English Version
English

با جهانبینی صحیح به تعادلی که در طبیعت هست فکر میکنم

با جهانبینی صحیح به تعادلی که در طبیعت هست فکر میکنم

یازدهمین جلسه از دوره سی‌ودوم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره 60؛ نمایندگی حر با نگهبانی مسافر علی و دبیری مسافر امیر  و استادی دیده بان محترم آقای مجید سلامی با دستور جلسه (درختکاری) روز شنبه 3 اسفند ماه سال 1398 ساعت 17:00 آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان مجید هستم مسافر خیلی خوشحال هستم که امروز در خدمت شما هستم امیدوارم که حال همگی شما خوب باشد و خدا را شاکرم که امروز مجدداً توانستم در این جایگاه خدمت بکنم، دستور جلسه امروز دو بخش است که بخش اول آن درخت‌کاری می‌باشد یعنی اجرای وادی دوازدهم و بخش دوم هفتمین سال رهایی آقای فرهاد عزیز ایجنت محترم نمایندگی حر هست.
در مورد درختکاری جناب آقای مهندس و استاد امین در کنگره صحبت کرده‌اند که درختکاری یک بخش مهمی در کنگره است همان‌طور که ما می‌گوییم درمان فوق ترک و تعادل فوق درمان است ما در هفته درختکاری برای به تعادل رسیدن آسیب‌هایی که به جامعه زده‌ایم هرساله آن‌هایی که رهاشده‌اند و به فرموده آقای مهندس که یک تخفیفی هم داده‌اند برای بچه‌هایی که
۶ ماه است در کنگره حضور دارند می‌توانند بروند و درختی را به شکرانه سلامتی‌شان و ورودشان به کنگره ۶۰ به جهت اینکه در امر آخر امر اول اجرا می‌شود، ما الآن درخت می‌کاریم و آیندگان ما استفاده می‌کنند مثل کسانی که در کنگره پیشگام بودند و حرکت کردند و بحث درمانی را در کنگره ۶۰ به‌ سختی ادامه دادند و دوستان قدیمی بسیار سختی کشیدند چون الآن سفر کردن خیلی راحت شده است. من امروز در ستاد مواد مخدر بودم قائم‌مقام دبیر کل با آقای مهندس می‌گفتند چرا خارج از ایران مقاله‌هایتان را نمی‌دهید و فعالیت نمی‌کنید چون شما دیگر در ایران تثبیت‌شده هستید سعی کنید این روش درمانی را به کشورهای جهان و کشورهای اطراف هم اطلاع‌رسانی کنید و این همان حرکتی است آقای مهندس بذری را کاشتند که الآن این به تعادل رسیده و می‌توانیم ثمره‌اش را ببینیم.
ما آسیب به جامعه زیاد زده‌ایم و تخریب بسیار زیادی وارد کرده‌ایم الآن باید به هر شکلی که می‌توانیم جبران خسارت کنیم به خانواده‌هایمان تخریب زیاد زده‌ایم باید حتماً جبران خسارت کنیم به جامعه به کشور به شهرمان به طبیعت خیلی خسارت وارد کرده‌ایم من خودم یادم می‌آید روزی در جنگل به‌اندازه یک نیسان چوب درختان را خرد کردیم تا آتش را روشن نگه‌داریم، این خودش یک نوع تخریب است چون خود من تعادل نداشتم چطور می‌توانستم نگاه کنم به طبیعت و به فکر تعادل طبیعت باشم ولی الآن در بحث جهان‌بینی نگاهم به جهان اطراف و پیرامون تغییر کرده است. شاید خود من هنوز به آن تعادل لازمی که مدنظرم است نرسیده‌ام ولی حتماً بچه‌هایی که به تعادل رسیده‌اند باید جبران خسارت بکنند ما الآن می‌کاریم تا آیندگان استفاده کنند. ما وقتی درختی را می‌کاریم برای این است که بتوانیم هوای سالمی را داشته باشیم امروز یک رقم بسیار عجیب را در ستاد گفتند که روزانه یا ماهانه هزار و
۸۰۰ نفر در اثر آلودگی هوا جان خود را از دست می‌دهند و ما الآن از این ویروس کرونا ناراحت هستیم که ۵ نفر فوت کرده‌اند که یک‌فصلی دارد و تمام می‌شود اما اگر نتوانیم این تعادل را در طبیعت برقرار کنیم قطعاً خیلی از انسان‌ها از بین می‌روند، این رقم ۱۸۰۰ نفر می‌شود ۱۸ هزار نفر و تخریب زیادی ایجاد می‌کند پس سعی کنیم هفته درختکاری را هرکس در توانش است و قوانین کنگره اجازه می‌دهد برود درختی را بکارد و بعد از اینکه درخت را کاشتیم باید از آن مواظبت کنیم، امسال اگر یک درخت کاشتیم و سال بعد هم دومی را کاشتیم باید از هردوی این درختان مواظبت و نگهداری کنیم تا این‌ها رشد کنند و به آن خواسته‌ای که ما داریم و آن نیتی که داریم نزدیک بشوند تا دیگران بتوانند استفاده کنند.

