درست هست که زندگی کردن درگذشته و ماندن در آن به معنای در جا زدن است؛ ولی به نظر من گذشته هم جزئی از زندگی است که باید هرازچندگاه به آن رجوع کنیم، درسی بگیریم و بدون اینکه کوله باری از رنجش و کینه و ناراحتی را برداریم، باز پای در زندگی کنونی بگذاریم. با دیدن چشمان اشکبار و حال پریشان برخی از عزیزان تازهوارد لحظهای یاد خودم میافتم. درزمانی نهچندان دور با کوله باری از درد و رنج، ناامیدی و ترس وارد کنگره شدم. وقتی وارد جلسه شدم درحالیکه صحبتهای عزیزان را میشنیدم، سایهای از تردید و قضاوت بر وجودم مستولی شد با خودم میگفتم آیا بهراستی انرژی صحبتهای این افراد حقیقت دارد؟
دیری نپایید که خودم هم در دریای بیانتهای محبت، عشق و آموزش کنگره پا گذاشتم و در درون خودم حس فوقالعادهای را تجربه کردم، انگار سالیان سال در جستجوی این تکه از بهشت روی زمین با فرشتگان سفیدپوش در تاریکی میگشتم و حال آن را یافته بودم. بعد از سالها بیخوابی و عذاب، آرامشی دستنیافتنی پیداکرده بودم و ندایی از درونم میگفت اینجا همانجاست که عمری دیوانهوار و سراسیمه در جستجویش بودم. آری راه درست را یافته بودم و برای من که تا قبل از کنگره سالیان سال یکمردهی متحرک بودم و دور خودم حصاری از تاریکیها کشیده بودم روزنهای از امید پیداشده بود و بههیچعنوان حاضر نبودم این فرصت را از دست بدهم.
به مسافرم گفتم حاضرم تا برای همیشه همراه و همسفرت بمانم که بهواقع قدم نهادن در این راه و از پا درآوردن نیروهای منفی عزمی راسخ و ایمانی بیقیدوشرط را میطلبید که خدا را شکر با راهنمایی استاد بزرگوارمان و راهنمای عزیزمان مهیا شد و حال که کشتی زندگیمان از آن طوفان سهمگین به ساحل امن آرامش رسیده است، چه خوب است که بهاندازهی توانمان سهمی هرچند اندک در پابرجایی این مکان داشته باشیم، چراکه سالیان سال هست کنگره بدون دریافت هیچوجهی از هیچ نهادی خارج از اعضای کنگره، چراغش روشن است و همچنان مصمم و باقدرت به انسانهای دردمندی که خواستار رهایی از ظلمت هستند یاری میرساند.
نویسنده: کمک راهنما خانم سمیه لژیون ششم
نمایندگی همسفران شهرری
- تعداد بازدید از این مطلب :
1167