لژیون ویلیام وایت همسفران در تاریخ ۹۹/۳/۲۳ با دستور جلسه ((عبور از منطقه ۶۰درجه زیر صفر)) با استادی راهنمای محترم خانم اعظم جلالی و نیز سایر اعضای لژیون ویلیام وایت همسفران روز جمعه راس ساعت ۷:۳۰ در محل پارک طالقانی آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
صفحه اول کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر، تصویری که نشان از جهان هستی است، دشت و دریا و کوه و اولین کتابی است بعد از قرآن که کلمهالله روی جلد آن نوشتهشده است و صفحه پشت جلد عقاب را به تصویر کشیده که نماد عقاب درون انسان است که توانش به او بازگردانده شده و آنقدر توانمند شده که جایگاهش مانند یک عقاب در بالاترین نقطه کوه است، ۱۴ تصویر و ۱۴ قطعه موسیقی دارد و همچنین ۱۴ وادی دارد که در کتاب بهصورت قانون نوشتهشده است. صفحات اول کتاب جناب مهندس فرمودهاند: زندگی با قوانین الهی پیش میرود و این کتاب هم برگرفته از همان قوانین الهی است. صراط مستقیم راه را به ما نشان میدهد و ما باید بتوانیم این قوانین را ملکه جسم و جان خود کنیم.
این قوانین الهی بود که ما را به حیات دوباره رساند.این کتاب نکات کاربردی بسیار زیادی دارد که برداشت هر کس مختصِ خودِ اوست. نقش همسفر با آن قسمت از کتاب که جناب استاد امین با مشت خود روی میز کار پدرشان میکوبند و با صدای بلند صحبت میکنند بسیار تطابق دارد و بهدفعات از خانم زهرا و سرکار خانم آنی بزرگوار صحبت شده و نشان از این موضوع مهم است که این کتاب بهتنهایی مختص مسافران و مصرفکنندگان نیست، بلکه از نقش تمام اعضای خانواده در این کتاب نامبرده شده که ما میتوانیم همزادپنداری کنیم ما در قسمتهایی از این کتاب نقش همسفر راداریم که در حال آموزش دیدن هستیم، همچنین مسافر هم میتواند خودش را بهجای جناب مهندس بگذارد و همزادپنداری کند.
تصاویر کتاب بهخوبی از انتخابهای ما صحبت میکنند، از اختیارات من که در مسیر تاریکی بودهام والان نور را که مسیر الهی است انتخاب کردهام، برای بودن در این مسیر حتماً باید تغییر کنم تا بتوانم تبدیل و سپس ترخیص شوم.جناب استاد امین در جزوه جهانبینی فرمودهاند: زندگی مانند چیده شدن قطعات پازل است و چون در تاریکی آموزشی نیست ولی وقتی نور باشد من آموزش میبینم که چگونه این قطعات را در کنار یکدیگر بگذارم.درباره حس صحبت شده که در سرما فرد مصرفکننده منجمد است و نسبت به اعضای خانواده خود حسی ندارد، از عشق خبری نیست، قادر به دیدن همسر و فرزندان و دردهایشان نیست و همه زندگی او در مواد خلاصه میشود. دریکی از تصاویر کتاب تفسیر ماشینی که در جاده حرکت میکند راننده نماد از جسم مصرفکننده، است (زیرا اعتیاد یک بیماری جسمی است) و خودِ ماشین مصداق روح انسان را دارد و منِ همسفر در کنار او روی صندلی ماشین نشستهام و در آن جاده مخوف و ترسناک به همراه درههای عمیق و قندیلهایی که آویزان شده است و هرلحظه امکان سقوط ماشین است، باید از امرونهی کردن مسافرم بپرهیزم و با کمک از آمورش ها در طول سفر با سکوت و مداخله نکردن او را همراهی کنم و به او اجازه بدهم که خودش با کمک راهنمایش راه را پیدا و ادامه مسیر بدهد.
تصاویر کتاب از سرما شروع میشود و با گذراندن چهارفصل دوباره به همان سرما برمیگردد با این تفاوت که حیات دیگری دارد که دیگر جسم و روح و روانش منجمد و یخزده نیست و میتواند اسکیبازی کند و از بالای کوههای پر از برف عبور کند.من همیشه از شنیدن موسیقی رهایی که در روزهای چهارشنبه پخش میشود لذت زیادی میبرم، چون حسهای ما تغییر کرده و حال خوش به ما منتقل میشود، حسهایی که یخزده بود الآن کاملاً زیباییها را احساس میکنم، منِ همسفر پا بهپای مسافرم حسهایم بسته بود و فقط تباهی و تاریکیها را میدیدم.در تصاویر کتاب سه تصویر نبرد درون دارد که یکی از آنها صحرای سوزان است و حفرههای ناپیدا و در جای دیگر که آن شخص مسافر در حال غرق شدن است و خداوند به او کمک میکند که دوباره به زندگی سالم برمیگردد، مسافر من این تصاویر را روی دیوار اتاق خود نصبکرده بود که برای او حس و حال رهایی را تداعی کند و با دیدن تلاش او برای غرق نشدن به خودش یادآوری کند که اگر درست سفر نکند و برگشت بخورد نابود میشود.