 
 

اما بخش دوم دستور جلسه در مورد تولد هفتمین سال رهایی فرهاد هوشمند ایجنت محترم شعبه هست که رهجوی مرحوم آقای امیرحسین باقری بودند، ولی کسانی که در تهران ایجنت هستند من به‌عنوان راهنمایشان هستم و الآن هم که حضور دارم و جای آقای باقری صحبت می‌کنم برای ایشان طلب آمرزش دارم که قطعاً آمرزیده هم هستند، چند سالی که ایشان بودند تمام رهجوهایشان مثل خودشان آدم‌های خدمتگزار بودند راهنما باید سروقت بیاید من اگر به بچه‌های خودم در دفتر مرکزی میگویم صبح اول وقت بیایید، خودم سعی می‌کنم صبح ساعت ۶ آنجا حضورداشته باشم تنها کسی که قبل از من می‌آید آقای زرکش هست گاهی باهم می‌رسیم و یا ایشان زودتر از من تشریف می‌آورند من خودم باید رعایت بکنم، آقای باقری خدمت کرد و بعد تلاش کرد و در همین خدمت کردن‌هایش که در راه اصفهان برمی‌گشت صبح جمعه به رحمت خدا می‌روند، حالا نمی‌خواهم جلسه فرهاد را خراب کنم ولی به خاطر قدردانی از زحمات امیرحسین جا داشت که اسمی از ایشان ببرم.
به‌تبع اینکه ایشان خیلی خدمتگزار بودند و خدمت می‌کردند رهجوهایشان هم همین‌طور بودند یکی از رهجوهایش که خیلی هم به خود امیرحسین نزدیک فرهاد هوشمند است بخشی از کارش را شما در شعبه حر می‌بینید و بخش بزرگی‌اش را ما در دفتر مرکزی می‌بینیم آقای فرهاد دستیار آقای مجدیان هستند اسمش دستیار آقای مجدیان است ولی رسماً دستیار دفتر مرکزی هستند قسمت مالی کار دارد آقای فرهاد انجام می‌دهد قسمت اوتی و اداری کارداریم ایشان انجام می‌دهند در قسمت انتخابات، ایشان سعی می‌کند همیشه کارها را به بهترین شکل انجام بدهند قطعاً در کارش هم اشتباه است به قول قدیمی‌ها گل بی‌عیب خداست و ممکن است آقا فرهاد هم یک اشتباهی در شعبه انجام داده باشند و شما دیده باشید ولی جزو افرادی است که در شعبه دفتر مرکزی کمترین ضریب خطا را دارد و من خودم به‌عنوان مسئول دفتر مرکزی خیابان پلاک ۲۰ تمام افرادی که وارد این چرخه کاری می‌شوند را چک می‌کنم که روزگار کاریشان چیست چون می‌خواهم کار