امروز پنجم بهمنماه نودوهشت هست، دقیقاً پنج سال است که تمام شده است، آری بهراستی دیگر تمام شد، تمام آن دلهرهها، تمام آن بیخوابیها، تمام آن افکار مریض و مسموم، تمام آن روزهایی که فکرم این بود که چرا مادرم همیشه ناراحت است؛ حتی وقتیکه میخندد؟ چرا همیشه در خلوتش گریه میکند؟ آری میفهمیدم غم بزرگی بر دل دارد؛ ولی دم برنمیآورد تا خاطر ما را مکدر نکند. آن روزها تنها همدرد و همراهم خدا بود و خدا بود، گویی اندازه یک دنیا تنها بودم، خب درد دلم را به چه کسی میگفتم؟ به مادرم که بهاندازه کافی اندوه داشت؟ به پدرم که خودش ناخواسته سبب آن روزها بود؟
بااینکه دوازده، سیزده سال بیشتر نداشتم؛ اما خوب میفهمیدم که حال خراب چیست؟ میدانستم ترس از دست رفتن خانواده چیست؟ من دوست داشتم مثل تمام هم سن و سالهای خودم بیدغدغه و بدون افکار منفی زندگی کنم؛ اما افکار منفی تمام وجود من را گرفته بود. فکر اینکه نکند مادرم گنج صبوری خود را از دست بدهد و دیگر مادر نباشد. اگر مادر نباشد ما باید چهکار کنیم؟ یا فکر اینکه چرا اینقدر پدرم مضطرب است؟ چرا همیشه اینقدر نگران است؟
فکر اینکه چرا خودم همیشه باید با ترسها و افکاری بجنگم که برای همه مسخره بودند؟ اما الآن 1825 روز است که تمامشده است. آری امروز ما اینجا هستیم به خاطر عشق بی مثال پدرم به خانوادهاش، به خاطر صبوریهای دل مادرم و به خاطر وجود پربرکت و پربار بنیان کنگره 60 جناب آقای مهندس دژاکام. من دو سال است که تازه فهمیدهام زندگی یعنی چه؟ آرامش یعنی چه؟ دیگر تمام کابوسهایم به دره نابودی رفته است.
من و خانوادهام اکنون و امروز اینجا صاحب گنج عظیم آرامش هستیم، آرامشی که گویا کلید آن سالها گمشده بود. امروز اگر من اینجا هستم و حال خراب گریبان گیر من نیست همان حالی که همه شما خوب میدانید که چیست، به خاطر این است که پدرم خواستار رهایی شد.
تمام این سالها به خاطر رفتاری که ناخواسته پدرم با ما کرده بود از او دلخوشی نداشتم و نمیتوانستم او را ببخشم؛ اما امروز تصمیم به بخشیدن گرفتم با تمام وجودم پدرم را میبخشم و این کار من کوچکترین چیزی است که در حق اراده و عشق او میتوانم انجام دهم.
به همهی شما نوید میدهم که این روزهای سخت تمام میشود و روزهایی به شیرینی قند در انتظار شما هست، اگر صبوری پیشه کنید و راه صراط مستقیم و دروی از ضد ارزشها را پیش بگیرید و در پایان، انسانها عمق تاریکیها را تجربه میکنند تا به عظمت روشناییها پی ببرند. برای همهی شما عزیزان آرزومندم که بهسلامت از عمق تاریکیها رها شوید و عظمت روشناییها را بیابید. آمین
نویسنده: همسفر حانیه لژیون پنجم
نمایندگی: همسفران شهرری
- تعداد بازدید از این مطلب :
1333