English Version
English

برای رسیدن به حال خوش باید صفات تغییر کند

برای رسیدن به حال خوش باید صفات تغییر کند

هفتمین جلسه از دور هفتاد و پنجم کارگاه‌های آموزشی مسافران و همسفران کنگره 60؛ شعبه آکادمی با استادی کمک راهنما مسافر حامد شمس، نگهبانی مسافر احمد و دبیری مسافر مسعود، با دستور جلسه «وادی یازدهم و تأثیر آن روی من» شنبه 28 تیر 1399 ساعت 17 آغاز به کار کرد. همچنین تولد یک سال رهایی مسافر محسن در ادامه جلسه برگزار شد.

سخنان استاد:

همان‌طور که دوستان می‌دانند وادی‌های کنگره ۶۰ و کتاب ۱۴ وادی برای رسیدن به خود که نام کتاب جمله‌ای هست که مفهوم زیادی را می‌رساند و جزو پایه‌های آموزش در کنگره است، این آموزش برای من که می‌خواهم از تاریکی‌ها خارج بشوم و قدم در روشنایی‌ها بگذارم، اول کتاب عشق استاد امین تشبیه می‌کنند وادی‌ها را به پل‌هایی که روی سرزمین تاریکی و روی دره‌های عمیق قرار می‌گیرند که انسان بدون متضرر شدن از روی دره‌های عمیق رد بشود و نخواهد دره‌ها را پایین رود و دوباره بالا بیاید.

در وادی یازدهم چند نکته مهم وجود دارد که صفاتی را برای چشمه‌ها و رودها می‌گذارد «چشمه‌های جوشان و رودهای خروشان همگی به بحر و اقیانوس می‌رسند.»

یعنی اگر چشمه جوشان نباشد همان برکه می‌شود یا گودالی که داخلش آب است و محل تجمع باکتری‌ها و جلبک‌هاست که قابل استفاده نیست.

رود هم همین‌طور اگر خروشان نباشد دیگر معنای خودش را ندارد، من هم در زمان مصرف و در زمان تاریکی‌ها، انسان بودم ولی چون صفات لازم را نداشتم مثل همان چشمه‌ای که اگر جوشان نباشد به درد نمی‌خوردم، به ظاهر انسان بودم ولی نمی‌توانستم کارهایم را درست انجام دهم نه حرمت انسان‌ها را نگه دارم نه حتی حرمت خودم را نگه دارم و نه مسئولیت کارها و اشتباهاتم را بپذیرم.

کنگره می‌گوید حال که تو می‌خواهی درمان شوی و به رهایی برسی آن بحر و اقیانوس می‌تواند در مراحل مختلف چیزهای مختلفی باشد و اگر می‌خواهی به‌جایی که در نظر داری برسی، یک سری صفات را باید در خودت تغییر بدهی.

نباید روز اولی که وارد کنگره می‌شوم با شش ماه بعد فرقی نداشته باشم، روز اول که آمدم آموزش‌ها را بلد نبودم وادی‌ها را نمی‌دانستم راهنما را نمی‌شناختم نمی‌شود که شش ماه بعد هم همان‌طور باشم مثل قبل عبوس باشم و مانند زمان مصرف از همه طلبکار باشم.

اگر این صفات در من تغییر نکند قطعاً حال من خوب نخواهد شد. به همین نسبت سفر دوم هم همین‌طور، اگر وارد سفر دوم شدم و رفتارهای سفر اول را داشته باشم همان انسانی هستم که وادی یازدهم را درست فرا نگرفته است، اگر در سفر دوم در این فکر باشم که چرا این خدمت را به کس دیگری داده‌اند و به من نداده‌اند و در حاشیه باشم، طبیعتاً آن جایگاه خدمتی که باید تجربه کنم در سفر دوم قسمت من نخواهد شد و فقط باعث می‌شود که متضرر شوم.


من به‌شخصه معتقدم هر کس در کنگره در هر جایگاهی که هست و هر چقدر هم قدمت دارد ملاک فقط حال اوست نه به شال‌گردنش، البته احترام جایگاه‌ها جای خودش این را آقای مهندس به ما آموزش داده‌اند که حتی اگر یک چوب شال زرد به دورش بود ما به آن احترام می‌گذاریم این را برای خود افراد می‌گویم مثلاً خود من چهارده سال است که داخل کنگره هستم این قدمت مهم نیست، مهم این است که بعد از چهارده سال من چه دارم؛ مثلاً بعد از این همه وقت اگر یکی جواب سلام مرا نداد من تا شب خوابم نمی‌برد؟ اگر این‌گونه باشد به درد نمی‌خورد، اگر کسی چیزی به من گفت چه رو در رو و چه پشت سر، آیا به هم می‌ریزم و عصبانی می‌شوم و یا اینکه از یک گوش گرفته و از گوش دیگر در می‌کنم، آن چیزی که مهم است حالی است که افراد دارند.
 

