چهارمین جلسه از دوره هفتادو چهارم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره 60 ویژه آقایان مسافر و همسفر، در نمایندگی آکادمی با دستور جلسه ( وادی سوم وتاثیر ان روی من ) با استادی کمک راهنمای محترم آقاحامد شمس و نگهبانی مسافر رضا و دبیری مسافر آرمین در روز شنبه مورخ 98/09/02 ساعت 17:00 آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
در این وادی ابتدا جملهای زیبا بیانشده که اهمیت این وادی را نشان میدهد که در این وادی باید زندگی کرد چون قرار است یکی از اساسیترین رشتههای فکری من که بهغلط بار آمده تغیر دهد.وقتی فردی وارد کنگره میشود تنها اتفاقی که برای او افتاده است این است که وارد مکانی شده است که به درمان میرسد ولی هنوز در تاریکی است.چون من این وادی را درک نکرده بودم همش از دیگران توقع داشتم که با من راه بیایند و هوای من را داشته باشند من به کنگره آمدم و با کوچکترین کنش واکنش نشان میدادم.وقتی ما متوقع باشیم و از دیگران انرژی بخواهیم و خودمان جوشش نداشته باشیم شکست میخوریم.
اتفاق بزرگی که در سفر اولم برای من افتاد این بود که یاد گرفتم از هیچکس توقع نداشته باشم.وقتی ما از اطرافیان یا هر شخصی توقع داشته باشیم این اجازه را میدهیم که باکو چکترین اتفاقی که باب میل ما نباشِد حالمان خراب شود.در این وادی من باید یاد بگیرم توقعاتم از دیگران کم کنم و سعی بکنم بیشتر مشکلات خودم را بپذیرم و اقدام کنم برای حل موضوع، در این وادی اشاره میشود ما برای حیات به این دنیا آمدهایم تا روش حل مشکلات را یاد بگیریم.در مورد دستور جلسه بعدی، آزادمردی محمدرضا به یاد دارم وقتی محمد وارد کنگره شد ده روز قبلش مادرش به رحمت خدا رفته بود.
محمد بهواسطه اعتیاد که مادرش را اذیت کرده بود خیلی ناراحت و غمگین بود.بعدها برای من تعریف کرد که به خاطر کاری چندروزه به تهران آمده بود و با کنگره آشنا شد و از همان موقع ارتباطش قطع نشد.سفر اول با موفقیت تمام کرد و در سفر دوم با دبیری لژیون خدمت را شروع کرد و در ادامه دبیر نگهبانی مرزبانی پارک لاله و مشاوره تازهواردین هم خدمت کرد.
اعلام سفر مسافر:
آنتی ایکس شیشه مدت سفر اول 13 ماه 25 روزبه روش dst داروی ot به راهنمایی آقای حامد شمس ورزش بسکتبال رهایی 5 سال و 2 روز.
آرزو مسافر:
آرزو من جهانیشدن کنگره شصت است و آکادمی بزرگ هرچه زودتر افتتاح شود و افراد بیشتری بتوانند از این روش و تفکر استفاده کنند و به حال خوش برسند.
سخنان مسافر:
خدا رو شکر میکنم که امروز این جایگاه دارم تجربه میکنم چون دوباره به حیات برگشتم نه جرئت خودکشی داشتم نا قدرت ادامه زندگی باورم این بود که باید آنقدر مصرف کنم تا مرگ سراغم بیاید ولی خدا خواست تا وارد کنگره شوم و لذت زندگی را بچشم.من هم مثل خیلی از مصرفکنندههای دیگر، فراز نشیب زیادی داشتم و اوایل موقعیت اجتماعی خوبی داشتم و سالها در جزیره کیش کار میکردم وزندگی خوبی داشتم.وقتی اعتیاد پیدا کردم طی چند سال زندگیام از دست دادم و حتی لب ساحل زندگی کردم و خیلی شبها را آنجا صبح کردم. من با دنیایی از ناامیدی، خشم، کینه درونی، وارد کنگره شدم.تفکر کنگره و آموزشهای اینجا باعث شد فردی که هیچ امیدی نداشت الآن یکی از امیدوارترین افراد اطرافیانم هستم و ایماندارم زندگی روبهپیشرفتی دارم و به این باور رسیدم که اگر مشکلی سر راه زندگیام وجود دارد قطعاً توانایی درست کردن مشکلم رادارم از راهنمای خوبم آقای حامد شمس تشکر میکنم که بهترین انتخاب چند سال اخیرم انتخاب راهنمایم بوده است.
تهیه گزارش :گروه وبلاگ اکادمی
- تعداد بازدید از این مطلب :
914