جلسه اول از دوره بیست و هشتم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی رودهن به استادی راهنمای تازهواردین همسفر رضوان، نگهبانی همسفر زینت و دبیری همسفر فریبا با دستور جلسه «وادی دهم (صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ چون جاری است) و تأثیر آن روی من» روز سهشنبه ۱۱ آذرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
به نام خداوند خوبیها، آنکه مرا آفرید تا بیاموزم، زندگی با تمام پیچ و خمهایش زیباست؛ چون خداوند زیباست. دستور جلسه وادی دهم و اصلاً صفت چیست؟ عدد ۱۰، در اعداد هستی یا کائنات یعنی تکامل یا چرخش و اینکه تغییر اتفاق میافتد، فقط میگوید که تو حرکت کن و نترس. من رضوان قبلا چه صفتهایی داشتم؟ اصلاً صفت به چه میگویند؟ صفت زغال سیاه بودن است، صفت شیر درنده بودن، یا آب دریا شور است صفت آن است. من انسان یکسری صفتها دارم که باید آنها را تغییر بدهم. این صفتهای درونی من خوب است یا بد است؟ زمانیکه کلمه صفت را دیدم اینکه خداوند یکسری صفتها را از روز الست در وجود من انسان نهاده است؛ ولی خوب به واسطه اعتیاد روی این صفتها گرفته شده است.
همانطوری که خداوند یکسری صفتها را در درون من نهاده است مثل بخشندگی، عشق و محبت؛ ولی به واسطه تاریکی اعتیاد روی این صفات یک پرده، یک پوشش قرار گرفته است؛ حالا اگر من بخواهم این صفات را تغییر بدهم باید آموزش و تجربه مفید داشته باشم. همانطوری که جهان هستی جاری است و انسان جاری است کهکشانها جاری هستند. در پیام کتاب ۶۰درجه زیر صفر؛ اگر هر رودی که از جایی بیرون بیاید و خودش را به تخته سنگها و قلوه سنگها میزند تا مسیری را که میخواهد برود؛ من رضوان نیز درونم همین است، آب گل آلود است چشمه زلال نیست اگر بخواهم خودم را تغییر بدهم؛ باید در مسیر قرار بگیرم تا به آن بحر و اقیانوس، به آن جایگاهی که از آن آمدهام انشعاب پیدا کنم و برسم.
این وادی هم امید میدهد هم هشدار و میگوید؛ ای انسان اگر صفت خود را عوض کردی و امروز به یک جایگاه رسیدی؛ چون مثل یک شمشیر برنده است چون مثل یک چاقوی برنده است که اگر در دست یک حکیم توانا باشد میتواند جان یک انسان را نجات بدهد، اما اگر دست یک انسان نادان بیفتد ممکن است موجب خیلی از خرابیها بشود. این وادی میگوید که اگر روزی در بهشت قرار گرفتی مواظب آن جایگاه باشی و آن را حفظ کنی؛ همانطور که انسان نیمی از بالا و نیمی از عالم پایین است؛ ممکن است آن جایگاه از من گرفته شود و دوباره سقوط کنم و به قعر تاریکیها بروم. آقای مهندس در سیدی «نقاش» میفرمایند که تزکیه و پالایش بسیار سخت است. ما در وسط دو نیروی مثبت و منفی قرار داریم و اگر بخواهیم صفات را تغییر بدهیم و تزکیه و پالایش در درون من اتفاق بیفتد خیلی سخت است.
در وادی دهم مثلث نور، صوت و حس بیان شده است، خداوند نور زمین و آسمانها است. من چگونه نار وجودم را به نور تبدیل کنم؟ زمانیکه به کنگره وارد میشوم کنگره برای من مثل نور است، کنگره دست من را میگیرد و از تاریکی به سمت نور میبرد، همانطور که در پیامهای سفر اول و دوم گفته میشود که ای همسفر تو بر مرکبی نشستهای که اگر میتوانی به آن مقصد برسی فقط خواسته و تلاش خودت است. اگر صوت وجود نداشت، هستی وجود نداشت، حیات وجود نداشت و اتصالی نبود. حال بیایم روی خودم پیاده کنم؛ اگر من آن کلام و صوتم بد باشد ممکن است با کلام خود به یک نفر امید بدهم به قعر نابودی و ناامیدی بکشانم؛ پس باید خیلی مواظب باشم که چه صوتی از دهان من خارج میشود.