بزرگ‌تری را به دستشان بسپارم، فرهاد جزو کسانی بود که من با ایشان آشنا شدم و ضریب خطاهایش کم بود و به ایشان تبریک می‌گویم به آقای امیرحسین هم تبریک می‌گویم که رهجویی به این خوبی پرورش دادند که خدمتگزار می‌باشد تمام راهنماها موظف هستند که رهجوهایشان را طوری بار بیاورند که در خدمت کنگره باشند چون اگر این کار را نکنیم نسل آینده قطعاً به مشکل بر خواهد خورد. یک مسئله دیگر داریم که آقا فرهاد بابت آن خیلی اذیت می‌شود آن مسئله خرید زمین است، ایشان دارند تلاش می‌کنند ما پولی شعبه‌ای را به شعبه دیگر نخواهیم داد و نمی‌توانیم بدهیم و الآن ما پول داریم ولی پشتیبان است و نمی‌توانیم خالی کنیم مثل کشورها و دولت‌ها می‌ماند، اگر پشتوانه‌شان خالی باشد حرفشان خریدار ندارد.
آقای رحمانی فضلی آمدند پارک طالقانی گفتند که چه چیزی نیاز دارید آقای مهندس گفت ما هیچ‌چیز نیاز نداریم و اگر می‌دانید در این زمینه کاری از دست ما برمی‌آید که می‌توانیم به دولت کمک کنیم ما حاضر هستیم چون ما هم نیروی انسانی داریم و هم دانش این کار را داریم و هم پولش را داریم، اگر سخت‌گیری می‌کنیم برای این است که پول شما است آقا فرهاد روزی نیست که در دفتر مرکزی با آقای مهندس در مورد زمین صحبت نکند امروز که داشتند با آقای مهندس صحبت می‌کردند آقای مهندس چپ‌چپ به آقا فرهاد نگاه کرد که من گفتم الآن فرهاد می‌رود شالش را تحویل می‌دهد و می‌رود پی کارش. امروز در ماشین به آقا فرهاد می‌گفتم کسانی که در کنگره ۶۰ خدمت می‌کنند خانواده و هم‌سفر خیلی خوبی دارند و این را من لمس و تجربه کرده‌ام، اگر خانواده من با من همراه نبود قطعاً من نمی‌توانستم بشوم مجید سلامی، آقا فرهاد هم‌خانواده‌اش بسیار به ایشان کمک کردند فرهاد به‌غیراز اینکه دفتر مرکزی می‌آید به اینجا می‌آید پارک می‌آید، یک مسئولیت هم دارند که به شهرستان‌ها می‌رود برای انتخابات چون دستیار آقای مجدیان است انشاالله خداوند به خودش و خانواده‌اش سلامتی بدهد متشکرم که به صحبت‌های من گوش کردید.

