سلام دوستان کامبیز هستم یک مسافر.
خداوند را شکر میکنم که امروز در کنگره هستم و میتوانم براحتی راجع به شیشه یک مشارکت انجام بدهم ، چون در زمان مصرف فقط فکر کردن به شیشه یا شنیدن اسم شیشه کافی بود تا من حتماً بروم و مصرف کنم!!
من از سن ۱۷ سالگی تریاک مصرف میکردم اما همیشه، مشکل، بوی تریاک و لوازم لازم برای کشیدن و داشتن جا و مکان مورد نظر بود،، که شیشه دیگر این مشکلات را نداشت.
هر جایی و هر زمانی میشد مصرف کرد، در اتومبیل ، در اتاق خواب یا حتی در حمام! یا اگر سر کار هم که بودم در راه پله شرکت !
چیزی که من را بیشتر به سمت شیشه کشاند آن انرژی و حال خوب در اوایل مصرف بود تا جایی که من چندین برابر کار میکردم و امورات زندگیم را به خوبی میگذراندم و ابتدای امر چقدر مهربان شده بودم!!
البته امروز میدانم که این انرژی از درون جسم خود من بوده چندین برابر مصرف شده و از جای دیگری نیامده است.
بعد از مدتی دیگر با آن چند دود روزهای اول، نمیشد به آن حال به اصطلاح خوش رسید، دیگر باید حتماً یک گرم میکشیدم تا حالم تقریبا خوب باشد، آن هم چه حال خوبی!
دیگر مسائل جدیدی به وجود آمده بود، بیخوابیها و تغییر ساعت زندگی اولین ماجرا بود، در ادامه من تبدیل شده بودم به یک شخصیت دو قطبی وحشتناک! در مواقعی مهربان و احساساتی و در مواقعی غیر قابل کنترل از خشم و پرخاشگری!
تا جایی که برای حل مشکلات روانی به پزشک مراجعه کردم و چندین نوع قرصهای آرامبخش و ضد افسردگی و ضد اضطراب و خواب آور به من تجویز کرد که در ادامه به تجویز خودم تعداد این قرصها زیاد و زیادتر شد و دوز مصرفی آنها بالا و بالاتر رفت.
مشکل اساسی دیگری که با مصرف شیشه داشتم آنقدر ماهیچهها و عضلات من درد میگرفت و به اصطلاح رگهای پای من مثل چوب میشد که باید روزانه چندین قرص مسکن قوی هم استفاده میکردم.
در این مدت مصرف تریاک را قطع کرده بودم و این خودش دلیل مهمی بود که آن دردها را احساس میکردم، بعد از مدتی همزمان با مصرف شیشه و قرصهای اعصاب و روان، با درایت خاصی! رو به مصرف خوراکی شیره تریاک هم آوردم!!
که واقعاً هم موثر بود و باعث آرامش من بود از لحاظ جسمی تسکین دردها، اما دوباره این هم شد قوز بالای قوز!
حالا باید به طور مرتب شیره تریاک راهم علاوه بر تمام قرص ها مصرف میکردم و مگر میشد شیشه مصرف نکرد؟ از لحاظ روانی چنان من را به هم میریخت که زمین و زمان را به هم میدوختم شیشه را تهیه و مصرف کنم!
بارها و بارها سه روز یا ۴ روز در خانه خوابیدم تا دیگر مصرف نکنم چون میگفتند شیشه خماری ندارد و فقط باید سه چهار روز بخوابی! اما همیشه بعد سه چهار روز خوابیدن برگشتم و دوباره مصرف کردم!
کارهایی که من در هنگام مصرف شیشه انجام دادم آنقدر تاریک و وحشتناک است که الان حتی نمیتوانم به آن کارها فکر کنم و به زبان بیاورم، تاریکترین
روزها در زندگیم با مصرف شیشه گذشت...
تا با کنگره آشنا شدم و در ناباوری کامل شیشه، شیره تریاک و قرصهای اعصاب و روان از من گرفته شد و در ادامه سیگار هم درمان شد، در آن روزهای آخر مصرف حتی باورم نمیشد که راهی باشد خصوصا برای مصرف نکردن شیشه و قرصها و سیگار. اما بود.. روش Dst ..
کنگره به من کمک کرد تا درمان در تمام سطوح برایم اتفاق بیفتد یعنی از لحاظ جسمی و از لحاظ روانی به یک تعادل نسبی برسم. البته در سفر دوم که سفر جهان بینی هست به شدت به ادامه درمان من کمک کرد چون تخریبهای شیشه و قرصها بیشتر روی شخصیت و روان انسان هست و باید ادامه داد تا بیشتر و بیشتر در این مورد به تعادل رسید.
جایگاه راهنمایی برای من بسیار فرصت طلایی هست که بتوانم بیشتر و کاملتر از آموزشها استفاده کنم و مراحل درمان خودم را کامل کنم. چون بحث ما درمان انسان تا رسیدن به جایگاه والای انسانیت و منزلت اصلی انسان هست که در تاریکی مصرف این جایگاه و منزلت را از دست داده که با درمان در کنگره و در سفر دوم این جایگاه به انسان برمیگردد، اما تلاش و حرکت لازم است و صبر و حوصله ، چون سفر جهانبینی پایانی ندارد و زمان آن را فقط خدا میداند.
درمان شیشه در کنگره به راحتی انجام میشود و یک رهجوی مصرف کننده شیشه، باید بیشتر روی بُعد روان ، جهانبینی و افکار کار کند ، باید خدا را شکر کنیم که در کنگره برای سفر دوم در به روی ما تا همیشه باز هست و میتوانیم تا هر جایی که نیاز داریم از آموزشها استفاده بکنیم.
در پایان شاکر خداوند و سپاسگزار آقای مهندس و خانواده محترم ایشان هستم. ممنونم که به مشارکت من توجه کردید.
تهیه و تنظیم:مسافر هادی لژیون یکم
- تعداد بازدید از این مطلب :
161