جلسه ششم از دوره اول کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی رفسنجان به استادی اسیستانت همسفر سحر، نگهبانی همسفر مریم و دبیری راهنمای تازهواردین همسفر نجمه با دستور جلسه «وادی دهم (صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ چون جاری است.) و تاثیر آن روی من» روز دوشنبه ۱۱ آذرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۵:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
خیلی خوشحالم که امروز در جمع شما عزیزان حضور دارم و خیلی خوشحالم بابت اینکه تلاشهای شما، صبر و استقامت شما و حضور به موقع شما و همه کسانی که خدمتگزار هستند نتیجه داد و جلسات خصوصی راهاندازی شد. از زمانی که شعبه جدید مخصوصاً بخش همسفران راهاندازی میشود و شروع به فعالیت میکند من خیلی دلم روشن میشود و به این فکر میکنم که چهقدر زندگیها در این مسیر قرار است درست شوند و قرار است اتفاقهایی بیفتد و انسانهای زیادی به شعبه بیایند و آموزش بگیرند و زندگیهایشان تغییر کند و مسیر تقدیرشان عوض شود.
الهی شکر که ما بستری چون کنگره۶۰ داریم چیزی که من بابت آن همیشه خدا را سپاسگزارم چرا که کنگره۶۰ به من این فرصت را داد در هر جایگاهی خدمت میکنم و هستم به من اجازه داده شده که روی ویژگیها و خصوصیات خودم کار کنم این مهمترین مسئله از جهت آموزش است. دستور جلسه امروز وادی دهم است. «صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ چون جاریست» اینجا کلمه انسان را آورده است پس مشخصاً حرفش با انسان است.
آقای امین خیلی زیبا میگویند: وادی دهم شامل حال انسان است. چرا؟ به یک دلیل؛ چون انسان اختیار دارد و به علت اختیاری که دارد وادی دهم صحبتش با انسان است که میتوانیم از تاریکترین و پایینترین نقطه جهنم و اینکه اگر قعر جهنم هستی خودت را به بالا برسانی و برعکس آن هم میتواند باشد که میتوانی از بالاترین نقطه قله هم سقوط کنید و مشکلاتی نصیب تو شود؛ یعنی وادی دهم هم امید میدهد و هم بیم و میگوید حواست را جمع کن از ناامیدی تو را در میآورم.
در مسیر که میآمدم به این فکر میکردم که انسان به جهت اینکه اختیار دارد چه فراز و نشیبهایی که در زندگیاش تجربه نمیکند. همه ما تجربه کردیم هر کدام از ما چه مسیرهایی را گذراندهایم و چه مشکلات و مسائلی داشتهایم. آقای امین در سیدی عبور خیلی زیبا میگویند: آنچیزی که از مسئله مهمتر است تفسیر ما نسبت به آن موضوع است؛ یعنی ما چگونه موضوع را نگاه میکنیم؟ نسبت به آن موضوع یا مشکل چگونه واکنشی نشان میدهیم؟ یعنی میتواند موقعیتی باشد که از نظر بقیه دردناک باشد؛ ولی ما بتوانیم آن مسئله را راحت حل کنیم و برعکس آن هم میتواند باشد که یک مسئله کوچک را خودمان آنقدر بزرگ و وحشتناک میکنیم.
این بستگی به ما دارد؛ پس اینجاست که اهمیت آموزش مشخص میشود که چهقدر من همسفر به آموزش نیاز دارم در زندگی قبل که اعتیاد بوده یا همسفرانی که تازه آمدهاند وقتی با مسئله اعتیاد مسافرشان با تاریکیها و سختیهای خودشان میآیند مگر نیامدهاند به حال خوب برسند و زندگیشان را تغییر بدهند؛ پس نیاز به آموزش دارند. اینکه میگویند زود و سر وقت بیایید، سیدی بنویسید، خدمت کنید، در حاشیه نباشید سعی کنید آموزشپذیر باشید به خاطر همین آموزشهاست و ما آموزش میگیریم، تغییر میکنیم که تبدیل شویم و این تبدیل شدن در کنگره خیلی زیبا است.
مسئلهای که خیلی مهم است اینکه انسان خواستار تعادل است، دوست دارد به تعادل برسد، برای همین اینجا مسئله آموزش و تغییر بسیار مهم میشود. این را بدانید که تبدیل شدن و تغییر کردن بدون سختی و زحمت نیست باید زحمت کشید، باید بیاییم کفشهای آهنین به پا کنیم. بتوانیم از سیدیها آموزش و درس بگیریم و سیدیها را بنویسیم. رسیدن به تعادل و تبدیل شدن یعنی جنس وجودیمان بخواهد تغییر کند و عبور از یکسری گردنهها را دارد؛ گردنههای سختی که خیلی از ما با آنها روبهرو میشویم.
اگر همسفری هستم که تازه آمدهام و احساس میکنم خیلی دستور جلسات را متوجه نمیشوم کلام دستور جلسه را که میتوانم بگیرم. وادی دهم پیامش چیست؟ آقای امین میگویند: شاهکار وادی دهم این است که هم در انسانهایی که ناامید هستند امید ایجاد میکند و درس و نکته برایشان دارد و هم آنهایی که متکبر هستند و فکر میکنند به جایی رسیدند به آنها هشدار میدهد؛ اگر اینگونه باشی شاید یک سال دیگر سقوط کنی، یعنی یک شمشیر دو لبه است.
بنابراین اگر در حال حاضر همسفری هستی که احساس میکنی فقط دنبال خرابیها و ویرانیهای زندگی هستی و نگاهت فقط به آنهاست. این وادی به ما میگوید قرار است زندگیات آباد شود؛ ولی حرکت و تلاش شما را میخواهد آن آبادانی نزدیک است فقط باید بتوانی صفات را تغییر بدهی. در وادی دهم یک چرخهای است که این چرخه خیلی به ما کمک میکند تا در نهایت ما را به عشق و محبت میرساند.
تجربهای از خودم بگویم زمانی که تازه وارد کنگره شده بودم هرگاه صحبت از تغییر میشد من اینقدر خوشحال میشدم و میگفتم خدا را شکر که مسافرم قرار است تغییر کند و دنبال تغییر مسافرم بودم؛ چون ظرفیت من هنوز آنقدر نبود که باید خودم را تغییر دهم. مسافر درمان میشود و راه خودش را میرود، غافل از اینکه خودم پر از تاریکی بودم و غافل از اینکه من همسفر هم به خاطر همان تاریکیها در کنار مسافرم قرار گرفتم و راهم به کنگره باز شده است و آنجا بود که نقش خودم را پیدا کردم و سعی کردم بیدار باشم و در بیداری حرکت کنم.

تایپیست: راهنمای تازهواردین همسفر نجمه
ویرایش: راهنما همسفر فاطمه
عکس و ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر سلیمه (لژیون اول) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی رفسنجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
789