هر چیزی که در جهان هستی وجود دارد بر مبنای حس است. اگر حس نباشد هیچ حرکتی وجود ندارد. خیلی باید به حسهایم توجه کنم؛ حتی حرفی را که میخواهم به همسرم یا بچهام بگویم پشت کلام من چه حسی است؟ آیا حس نفرت و کینه است یا حس محبت و دوست داشتن است؟ آقای مهندس در کتاب ۶۰درجه میفرمایند که یک مصرفکننده تمام حسهایش یخ زده است، من رضوان زمانی که وارد کنگره شدم تمام حسهایم یخ زده بود؛ یعنی انگار فقط زنده بودم و زندگی نمیکردم. مفهومی از زندگی کردن نمیدانستم، خدا را شکر که با آموزشها تغییر ذرهذره اتفاق افتاد تا حدودی توانستم حسهایم را تزکیه کنم به جای نفرت توانستم عشق را جایگزین کنم، به جای قهر، مهر. اینکه فرزندم اگر کار اذیت کنندهای انجام میدهد به جای حس خشم، حس دوست داشتن وجود دارد و جایگزین شده است. تغییر سخت است چون همراه با درد است؛ زمانیکه از مسئلهای عبور میکنی، توانستهای صفت را تغییر بدهی بسیار شیرین است.
اگر تازهوارد جلسه دوم را شرکت میکند، قطعاً آن تغییر برایش اتفاق افتاده است و همینطور جلسات بعدی که میآید. برای آنکه حسم را به ارزشها قرار بدهم نیاز به تسویه، تصفیه و پالایش دارم که من چه تسویه حسابی دارم؛ باید آن را حل کنم تا بتوانم کمکم تزکیه و پالایش را روی خودم انجام بدهم؛ سپس به تفکر سالم برسم پشت سر آن ایمان سالم را برایم به وجود بیاورد که تسلیم باشم و بپذیرم. چیزهایی را تا حدودی توانسته باشم روی خودم پیاده کنم. زمانیکه توانسته باشم به آن ایمان برسم قوانین را روی خودم کار کرده باشم، حرمتها را کاربردی کنم به عمل سالم میرسم. بعد از عمل سالم، حس سالم به وجود میآید و حس سالم اولین قوهای است که نیروی عقل را به کار میاندازد. عقل سالم باعث میشود که به عشق سالم برسم که شور نیست، ذرهذره به وجود میآید و تبدیل به نفرت نمیشود و هیچوقت از بین نمیرود. تازهواردی به سفر اولیها که امروز در جلسه حاضر هستید شماها دیروز من هستید امروزی که من اینجا نشستهام فردای شما هستم.
رفتم که خار از پا کشم، محمل ز چشمم دور شد
یک لحظه من غافل شدم صد سال راهم دور شد
حضور اسیستانت محترم همسفر نرگس در نمایندگی رودهن و برگزاری جلسه با راهنمایان و در ادامه بازدید از دفاتر سیدی خدمتگزاران
.jpeg)

تقدیر و تشکر نگهبان جلسه جدید از نگهبان قبلی
.jpeg)
تقدیر و تشکر دبیر جلسه جدید از دبیر قبلی
.jpeg)
.jpeg)
مرزبانان کشیک: همسفر مریم و مسافر محمود
تایپیست: همسفر فروزان رهجوی راهنما همسفر شادی (لژیون دوم)
عکاس: همسفر شیرین رهجوی راهنما همسفر شادی (لژیون دوم)
ارسال: همسفر مهدیه رهجوی راهنما همسفر سمیرا (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی رودهن
- تعداد بازدید از این مطلب :
168