English Version
This Site Is Available In English

از ترک‌های تکراری تا درمان واقعی؛ روایت یک مسافر

از ترک‌های تکراری تا درمان واقعی؛ روایت یک مسافر

سلام دوستان، شاهرخ هستم، یک مسافر

آنتی‌ایکس مصرفی من تریاک و شیشه بوده است. مدت ۵ ماه و ۵ روز است که به روش DST سفر می‌کنم، با داروی درمان شربت OT و با راهنمایی راهنمای محترم، آقا میلاد.

می‌خواهم کمی از گذشته‌ام بگویم؛ از اینکه اعتیاد چه بلایی سرم آورد و پایم را به چه مکان‌هایی باز کرد. با ۲۸ سال تخریب وارد کنگره شدم. داستان من برمی‌گردد به دوران خدمت سربازی، سال ۷۲؛ همان سالی که با تریاک آشنا شدم. ابتدا، آخر هفته‌ها مصرف می‌کردم و با خودم می‌گفتم: خدایا، من را با چه ماده‌ای آشنا کردی! چه انرژی‌ای، چه حالی، چقدر همه‌چیز خوب و قشنگ است، چقدر نسبت به همه مهربان شده‌ام؛ غافل از اینکه این فقط یک وام است و بازپرداختش بهره‌ای بسیار سنگین دارد؛ آن‌قدر سنگین که دیدنی و شنیدنی است.

اولین تجربه ترک من برمی‌گردد به حدود ۲۰ سال پیش، در NGO به نام «تولد دوباره». یادم هست شش ماه از قطع مصرف گذشته بود، اما از نظر جسمی و روحی اصلاً حال خوبی نداشتم و هیچ حس مثبتی از قطع مواد نداشتم. با خودم فکر می‌کردم اگر ازدواج کنم، قطعاً از این حال و احساس بیرون می‌آیم. آن زمان من یک پسر ۲۸ ساله بودم و همسرم یک دختر ۱۸ ساله که با هزار و یک آرزو وارد زندگی مشترک شده بود.

شش ماه از زندگی مشترکمان نگذشته بود که برای اولین بار با مزه شیشه آشنا شدم؛ کم‌کم و بی‌سروصدا شیشه وارد زندگی‌ام شد. اوایل روزی ۱۸ ساعت، بی‌وقفه و بدون خستگی کار می‌کردم، اما خیلی زود به جایی رسیدم که حتی قادر نبودم ساده‌ترین کارهای روزمره را به سرانجام برسانم. همه کارها را نصفه‌نیمه رها می‌کردم و تازه توهم و بدبینی هم به سراغم آمده بود.

هیچ‌وقت آن صحنه‌ای را فراموش نمی‌کنم که خانواده‌ام برای دیدن من، به یک سرباز کلانتری التماس می‌کردند. روزهای بسیار سخت و تاریکی بود و برای رهایی از بند اعتیاد، از هیچ کاری دریغ نمی‌کردم.

خلاصه اینکه الان ۱۸ سال است ازدواج کرده‌ام و دقیقاً ۱۸ بار اقدام به ترک کرده‌ام؛ یعنی سالی یک بار. بارها کمپ رفته بودم، مدتی پاکی داشتم، اما جن ما بسم‌الله! با تمام وجود از خدا می‌خواستم که راهی جلوی پایم بگذارد. می‌گفتم من که تمام تلاشم را می‌کنم، پس چرا هیچ نتیجه‌ای نمی‌گیرم؟

تا اینکه یک روز با این جمله آشنا شدم: «درمان با ترک فرق دارد» درمان یعنی کسی بعد از قطع مصرف، اگر در انبار مواد مصرفی شب بماند، بدون مصرف بخوابد و حتی وسوسه هم نشود. با خودم گفتم: مگر می‌شود؟ مگر داریم؟ اما وقتی به کنگره آمدم، با چشم‌های خودم دیدم که هم می‌شود و هم داریم.

خودم را دوان‌دوان به این قطار در حال حرکت رساندم. دیر رسیدم، اما رسیدم. الان پنج ماه از سفرم می‌گذرد و این را خوب فهمیده‌ام که درمان من همین حالاست، همین امروز؛ درمان در حال اتفاق افتادن است، نه ده ماه دیگر.

در پایان، حال و احساس بسیار خوبی دارم و خداوند را شاکرم که مرا در این مسیر قرار داد. از آقای مهندس دژاکام و از راهنمای خوب و عزیزم، آقا میلاد، صمیمانه تشکر می‌کنم و ان‌شاءالله بتوانم قدردان کنگره ۶۰، به هر شکلی که در توانم هست، باشم.

گردآوری و تایپ: مسافر اصغر
(گروه سایت نمایندگی لوئی پاستور)

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .