هیچ انسانی سرزمینهای جدید را کشف نمیکند، مگر علم آن را بیاموزد و یادگیری مستلزم علم است و علم را باید به دنبالش رفت تا به صحتوسقم آن رسید.
معرکهگیری یعنی چه؟ انواع معرکهگیری کدامند؟ چه عواملی در افراد باعث معرکهگیری میشود؟ پیامهای معرکهگیری چیست؟ در ابتدا باید بدانیم یادگیری چیست و چه ارتباطی به معرکهگیری دارد؟!
یادگیری نتیجهٔ پروسهٔ آموزش است. اگر اندکی بیاندیشیم، درخواهیم یافت که آغاز پروسه از زمان تولدمان بوده است. به ما آموزش میدادند و ما باید یاد میگرفتیم و این آموزش تمامی سطوح را شامل بوده و محدودیتی نداشته است؟ بله درست است همواره در حال آموزش بودهایم از اطرافیان، از حوادث و از کنگره ولی آیا به همان اندازه یاد گرفتهایم!
چرا روند یادگیری در بعضی از افراد باوجود قرار گرفتن در شرایط آموزشی خوب، متوقفشده است؟! دلیل این است که در مسیر آموختن، یک سری موانع وجود دارد و یکی از مهمترین آن معرکهگیری است. معرکهگیری یعنی عوض کردن موضوع و تبدیل آن به چیز دیگر. مثلاً؛ والدین از کودکشان میپرسند چرا تکالیفت را انجام ندادهای؟ و او پاسخ میدهد چرا مرا به سینما نمیبرید و یا چرا برای من دوچرخه نمیخرید؟
درواقع کودک میخواهد خطای خود را با یک معرکهگیری بپوشاند. و همینطور افرادی هستند که در طی آمدن به کنگره، بهجای استفاده از آموزشهای بینظیر آن شروع به معرکهگیری و ایراد گرفتن از دیگران میکنند. معرکهگیری دو نوع است؛ یکی معرکهگیری در صور پنهان و دیگری در صور آشکار. معرکهگیری ابتدا در صور پنهان یا ذهن پدید میآید که کنترل آن کاری بسیار سخت است زیرا این امر درونی غیرقابل رؤیت است.
در این مرحله فرد ممکن است در ظاهر کار خاصی انجام ندهد ولی در ذهن خود در حال معرکهگیری است. بهطور مثال؛ فرد شروع میکند به قضاوت یا تجسس در امور دیگری، درحالیکه نهتنها از گذشته و آینده او اطلاعاتی ندارد بلکه آنچه در زمان حال او میبیند نیز فقط محدود به صور آشکار میشود. یا اینکه در ذهن شروع میشود و تفکر را تحت تأثیر قرار میدهد، اما در ادامه تفکرات شخص در گفتار و کردار و عملکرد وی نمود پیدا میکند و در صور آشکار او هویدا میشود و این روند فرد را رفتهرفته از مسیر خارج میکند، بهطوریکه از گردونهٔ فراگیری علم و دانش بیرون میاندازد.
معرکهگیری دلایل مختلفی دارد که به چند مورد آن اشاره میکنیم.
۱_ نداشتن انگیزهٔ کافی برای یادگیری. (چون فرد آموزش را دوست ندارد.)
۲_برخی دیگر دچار منیت میگردند، در این حالت شخص نهتنها نیازی به آموزش و یادگیری در خود نمیبیند بلکه خود را استاد میبیند، بنابراین عدهای را به دور خود جمع میکند و معرکه میگیرد.
۳_تخطی کردن از قوانین از دلایل دیگر معرکهگیری است، چراکه شخص خاطی دچار عذاب وجدان میشود و برای خلاصی از عذاب و گاهی برای پنهان کردن خطای خود، شروع به معرکهگیری و ایراد گرفتن از دیگران میکند.
۴_ افرادی دیگر از سطح هوشیاری و توجه پایینی برخوردارند؛ جسمشان در یکجا و فکرشان درجایی دیگر است درحالیکه هوشیاری از تأثیرگذارترین پارامترها بر روی یادگیری است.
یک فرد هوشیار هر کاری را دقیقاً در زمان خودش انجام میدهد درحالیکه باید آموزش ببیند و یاد بگیرد و به آن تمرکز کند و به علم و دانایی بپردازد.
۵_ اگر مسافر سفر خوبی نداشته باشد و پروسهٔ درمان را آنگونه که شایسته است طی نکند، سیستم بیوشیمی او درست عمل نخواهد کرد، آنگاه فرد حتی در شرایط محیطی خوب هم احساس رضایت نکرده و شروع به نق زدن میکند.
۶_فرد معرکهگیر نمیخواهد نقطهضعف خود را ببیند و یا گاهی از نقطهضعف خود مطلع است و به خیال خود میخواهد که آن را از دیگران بپوشاند، در آنجا خود را ناتوان میبیند و بهجای گام برداشتن در جهت تغییر و اصلاح خویش و یا نق زدن و غر زدن، تلاش میکند تواناییهای دیگران را زیر سؤال ببرد و یا عملکرد دیگران را مورد سرزنش قرار دهد تا ضعف خود را پنهان کند.
۷_عدهای نیز به دلیل نیاز به جلبتوجه دیگران معرکهگیری میکنند، این هم نشاءت گرفته از کمبودها و نداشتن اعتمادبهنفس است.
حال اگر بهجای معرکهگیری در پی کسب دانایی باشند میتوانند کمبودها و گرهها و علل آن را شناسایی کرده و بهجای پاک کردن صورتمسئله اقدام به حل آن کنند. معرکهگیری تجلی نادانی و ناآگاهی فرد معرکهگیر که نمیتواند اشکال را در درون خود پیدا کند، لذا دیگران را محکوم میکند. فردی که حاشیه میرود بهسان قطرهای است که از مسیر رود جدا میشود.
گوشبهفرمان بودن و رعایت حرمتها ما را از آفات و بلایا مصون میدارد و آموزش و یادگیری و همچنین خدمت باعث میشود تا دیگر مجال تفکر برای اینگونه مسائل وجود نداشته باشد، قدر مسلم رابطهای که بین یادگیری و معرکهگیری را میتوانیم برقرار کنیم.
نویسنده: همسفر صدیقه
تایپ: همسفر فاطمه لژیون هشتم
- تعداد بازدید از این مطلب :
1903