امیدوارم در این زمان با شرایطی که هست همه سلامت، شاد و خوشحال باشید، البته با توصیه‌های آقای مهندس و چیزهایی که به ما یاد داده‌اند مثل D,sap همه در کنگره باید ایمان داشته باشند که بچه‌های کنگره کمترین ضرر و زیان را دیده‌اند و خواهند دید.

در قسمت دوم دستور جلسه تولد محسن عزیز است، خب هر تولدی شیرینی خودش را برای راهنما، رهجو و خانواده‌اش دارد و هر تولدی بیانگر پیامی است.

در تولد آقا محسن هم پیامی هست که واقعاً در کنگره همه کارها انجام شده است و شخصی که وارد کنگره می‌شود قرار نیست کاری انجام دهد همه چیز روی اصول است مثلاً متد DST خودش می‌داند که با شیشه و هروئین و قرص چه‌کار کند فقط باید آن را اجرا کنیم و به راهنما چشم بگوییم، سی‌دی‌های آقای مهندس و آقا امین را گوش کنیم و اصول را طبق چیزی که گفته می‌شود اجرا کنیم و جلو ببریم، واقعاً همه با هر نوع اعتیادی می‌توانیم به روش DST آن را به‌زانو دربیاوریم

همه ما این را می‌دانیم و با تمام وجود این را درک کرده‌ایم که بودند ما اینجا و جمع شدن خانوادگی ما کنار هم و لذتی که از زندگی می‌بریم همه‌اش گواه این قضیه است.


محسن هم وقتی وارد کنگره شد آمده بود که برود. مثلاً چند جلسه بیاید و به من بگوید که OT مرا بدهید من بروم و دیگر نیایم. روز اول به من گفت که اگر می‌شود من کلاس‌ها را شرکت نکنم اگر می‌شود داروی مرا بدهید بروم، گفتم اشکالی ندارد اگر می‌خواهی نیایی اصلاً نیا. همچنین چیزی اینجا نداریم، محسن خیلی مشکلات داشت و می‌خواست در همان جلسه اول مشکلاتش را توی همان چند دقیقه به من بگوید، به او گفتم صبر کن همه چیز درست می‌شود و اصلاً نگران نباش، چند جلسه که گذشت آمد با کنگره آشنا شد؛ خودش ارتباط لازم را با کنگره برقرار کرد و خدا را شکر جزو افراد فعال داخل کنگره و خیلی با انرژی است. ورزش می‌کند و خیلی به فراتر از چیزی که فکر می‌کرد دست پیدا کرد. امیدوارم که در ادامه هم در تمام حرکت‌هایش در آموزش و خدمت سست نشود و به خانواده‌اش تبریک می‌گویم. همسرشان هم خیلی زحمت کشیدند. امیدوارم در جایگاه‌های بالاتری بتواند در کنگره خدمت کند و از زندگی‌اش لذت ببرد.
 

اعلام سفر مسافر:

سلام دوستان محسن هستم یک مسافر. با 13 سال تخریب وارد کنگره شدم. آخرین آنتی ایکس مصرفی شیشه و انواع قرص‌های اعصاب. 11 ماه سفر کردم به روش دی اس تی و داروی او تی به راهنمایی کمک راهنمای محترم حامد شمس. رهایی از بند اعتیاد 18 ماه و 18 روز. رهایی از بند نیکوتین 16 ماه.

آرزوی مسافر:

امیدوارم کنگره جهانی شود و تمام افراد گرفتار و اسیر در تاریکی اعتیاد راه کنگره را پیدا کنند و به رهایی برسند و این حال را تجربه کنند.

سخنان مسافر:

دستور جلسه وادی یازده است و همان‌طور که آقا حامد گفتند انگار این وادی در مورد من صحبت می‌کند. چراکه من با یک دنیا سیاهی و ضد ارزش وارد کنگره شدم. به‌تدریج در اینجا ماندم و آموزش گرفتم و با کمک سی‌دی‌های آقای مهندس و صحبت‌ها و راهنمایی‌های راهنمای خودم آقا حامد توانستم از بسیاری از ضد ارزش‌ها دست بکشم. نمی‌گویم همه ضد ارزش‌ها را کنار گذاشته‌ام اما نود درصد آن‌ها را کنار گذاشتم و دید مثبتی پیدا کردم. من وقتی در تاریکی‌ها بودم و با کسی صحبت نمی‌کردم و با هیچ‌کس ارتباط نداشتم. وقتی در کنگره درمان شدم تغییر کردم و توانستم خودم را در محیط مثبتی قرار بدهم.

عکس، ضبط، تهیه و تنظیم: مسافر مرتضی لژیون پنجم

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .