جلسه ششم از دوره اول کارگاه آموزشی خصوصی کنگرۀ60 نمایندگی بنیان مشهد با استادی مسافر جعفر ، نگهبانی مسـافر رضا و دبیری مسـافر محمد با دستور جلسه (وادی پنجم و تاثیر آن روی من) روز یک شنبه مورخ98/10/29 ساعت 17 آغاز بکار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان جعفر هستم مسافر
خداوند را شاکرم که بعد از مدتها این فرصت به من داده شد تا در این جایگاه خدمت کنم و از کمک راهنمای عزیزم آقا حجت سپاسگزارم که این جایگاه را به من سپردند.
چیزی که من در وادی اول یاد گرفتم این بود که هر فعل یا عملی که بخواهم انجام دهم باید با تفکر باشد که همان نقطه آغاز آن عمل است و این نقطه شروع مثال زیبای وادی یک است که صفحه سفید نقاشی را نام میبرد که در اول هیچچیزی مشخص نیست ولی ذرهذره آن تصویر شکل میگیرد و یکشکل معنادار و با مفهوم پدیدار میشود که البته این شکل میتواند زشت یا زیبا باشد، خوب و یا بد باشد در اینجا این نکته به من متذکر میشود که تفکر میتواند یک تفکر غلط و اشتباه باشد و من را به مسیری اشتباه هدایت کند یا تفکری درست باشد و من را به مسیری درست ببرد.
یکی از لازمههای یک تفکر صحیح این است که من بدانم چگونه فکر کنم، چطور فکر کنم، به چه چیزهایی فکر کنم و به چه چیزهایی فکر نکنم که صحبت برای بحث در این مورد بسیار است ولی از زمان جلسه خارج است اما دقیقاً در وادیهای بعد این چگونه فکر کردن برای ما مشخص میشود تا برسیم به وادی پنجم یا و رسیدن به یک تفکر درست.
اما چیزی که در وادی پنجم به من متذکر میشود این است که رسیدن به تفکر صحیح به تنهایی چارهساز نیست، ما میبینیم که در دنیا مقالات و ایدههای زیادی هست که میآیند تأیید و تشویق میشوند ولی در ادامه هیچ اتفاقی نمیافتد، دقیقاً مانند یک گنج پنهان است که داخل زمین است ولی قابلدسترسی نیست، آن چیزی که آن را تکمیل میکند رفتن و عمل کردن و رسیدن به هدف است؛ من خودم همیشه فکر میکنم انسان باید ابتدا برای آن تفکر باور داشته باشد تا رفتهرفته آن باور تبدیل به بار شود و مثمر ثمر باشد در وادی هم جمله زیبایی میگوید، از قوه به فعل درآوردن.
اما سه پارامتر برای خود من همیشه ثمربخش بوده است، پارامتر اول شناخت راجع به آن موضوع یا تفکر صحیح یا داشتن یک ساختار ذهنی مناسب اما بخش دوم این است که من بتوانم روش یا راه درستی را برای خودم و برای رسیدن به هدفم پیدا کنم و بخش سوم برمیگردد به شناخت خودم، به تواناییهایی که در خودم دارم، تواناییهای مادی، تواناییهای فیزیکی یا خیلی تواناییهای دیگری که خداوند در درون هر انسانی بهصورت عام و به فرد در درون هر انسانی قرار داده است و با توجه به این توانمندیها من باید قدمهایی بردارم که بتواند من را به هدفم نزدیکتر کند نه گامهایی سریعتر که من را به زمین بزند این سه پارامتر دستبهدست هم داده و میتواند باعث موفقیت من بشود بهترین مثال هم مثال درمان خود ما در کنگره 60 میباشد مثالی کاملاً ملموس.
خیلی از ما مسافران قبل از ورود به کنگره راههای بسیاری را برای درمان رفته بودیم اما آن ساختار و دید درست راجع به اعتیاد وجود نداشت حال چه خوددرمانی، چه مراجعه به کلینیکهای ترک، نقطه اول کور و مجهول بود و ساختار ذهنی مناسب وجود نداشت نقطه دوم مسیر و راه و چگونه حرکت کردن است اینکه من چگونه و با چه روشی درمان بشوم، البته که متد دی آ ستی بهترین و کاملترین روش است و سوم اینکه شناخت صحیح راجع به خودم بود و اینکه بدانم جایگاه من کجاست چه چیز برای من خوب است.
در کنگره جایگاه مسافر دقیقاً مشخص میشود، چه چیز مصرف میکند، چه قدر مصرف میکند گرچه روش و الگو و دارو یکی است ولی گامهایی که ما برمیداریم برای درمان اعتیاد باهم متفاوت است.
پارامترهای دیگری هم در وادی مشخصشده است که همه اینها در طول مدت درمان به ما کمکهای فراوانی میکنند تا ما با کمترین مشکل به هدف برسیم.
از اینکه با سکوت خود به صحبتهای من گوش کردید، ممنونم.
نگارش متن: مسافر پزمان لژیون یکم
عکاس: مسافر مسعود لژیون یکم
ویرایش و ارسال خبر: مسافر وحید
- تعداد بازدید از این مطلب :
715