وادی پنجم میگوید: در جهان ما تفکر؛ قدرت مطلق حل نیست، بلکه توام با رفتن و رسیدن، آن را کامل مینماید.
قبل از ورود به کنگره، فکر میکردم همه چیز را میدانم و بهتنهایی میتوانم تمام کارهایم را انجام بدهم و هر مسئلهای را که در مسیر زندگیام قرار میگیرد، حل کنم؛ البته در این مسیر تا حدودی نیز به موفقیت رسیده بودم؛ اما موفقیت من در زمینه مسائلی بود که به خودم مربوط میشد، آن بخش از مسائل که رد پایی از مسافرم در آن بود را هیچوقت نتوانستم آنگونه که میخواهم، حل کنم .
علیرغم تمام تلاشهایی که میکردم، هیچگاه نتیجه مطلوب به دست نمیآوردم و همیشه به خودم میگفتم: تو که تمام تلاشت را میکنی حالا که چیزی که میخواهی نمیشود، مقصر فرزندت است که در این مسیر با تو همکاری نمیکند و گاهی اوقات نیز تمام گلایههای عالم را نثار خداوند میکردم که چرا مشکلاتم را حل نمیکنی؟ چرا رهایم کردهای؟ چرا به دادم نمیرسی؟ مگر من بنده تو نیستم؟ مگر نه اینکه میگویند خداوند نسبت به بندههایش مهربانتر از مادر است؟ این چگونه مهر و محبتی است که در حقم روا میداری؟
آن روزها فکر میکردم که انسان کاملاً عاقل و منطقی هستم و تمام تصمیماتی که میگیرم، توأم بافکر و منطق است، در این مسیر تلاش هم میکردم و با خود میپنداشتم تلاشهایم بهاندازه کافی و لازم بوده و هست پس باید نتیجه بدهد؛ اگر نمیدهد مقصر دیگران هستند. با ورود به کنگره، با خود واقعیام آشنا شدم بدون هیچ تعارف و رودربایستی تازه فهمیدم کجای کار را خراب کردهام، کجا به بیراهه رفتهام. در همین اثنا بود که فهمیدم دلیل نتایج اشتباهی که از زندگی به دست میآورم چند چیز است: تفکر ناقص و اشتباهی که داشتم، حرکت در مسیر ضد ارزشها، قضاوتکردن دیگران، پرتوقعی، منیت، غرور و... وقتی مسیر را اشتباه میرفتم؛ نباید انتظار نتیجه درست را داشتم و این را زمانی فهمیدم که در کنگره آموزش گرفتم .
وادیها را یکییکی یاد گرفتم، وادی اول؛ توکلکردن را به من آموخت، وادی دوم، به من یاد داد که هیچکس به جز خودم نمیتواند برای زندگی و مشکلاتم کاری کند و الیآخر .
وادی پنجم به من یاد داد: در وادیهای گذشته تفکرکردن را تا حدودی یاد گرفتهای؛ اما فقط تفکرکردن کافی نیست، حالا باید در مسیر تصمیمی که گرفتهای گامبرداری؛ گامهای استوار و با توکل به خدا حرکت کنی تا به نتیجه مطلوب برسی؛ حرکتت حتماً باید در مسیر صراط مستقیم و ارزشها باشد، باید پایبند قوانین الهی باشی، باید با خودت صادق باشی و بدانی از زندگی چه میخواهی؟ به دنبال چه هستی؟ در این صورت است که میتوانی به هدفی که داری برسی .
خداوند را هزاران بار سپاس که کنگره را در مسیر زندگی من قرار داد؛ تا بدانم آنچه نمیدانستم، تلاش کنم برای داشتن زندگی بهتر و در ادامه با لطف خدا کمک کنم به دیگرانی که زندگی امروزشان مانند زندگی گذشته من است، امیدوارم بتوانم در این مسیر آنطور که بایسته و شایسته است، انجاموظیفه کنم. آمین
نویسنده: راهنمای تازه واردین همسفر مریم
رابط خبری: همسفر گوهر رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون اول)
ارسال: راهنما همسفر پروانه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی آبیک
- تعداد بازدید از این مطلب :
173