروب می‌کند و اگر بذر کاشته شده آب کافی، نور کافی و خاک مناسب داشته باشد؛ رشد می‌کند و وقتی به نتیجه رسید، کشاورز حقوق خودش را از هستی می‌گیرد
.

 

برمبنای عدالت و قوانینی که حکم فرماست، خواسته یا ناخواسته حقوق ما مشخص می‌شود و بر مبنای آن حقوق به حقمان می‌رسیم و عدالت در مورد ما اجرا می‌شود و کنگره هم از این قاعده مستثنی نیست اما حقوق ما در کنگره بر مبنای قوانین کنگره است. یعنی یک مصرف‌کننده نمی‌تواند بیاید بگوید که ۳۰ سال از عمر من هدررفته، حقوق من را بدهید! ما نمی‌توانیم حقوق عمر ازدست‌رفته شما را بدهیم چون نظام اینجا، نظام کنگره است و شما نظام و ساختار زندگی‌ات متفاوت بوده است. به همین دلیل است که مهندس می‌گوید در مورد مسائل خانوادگی ورود نکنید که طلاق بده یا نده یا مهر بده یا نده چون تربیت ما در مورد اعتیاد است نه در مورد زندگی زناشویی چون اگر بخواهیم در نظر بگیریم و بخواهیم عدالت را حتی بر مبنای ظاهری رعایت کنیم، اصلاً کنگره شکل نمی‌گرفت. یک مسافری که با همسفرش می‌آید، نمی‌توانیم ورود کنیم چون می‌بینید باید مسافر را ببریم بیندازیم توی آب یا بگویم خوب است که با این همسفر تریاکی شدی، باید هروئینی می‌شدی!
نکته دیگر اینکه خداوند را همیشه به عادل بودن می‌شناسیم اما قبل از عادل بودن می‌گوییم بسم‌الله الرحمن الرحیم و چیزی در جهان هست که قبل از عدالت وجود دارد و خدا جهان را بر مبنای آن بنا کرده و آن عشق و محبت است. انسان‌هایی که به دنبال رب تاریکی‌شان می‌روند و از محبت سوءاستفاده می‌کنند، قوانینی وجود دارد تا این انسان‌ها را از جرگه محبان دور کند. ما در کنگره یاد می‌گیریم روی پای خودمان بایستیم، استوار باشیم و روی پای خودمان بایستیم و در صراط مستقیم باشیم و اگر کسی دانش و محبتش اندازه ما شد، هم چرخه می‌شویم و زندگی ادامه دارد اما اگر کسی نفهمید و خدای‌ناکرده به سوءاستفاده از محبت خانواده‌اش اقدام کرد، یکجایی خداوند حجت را تمام می‌کند و زمانی خداوند این عدالت را جاری می‌کند که تماماً حجت را به بنده طرف مقابلش تمام کرده باشد و این یک فرآیند طولانی است. در یک زندگی که فرد معتاد است و خانواده نیز درگیر اعتیاد هستند، اگرچه هر قضیه‌ای دو طرف دارد اما اکثراً می‌بینیم طرفی که مصرف‌کننده نیست نیاز بیشتری به تزکیه و پالایش دارد پس عدالتی که در کنگره اجرایی می‌شود بر مبنای عملکرد خودش است.

 


در ادامه مراسم تجلیل از کمک راهنما همسفر شبنم به پاس چهار سال خدمت و کمک به رهایی افراد در بند اعتیاد با حضور  کمک راهنمای ایشان خانم شانی برگزار شد.

سخنان همسفر شانی در مورد خانم شبنم:
امروز اتفاقی شد که من استاد جلسه شدم و نمی‌دانستم که مراسم تودیع همسفر شبنم، اولین شاگرد خودم است چون این یک هفته گذشته سعی کردم استادی جلسات را نپذیرم که شهروز استاد جلسات باشد. بعضی افراد کنگره آن‌قدر قدیمی هستیم که مثل یک خانواده‌ایم و شهروز پسر آقا کوروش آذرپور یکی از کسانی است که از ۱۶ یا ۱۷ سالگی باهم هستیم و اگر نبود سایت به اینجا نمی‌رسید.
شبنم اولین شاگرد من بود و مصرف‌کننده نزدیک نداشت و همسر خواهرش مصرف‌کننده بود اما خودش کوهی از مشکلات درونی بود و خوشحالم به این نقطه رسید چون خیلی زحمت کشید. اولین کمک راهنمایی است که از لژیون من بیرون آمد و الآن متحیرم که خودم هنوز کمک راهنما هستم و اجازه بستن لژیون ندارم اما ایشان تودیع می‌شود.
شبنم هشت، ۹ سال با محمد و هانیه کوچولو هر جایی که سفری رفتم برای اینکه آوازه کنگره را سر بدهم، همراه من بودند. جایی گرسنه بودم و غذا برایم تهیه کردند، دست و پایم شکست، بیمارستان بردند و محمد مثل یک برادر نمی‌گذاشت من یک کیف بردارم و خداوند را سپاس میگم که این افراد را کنار من قرار داد. تاکنون هیچ جا اسمی از او نبردم چون نمی‌خواستم نیروهایی در صور پنهان آن‌ها را دور کنند اما الآن می‌گویم چون قوی شدند. حالا حالاها رهایش نمی‌کنم و امیدوارم به‌زودی لژیونش را درجایی دیگر برپا کند.

