جلسه دوازدهم از بیست و چهارم کارگاه آموزشی خصوصی کنگرۀ 60؛ نمایندگی شفاء مشهد با استادی مسافر احسان و نگهبانی موقت مسافر احمد و دبیری مسافر امیر با دستور جلسه (آداب معاشرت، ادب و بی ادبی، تعادل و بی تعادلی) روز سه شنبه 3 خرداد سال 1399 ساعت 17 آغاز بکار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان احسان هستم یک مسافر؛ اول از خدای بزرگ سپاسگزاری میکنم که به من قدر و منزلت داد که با حالِ خوش در این جایگاه بشینم و چیزهایی را که آموخته ام و در مورد معجزهای که در کنگره برای من رخداده با شما صحبت کنم. دوم اینکه خیلی دوست داشتم در این شعبه استادی کنم و از برادر بزرگوارم آقا کریم تشکر میکنم. دستور جلسهای که امروز، پیشِ رو داریم شاید هیچ ربطی به اینکه من مصرفکننده هستم یا نیستم نداشته باشد. یکی از پرکاربردترین دستوراتی که برای هر انسانی لازم است و باید اجرایی شود: (آداب معاشرت، ادب و بیادبی، تعادل و بیتعادلی) است. آداب معاشرت یعنی همزیستی و در کنار هم زندگی کردن، بهطوریکه به همدیگر آزار نرسانیم. ما انسانها که اشرف مخلوقات هستیم بهگونهای باید همزیستی کنیم که با زبان، کلام، بدن، کار و کردار به همدیگر آزار نرسانیم.
کسی که دانش نداشته باشد بیادب است. کسی که ادب داشته باشد سروصدا نمیکند و قرار نیست کسی را محکوم کند که باادب است. کسی که دانش داشته باشد و روی خودش کارکرده باشد میداند با هرکسی چگونه صحبت کند. قرار نیست کسی که دانش و آگاهی دارد به کسی آزار برساند و داشتن ادب را به رخ بقیه افراد بکشد. اگر ثروتمند باشی و بزرگترین هنرمند باشی ولی ادب نداشته باشی هیچ جا، جایی نداری. ولی اگر ثروت بزرگی به نام ادب را داشته باشی، همه دوست دارند به تو نزدیک و با تو همکلام شوند و در کنارت باشند. طبق تعاریف خاصی که ادب و تعادل دارند این دو موضوع باهم و در کنار هم هستند. با لحن ملایم و تنِ صدای قشنگ با دیگران (همسر، فرزند و دیگران) صحبت کردن تأثیر زیادی در طرف مقابل دارد. معنی تعادل چیست؟ یک نیرویی در بدن انسان وجود دارد که انسان را قائم، استوار و پابرجا نگه میدارد که به آن تعادل میگویند. طبق آموزشهای کنگره با تزکیه، پالایش و تصفیه، روح و جسمِ من به تعادل میرسد و با این کار به مرحلهای میرسیم که خالصترین نیرو را به تعادلِ خویش میدهیم. حال اگر این نیرو و تعادل در بدن انسان نباشد، بیمار میشویم. همانگونه که در کنگره 60 به کسی که مصرفکننده باشد و تعادل نداشته باشد بیمار میگویند.
بیمار بدین معنی نیست که در بدن فرد چیزی وجود دارد بلکه بدین معنی است که در بدن یکچیزی نیست و وجود ندارد. وقتی در بدن ما تعادل نباشد و غددی که باید ترشحاتی داشته باشند و ندارند، بیمار میشویم. حالا ما میتوانیم این بیماری را خودمان انتخاب کنیم همانطور که ما بیماری اعتیاد را انتخاب کردیم و مصرفکننده شدیم.دو مسئله در باب آداب معاشرت یادآوری میکنم این است که: یک؛ در این همزیستی که با دیگران داریم اجازه ندهیم دیگران به خاطر ترس به ما احترام بگذارند. موضوع دوم اینکه: تعادل را صرفاً میانهرو بودن ندانیم. یعنی هیچوقت داد نزنیم، هیچوقت صدایمان را بلند نکنیم و عصبانی نشوم. تعادل یعنی در زمان و مکان مناسب تصمیم درست گرفتن.ممنون که با سکوتتان به حرفهایم گوش نمودید.
در ادامه پیامهای مرزبانی توسط مرزبان کشیک مسافر هاشم خوانده شد:
همچنین در این جلسه مسافران جلال و مهدی از لژیون دوم با کمک راهنمایی مسافر وحید گل نمادین رهایی دریافت کردند.
تایپ: مسافر مصطفی لژیون هجدهم
عکاس: مسافر رحیم لژیون پنجم
ویرایش و ارسال: مسافر احمد لژیون دوم
- تعداد بازدید از این مطلب :
1202