 
اعلام سفر مسافر:
سلام دوستان فرهاد هستم مسافر، آنتی ایکس تریاک، شیره، شیشه با 15 سال تخریب وارد کنگره شدم، 10 ماه و 15 روز سفر کردم به روش dst با شربت ot با کمک و راهنمایی استاد عزیزم آقای سلامی، رهایی از دام اعتیاد 7 سال و 1 روز

 
 
 

خلاصه سخنان مسافر فرهاد:
سلام دوستان فرهاد هستم مسافر، در ابتدا خدا را شاکرم که در این جایگاه هستم و از جناب مهندس و خانم آنی بزرگوار کمال تشکر را دارم امروز هر چیزی دارم از محبت‌های این خانواده عزیز هست و اگر کنگره نبود معلوم نبود من شرایطم به چه صورت بود از راهنمای عزیزم دیده‌بان محترم جناب آقای سلامی تشکر می‌کنم که با مشغله زیادی که دارند این افتخار را به بنده دادند و امروز با حضور گرمشان جلسه خیلی گرم‌تر برگزار بشود. در ادامه از دیده‌بان محترم جناب مجدیان تشکر می‌کنم من در بخش مرزبانی دستیار ایشان هستم و خیلی چیزها از ایشان یاد گرفتم و درنهایت هم از هم‌سفران عزیزم از همسر و دو پسرم تشکر می‌کنم. من در ابتدا که وارد کنگره شدم در اصل همسفرم با کنگره آشنا شد و من را به کنگره معرفی کرد و بعدها فهمیدم که دو یا سه ماهی قبل از حضور من همسرم به کنگره می‌رفت. یادم هست یک‌بار همسرم کرج بود و به من زنگ زد و گفت به آدرسی که دادم رفتی و من به او گفتم که بله و الآن در مقابل دکتر هستم ولی پای بساط بودم، خلاصه من با افتتاحیه نمایندگی استاد معین وارد کنگره شدم و آن زمان آقای امیرحسین باقری که خدا ایشان را رحمت کند مرزبان بود و شال هم نگرفته بود ولی اجازه داشت که رهجو بپذیرد و من جزو اولین رهجو های ایشان بودم. سفر اول خوبی داشتم و با عشق سفر کردم، از بچگی یا کاری را انجام نمی‌دادم و یا تا آخرش می‌رفتم و در کنگره هم از همان ابتدا با اصول و قوانین کنگره پیش رفتم و از روز اول خدمت گذار بودم و برای خدمت کردن تلاش می‌کردم. خدمت در کنگره را باید با شمشیر گرفت و باید با عملکرد درست‌کاری انجام بدهی که جایگاه تو را دعوت کند کنگره می‌گردد و خدمتگزارها را پیدا می‌کند و چیزی که باعث شد من خوب سفر کنم همین خدمت بود، سوم محرم بود و سقف نمایندگی استاد معین را ایزوگام می‌کردیم و صورتم سوخت طوری بود که خانه رفتم همسرم من را نشناخت و فکر نمی‌کردم که این صورتم درست بشود ولی آن سوختگی شدید بدون هرگونه جراحی و خیلی چیزهای دیگر صورتم کامل خوب شد و اثری از سوختگی باقی نماند این‌ها معجزات خداوند است و خدا بابت خدمت کردن در کنگره به انسان کمک می‌کند ما اعتقادداریم که خدا حتی به کسانی که در تاریکی‌ها قدم برمی‌دارند هم کمک می‌کند. من در جشن گل‌ریزان هم گفتم که خدمت کردن در کنگره به نفع من و خانواده‌ام است و فقط بخش کمی به نفع نمایندگی است، پسرم به من گفت موتور را بده من یک دور بزنم و من هنوز در راه‌پله بودم که زنگ زد و گفت که من تصادف کردم وقتی رسیدم دیدم از موتورم هیچ‌چیز نمانده است وقتی رسیدم با خودم گفتم آش عزا رو خوردم اما دیدم پسرم روبرویم ایستاده و اصلاً باورم نمی‌شد، پس خدمت در کنگره بیشتر به نفع من است و آموزش‌هایی است که به من می‌رسد، من یاد گرفتم با قوانین و ضوابط کنگره پیش بروم و یاد گرفتم وقتی کاری انجام می‌دهم نهایت لذت را از آن کار ببرم، نظر من این است که اگر کسی مواد مصرف می‌کند باید از مصرف آن لذت ببرد، اگر لذت نبرید چه فایده‌ای دارد من باید از سفر اول یا سفر دوم یا اگر جایگاهی دارم نهایت لذت را در آن جایگاه ببرم، جایگاه ایجنتی ۱۴ ماه است و به‌سرعت خواهد گذشت ولی امروز به این تفکر رسیدم که آن جایگاه مرزبانی در استاد معین چقدر به درد زندگی من