خلاصه سخنان مشارکتکنندگان:
خانم سوگل مسافر نیکوتین: با هر بار خواندن این کتاب، من برداشت جدیدی از آن دارم. طبق گفته جناب مهندس این کتاب یک سرگذشت است که هرکسی میتواند با همزادپنداری خودش را در جایگاه نویسنده بگذارد. در مسئله درمان سیگار من خودم را بهجای جناب مهندس میدیدم و با این همزادپنداری سفر برای من بسیار راحتتر میشد. تصاویر کتاب ما را در مراحل مختلف زندگی کمک و راهنمایی میکند در آن لحظههایی که وسوسه سیگار به سراغ من میآمد با الهام گرفتن از تصویر اسکیباز خودم را کنترل میکردم که بتوانم پایانی باقدرت و درست داشته باشم.
خانم زهرا مسافر نیکوتین شعبه رباطکریم: با خواندن کتاب احساس عمیق همدردی با جناب مهندس را پیدا میکردم هرچقدر که بیشتر با کتاب آشنا میشدم، حس میکردم که صورتمسئله نیکوتین در مورد من هم صدق میکند. خود را مثل آن درخت پوسیدهای میدیدم که درون و بیرون آن پوسیدهشده بود و متوجه احوال خودم نبودم و همه نگاهم به بیرون از وجود خودم بود و دنبال راهحل میگشتم تا اینکه اذن ورود من را خداوند صادر کرد و من به کنگره آمدم والان در حال سفر نیکوتین هستم . کتاب به من این پیام را میدهد که به خاطر جهل و نادانی با خودم درگیر بودم و به سمت مصرف قلیان کشیده شده و در مسیر تاریکی افتاده بودم والان در برف که نماد سختی است قرار دارم که با استفاده از آموزشها با فرمانبرداری میخواهم به درختی محکم و استوار تبدیل شوم تا غیرممکنها برایم ممکن شود و به خودباوری و امید برسم که میتوانم خدمتگزاری باشم برای همدردانم و از ذلت به عزت و از نفرت به عشق و از نادانی به دانایی برسم.
خانم اکرم مسافر نیکوتین شعبه ستارخان: در کتاب دو تصویر از برف داریم تصویر اول نشان از عجز و ناتوانی و انهدام جسم و روح و شدت و سختی سفر است، ولی عکس دوم که اسکیبازها را نشان میدهد، این را میگوید که بارها شدن از بند اعتیاد، جسمترمیم و روح درمان شده و با رشد جهانبینی قادر به پرش از آن منطقه یخبندان است.در صفحه ۶۷ کتاب اشاره به آیات سوره بلد شده است که به ما میگوید: رهانیدن یک انسان از بند اعتیاد و تاریکی و مصرف نیکوتین با عزم خدا و خواسته خود او با کمک و آموزشهای راهنما مثل رها کردن انسانی از اسارت جهل و نادانی اوست... ما ادراک ما عقبه و تو چه میدانی که گردنه سخت چیست؟ اشاره به عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر میکند که چقدر سخت و دشوار است و اینکه من حال او و یخزدگی جسم و روح و روانش را درک نخواهم کرد، مگر اینکه در کنارش باشم و بال پرواز او شوم.عبور از جادههای بسیار پرخطر که با کوچکترین لغزش احتمال سقوط به اعماق دره را خواهد داشت، رد شدن از این گردنه فقط باایمان داشتن به ساختار و روش کنگره ممکن است در کنار حرکت کردن در صراط مستقیم، با گرفتن آموزشها و رعایت مدتزمان سفر که یک انسان میتواند از بندهای شیطانی رها شود و من با سفر نیکوتین از این بند رها شدم.
خانم الهه مسافر نیکوتین شعبه حسنانی: در کتاب راجع به ترکهای مکرر و ناموفق جناب مهندس صحبت شده است به زبانی ساده و زیبا ایشان روش DST را همراه با داروی درمانی آن در این کتاب عنوان کردهاند و چگونگی سفرشان را به زبان ساده نوشتهاند. تصاویر کتاب تمثیل یک انسان مصرفکننده است که مواد بدن او را فرسوده کرده است، آن ماشین فرسوده بدون چراغترمز در جادههای لغزنده و یخزده من را یاد روزهای سخت سفر مسافرم و حال پریشان خودم که مصرف سیگار داشتم میاندازد.تخریبی که در جسم روان و جهانبینی ما بهواسطه بودن در تاریکیهای مصرف واردشده بود، خانوادههایمان را هم درگیر کرده بود برای همهکسانی که در حال سفر هستند تصویر آخر کتاب که اسکیباز است را آرزومندم.
مریم مسافر نیکوتین: اولین باری که تصاویر کتاب را دیدم برای من مبهم و گنگ بود و با خواندن کتاب راه برای آمدن من به کنگره باز شد و با سفر نیکوتین به حال خوش و سلامتی رسیدم.
تهیه گزارش: اکرم مسافر نیکوتین
تنظیم:سارا مسافرنیکوتین
- تعداد بازدید از این مطلب :
1704