در وادی هفتم فهمیدم حقیقت در دو چیز است: پیداکردن راه و برداشت از آن چیزی که در مسیر یاد میگیریم. در زندگی راههای زیادی را امتحان کردم، بعضی تاریک و سنگین، بعضی هم پر از توهم روشنایی، بارها گم شدم، شکست خوردم؛ حتی ناامید شدم؛ اما همیشه چیزی در درونم نجوا میکرد که راه درست را پیدا کن، و آن نجوا حقیقت وادی هفتم بود.
این وادی مثل نوری شد که آرامآرام راه را برای من روشن کرد. فهمیدم حقیقت بیرون از من نیست؛ بلکه در تجربیات و انتخابهای من است، در قدمهاییست که برمیدارم. من فهمیدم؛ اگر از دریچه درستی به تلخیها و سختیها نگاه کنم، میتوانند بزرگترین درسهای زندگیام باشند.حالا میفهمم که زندگی فقط رسیدن به مقصد نیست؛ بلکه راهی که طی میکنم و برداشت من اهمیت دارد. هر بار که زمین میخورم و دوباره بلند میشوم، چیز تازهای یاد میگیرم و بخش دیگری از خودم را پیدا میکنم.
این وادی به من یاد داد؛ اگر گامهایی را که برمیدارم کوچک باشند؛ حتی آهسته و با تردید برداشته شوند، باز هم من را به آرامش و حقیقت نزدیک میکنند، آنچه از مسیر برداشت میکنم، سرمایهای است که هیچکس نمیتواند آن را از من بگیرد؛ حتی تلخیهای گذشته هم رنگی از امید پیدا میکنند.
امروز دیگر از سختیها و گمشدنها نمیترسم؛ چون میدانم هر راهی را که با عشق و ایمان انتخاب کنم؛ اگر هم طولانی و پر پیچوخم باشد، باز هم من را به حقیقت خواهد رساند. وادی هفتم برای من نهتنها یک درس است؛ بلکه چراغیست که روشناییاش من را به سمت حرکت و امیدواری سوق میدهد.
نویسنده: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر کیمیا (لژیون سوم)
ویرایش: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر فخری (لژیون چهارم) دبیر اول
ارسال: همسفر طاهره رهجوی راهنما همسفر فخری (لژیون چهارم) نگهبان سایت
همسفران باشگاه تیراندازی با کمان کنگره۶۰
- تعداد بازدید از این مطلب :
138