سخنان همسفر شبنم:
از دیشب تا حالا نتوانستم بخوابم و فکر می‌کردم که چه بگویم و تنها چیزی که به ذهنم آمد این بود که از سال ۸۹ که آمدم کنگره تا امسال که ۱۰ سال است تصاویر مثل فیلم می‌آمد و می‌رفت. روز اولی که آمدم کنگره، پاهایم فلج شده بود و زیر بغلم را گرفتند و بردند پیش جناب مهندس و من عمر و زندگی دوباره‌ام را مدیون کنگره‌ام. خواهرم دو سال قبل من می‌آمد کنگره و می‌گفت بیا اما من نمی‌آمدم تا اینکه رفتم و دکتر نامه بستری تیمارستان دستم داد و خواهرم گفت که هر طور شده می‌برمت کنگره و نمی‌گذارم بروی تیمارستان. از خدا می‌خواهم از عمر من کم کند و به عمر خانم شانی و آقای مهندس اضافه کند چراکه کاری جز این در توانم نیست. از خانم کماندار متشکرم که اعتماد کردند و فرصت دادند تا خدمت کنم و تمام تاریکی‌های من را دیدند و صبوری کردند. در مورد خانم شانی ایشان را ۱۰ سال است که در نوشته‌هایم و به‌صورت زبانی یک کلمه هم نتوانستم به تصویر بکشم. روزهای اول لژیون خانم شانی من از خانه دستمال‌کاغذی می‌آوردم چون می‌دانستم در لژیون گریه‌ام می‌گیرد و همیشه شوخی می‌کردند که بگذار نوحه را شروع کنم بعد گریه کن. من آغوش گرم خانم شانی را با هیچ‌چیز عوض نمی‌کنم و بااینکه در نقش مادر، خواهر و همسر بودم اما هیچ آغوشی امن‌تر و گرم‌تر از آغوش خانم شانی ندیدم. دست‌هایشان را می‌بوسم.
همیشه به خداوند می‌گفتم نمی‌شد که یک پیوندی نزدیک‌تر به من و خانم شانی بدهی؟ نسبت استاد و شاگردی خیلی دور است اما الآن بعد چند سال به این نتیجه رسیدم که بزرگ‌ترین موهبتی که در این حلقه هستی خداوند می‌توانست به من بدهد، این است که شاگرد خانم شانی باشم و از خداوند می‌خواهم تا زمانی که حیات برقرار است، کاری نکنم که از جناب مهندس و خانم شانی دور بمانم. از شاگردهایم تشکر می‌کنم که به من فرصت خدمت دادند و بیشتر از آموزش دادن از آن‌ها آموزش گرفتم زیرا در زمان مدرسه ۹ ماه درس می‌خواندیم و هر چه می‌کردیم، در آخر معلوم می‌شد و با کمک راهنما شدن فکر کردم که این آموزش تمام‌شده اما با شروع لژیون فهمیدم که تازه امتحان گرفتن شروع‌شده است. خیلی ممنون که به صحبت من گوش کردید.
در ادامه با اهدای لوح تقدیر خانم کماندار اسیستانت شعبه از سوی خانم لیلا مرزبان کشیک و خانم شانی کمک راهنمای محترم از زحمات خانم شبنم برای خدمت صادقانه در اداره لژیون تجلیل شد و حاضران با شور و شوق فراوان و اعطای پاکت به‌رسم کنگره از زحمات ایشان قدرانی کردند.






تهیه گزارش: همسفر زهرا لژیون لژیون بیست و سوم
عکس: همسفر بهجت لژیون لژیون ششم
همسفران نمایندگی آکادمی

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .