(( بنام آنکه هستی را با عشق آفرید ))
با عرض تبریکات ویژه و گرامیداشت " هفته همسفر " خدمت خانواده بزرگ جمعیت احیای انسانی کنگره ۶۰ ،
(( اندوهی که قلب ها را در خود محبوس داشته تا مرگشان را آغاز حیات خویش نمایند ، اکنون خود مغلوب قلب های بخشنده ای گشته است .
قلب همسفرانی که بخشش را برای باز پس گیری عزیزانشان به نشان محبت بیکران و عشق بلاعوض هدیه نموده اند .
همسفران جشن تان بس پرشگون و فرخنده بادا .
گاهی برای رهایی، فقط ارادهی مسافر کافی نیست؛
گاهی باید دستی باشد که باور کند،
حتی آن زمان که همه چیز در ناباوری غرق شده است.
وقتی داستان زندگی بنیان کنگره ۶۰ را مرور میکنم و به مفهوم «باوری در ناباوری» میرسم،
میفهمیم که تولد یک راه،
از دلِ تردیدها، شکستها و ایستادنهای خاموش شکل میگیرد.
ایستادنهایی که دیده نمیشوند،
اما اگر نباشند، هیچ رهاییای به مقصد نمیرسد.
در آن سالها، در آن تاریکیها،
باوری شکل گرفت که خیلیها به آن ایمان نداشتند؛
باوری که اگر همسفری آگاه، صبور و استوار در کنارش نبود و هچنین بال پروازی برای همراهی و همیاری ،
شاید هرگز به نامی به نام کنگره ۶۰ ختم نمیشد.
اینجاست که نام خانم آنی بزرگ ،
نه فقط بهعنوان همسر،
بلکه بهعنوان بزرگهمسفر کنگره ۶۰ میدرخشد.
کسی که در سکوت،
در صبر، در همراهیِ بیمنت،
نقشی ایفا کرد که تاریخ ، درمان اعتیاد را تغییر داد.
او باور کرد،
او ایستاد،
و او ثابت کرد که همسفر بودن یعنی ستونِ رهایی بودن.
و من، امروز، در مسیر درمان خودم،
وقتی به کنگره میآیم،
وقتی قدم به قدم سفر را طی میکنم،
این معنا را با گوشت و پوست و استخوان لمس و حس میکنم…
همسفر من،
که با تمام وجود پای سختیهای من ایستاده است؛
از سادهترین و در عین حال عمیقترین کارها
— از شستن و اتو کردن لباسهایم
تا آماده شدن من برای حضور در لژیون —
تا صرف وقت، انرژی و عشق،
با وجود تمام مشغلههای کاری و مسئولیتهای سنگین شغلی و جایگاه اجتماعی خویش .
او هم باور کرد؛
در روزهایی که خودم هنوز به خودم مطمئن نبودم…
و این، ادامهی همان «باوری در ناباوری» است
که امروز در زندگی من جاری شده است.
در این مسیر،
نمیتوانم از راهنمای عزیزم یاد نکنم؛
کسی که با دانش، صبر، نگاه درست و محبت پدرانه،
راه را برای من روشن کرده است.
آقا هادی عزیز راهنمای گرانقدرم ،
اگر امروز من در مسیر میمانم،
اگر یاد گرفتهام به جای عجله، حرکت درست داشته باشم،
بخش بزرگی از آن، نتیجهی راهنماییها و حضور مسئولانهی شماست.
و در نهایت،
با تمام احترام و قدردانی،
سر تعظیم فرود میآورم در برابر بنیان کنگره ۶۰ و خانواده سراسر از مهر و بخشش ایشان ،
کسی که از دل رنج، علم ساخت،
از دل درد، راه آفرید،
و به ما آموخت که
رهایی، یک شعار نیست؛
یک فرآیند آگاهانه است.
سپاس از همهی آنان که باور کردند،
ایستادند،
و امروز ما را به مسیر امید،درمان ، تعادل و رهایی بشارت میدهند.
جشن زیبای هفته همسفر بر ما و کلیه همسفران کنگره ۶۰ بویژه همسفر صبور و با گذشت خودم بس مبارک و پرشگون بادا.
تشکر از بودنتان ، تشکر از گذشتتان، تشکر از صبر و ایثارتان . سربلند و مانا باشید ، مهرتان را هزاران بار سپاس
به قلم : مسافر ناصر لژیون ۲۱ میرداماد ( سفر اول )
- تعداد بازدید از این مطلب :
80