خورد و من را تبدیل به یک مدیر کرد که از آن در زندگی‌ام استفاده کنم گاهی وقت‌ها در لژیون خودم می‌بینم که شخص نه از مواد زدنش لذت می‌برد و وقتی هم که به سفر دوم رسیده باری ندارد و چیزی برای گفتن ندارد چون از صندلی که در اختیارش است استفاده کامل را نمی‌برد، برای من خدمت عار نیست و آقای سلامی در جریان هستند در پلاک ۲۰ در کنار کارگرها کارکرده‌ام چون زندگی‌ام را کنگره به من برگردانده بود و یک ماشین خاک پر کردن من به‌جایی برنمی‌خورد، امیدوارم در هر جایگاهی که هستم بتوانم بهترین خدمت گذار باشم طبق قوانین و ضوابط، فتح قله مهم نیست مهم این است که چه اثری آنجا بگذاری، من دو ماه دیگر جایگاه ایجنتی ام تمام است و شاید از این نمایندگی بروم و یا شاید از کنگره بروم ولی به قول آقای سلامی دیگران کاشتند و ما استفاده کردیم و ما هم باید بکاریم تا دیگران هم بهره ببرند درنهایت من تلاش خودم را می‌کنم و هفته پیش هم گفتم که ۵۰۰ میلیون تومان برای خرید ملک کم داریم و جور کردن این پول بارش بر دوش اعضای نمایندگی است، در ابتدا من و بعد گروه مرزبانی و کمک راهنماها و سفر دومی‌ها و بعد سفر اولی‌ها، امیدوارم در این مورد پرچم نمایندگی را بالا ببریم، پریروز جناب مهندس پرسیدند چقدر پول جمع کردید و من به ایشان گفتم در گرید A هستیم و هشتمین نمایندگی در ایران هستیم و این خبر خوبی بود و من این را باافتخار گفتم، هیچ تضمینی وجود ندارد که پسر من که در دانشگاه سمنان درس می‌خواند مصرف‌کننده بشود و یا نشود دقیقاً مثل خود من، کنگره به من نیاز ندارد این من هستم که به کنگره نیاز دارم و باید از علم کنگره استفاده بکنم، درست است ما از اعتیاد نمی‌ترسیم و آقای مهندس راهکارهای قشنگی را به ما آموزش می‌دهند، ولی قدیمی‌ها می‌گویند معما چو حل گشت آسان شود، برای من این مشکل حل شد ولی اگر این مکان نباشد برای فرزند من یا آیندگان به همین راحتی حل خواهد شد، پس این من هستم که به کنگره نیاز دارم و باید خانه دومم را آباد کنم که بتوانم در آینده از آن استفاده کنم در پایان هم تشکر می‌کنم از همه شما عزیزان و از آقای مهندس و جناب سلامی و آقای مجدیان که واقعاً به من لطف دارند و اجازه خدمت به من می‌دهند و به من اعتماد کردند و اجازه می‌دهند که در کنارشان باشم و از این جایگاه‌ها استفاده کنم تا به‌طرف حال خوش حرکت کنم و در آخر هم از هم‌سفرم تشکر می‌کنم که روزهای سختی را گذراند من خیلی نخواستم از زمان شیشه مصرف کردنم صحبت کنم ولی زندگی من در آستانه فروریختن بود یک‌جمله‌ای شنیدم می‌گفت آدم که حال دلش بد می‌شود خوب و اطرافیانت را می‌شناسی و من هم در این حال خرابی‌ها شناختم که هم‌سفرم برایم چه‌کار کرد و مثلاً برادرم برایم چه‌کار کرد و این‌ها را دیدم و تنها کسی که کنارم بود هم‌سفرم بود، قدر هم‌سفرهایتان را بدانید، امیرمهدی ثمره ورود من به کنگره است و عرفان هم نتوانست اینجا باشد. از شما تشکر می‌کنم که در این دوره به من خیلی کمک کردید در جشن گل‌ریزان خوش درخشیدید و از گروه مرزبانی و از راهنماهای نمایندگی ممنونم که ستون‌های این نمایندگی هستند و اگر راهنماها نباشند از من یک نفر کاری برنمی‌آید و مثلاً وقتی جلسه اضطراری می‌گذاریم و در مورد ماه رمضان که صحبت می‌کنیم به ساعت نمی‌رسد که می‌بینم ده میلیون تومان پول جمع شده و تلاش‌های راهنماها است که رهجو های خوبی پرورش می‌دهند، از این‌که توجه کردید ممنون و سپاسگزارم.

 
 
 
 
 
تهیه گزارش : مسافر سهیل
عکاس : مسافر سهیل
مرزبان کشیک : مسافر وحید
 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .