کمک برادرم من را به کنگره معرفی کرد...

آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است.

من بهروز هستم، مسافری که قبل از ورود به کنگره با ۱۵ سال تخریب، به کنگره آمدم. در اختیار آنتی ایکس‌های گل، حشیش و الکل بودم و در اعماق تاریکی‌ها گرفتار شده بودم. با اینکه چندین بار برای ترک اعتیادم به انجیوهای دیگر مراجعه کرده‌ام، چندین بار سقوط آزاد داشتم و بارها و بارها ترک‌های یک ماهه و چند ماهه را با عذاب، درد و افکار پریشان تجربه کرده بودم.

کمک برادرم من را به کنگره معرفی کرد. در ابتدا فکر نمی‌کردم دوام بیاورم، زیرا اصلاً ایمان به کنگره نداشتم. اما وقتی نظم، انضباط، احترام و قوانین را در کنگره دیدم و بعد از دو ماه که سفر خودم را آغاز کردم، واقعاً متوجه شدم خداوند من را بسیار دوست دارد که مسیر کنگره را سر راهم قرار داد. کنگره نه تنها اعتیاد من را درمان کرد، بلکه زندگی آشفته‌ام را نیز سر و سامان داد.

خدا را شکر که در مسیر کنگره هستم. اکنون دو روز است که با دستان پُرمهر جناب مهندس رها شده‌ام. دیگر آن بهروز آشفته نیستم و روحم، جسمم و افکارم در حال درمان است. از راهنمای درمانم تشکر می‌کنم که برای من زحمت زیادی کشیدند و امیدوارم بتوانم با خدمت کردن گوشه‌ای از زحمات ایشان را جبران کنم.

نگارش: مسافر بهروز لژیون دوم
گروه خبری نمایندگی محمدی پور قم