English Version
English

گفت و گو با سرکار خانم مونا (ایجنت محترم خانم های مسافر)

گفت و گو با سرکار خانم مونا (ایجنت محترم خانم های مسافر)

"خداوند لیاقت خدمت به بندگانش را به هرکسی نمی‌دهد"

هفته باشکوه "ایجنت، اسیستانت و مرزبان" را به تمام خدمتگزاران صدیق و عاشق کنگره 60 تبریک و تهنیت عرض می‌کنیم.

به مناسبت این هفته گران‌قدر گفت‌وگویی ترتیب دادیم با ایجنت محترم خانم‌های مسافر، سرکار خانم مونای عزیز. که قریب یک سال است در این جایگاه مشغول به خدمت هستند، و به‌راستی‌که در این مدت شاهد پیشرفت چشمگیر خانم‌های مسافر در عرصه‌های گوناگون بودیم. با سپاس فراوان از ایشان و خانواده محترمشان از طرف مسافران و همسفران کنگره 

https://up.c60.ir/repository/7102/Untitled-1%20%283%29.jpg

با سلام و عرض ادب، و تشکر بابت حضور شما در این گفت‌وگو. لطفاً در ابتدا به‌رسم کنگره خودتان را معرفی کنید و بفرمایید تاکنون در چه جایگاه‌هایی به خدمت پرداخته‌اید:

سلام دوستان مونا هستم یک مسافر. آخرین آنتی ایکس مصرفی: شیشه- مدت سفر اول: 11 ماه و 6 روز- راهنما: سرکار خانم راد عزیز- رشته ورزشی: ایروبیک، بدمینتون، والیبال و شنا- مدت رهایی: 8 سال و 5 ماه.

بعد از رهایی، به ترتیب در جایگاه‌های دبیری، نگهبانی، مشاور تازه واردین، ورزشبان، مربی ایروبیک، مبصر کلینیک و کمک راهنمایی خدمت کردم و الآن هم به لطف خدا در جایگاه ایجنتی مشغول هستم.

 

آشنایی شما با کنگره در چه سالی و از چه طریقی اتفاق افتاد؟

در سال 88-89 بود که از طریق همسرم با کنگره آشنا شدم. در واقع همسرم در اینترنت به دنبال راهی برای درمان اعتیاد می‌گشت، و اولین سایتی که بالا آمد، سایت کنگره 60 بود. وارد سایت شدیم و مطالعه کردیم، و متوجه شدیم درمان با روش dst یا به‌صورت تدریجی اتفاق می‌افتد. ولی چون در مصرف بودیم و علم و آگاهی کاملی راجع به درمان اعتیاد نداشتیم، خودمان شروع کردیم به کم کردن مصرف شیشه. ولی هر بار این کار را شروع کردیم، موفق نشدیم و مصرفمان بیشتر و بیشتر می‌شد. تا اینکه در نهایت اذن ورود به کنگره برایمان صادر شد.

 

ازآنجاکه ممکن است سفر اولی‌های عزیزمان با واژه‌های "ایجنت، مرزبان و اسیستانت" آشنایی نداشته باشند، لطفاً شرح کوتاهی از مسئولیت‌ها و وظایف این عزیزان و جایگاهشان را برایمان بازگو نمایید.

کلمه ایجنت خارج از کنگره هم کاربرد دارد، مثلاً بازیگران یا فوتبالیست‌ها برای هندل کردن کلیه کارها، هماهنگی برنامه‌ها، مشاوره‌ها و مصاحباتشان از ایجنت استفاده می‌کنند، که به معنای مدیر برنامه است. اما طبق تعریف کنگره و کاری که در بخش خانم‌های مسافر در حال انجام است، ایجنت در واقع راهنمای مرزبانان و کمک راهنماها می‌باشد، چه مرزبانان پارک و چه مرزبانان آکادمی، و رتق‌وفتق کلیه امور و مسائلی که مربوط به مرزبانی و کمک راهنمایان است را بر عهده دارد. در کل، ایجنت ناظر بر بخش‌های مختلف خدمت و عملکرد اشخاص می‌باشد. البته در خصوص تصمیم‌گیری‌های مهم‌تر، هماهنگی کامل را با دیده‌بان گروه انجام می‌دهد، که در حال حاضر آقای مهندس دیده‌بان گروه خانم‌های مسافر هستند. به‌طورکلی ایجنت نظارت بر کلیه امور شعب را بر عهده دارد.

به نظر من ایجنت باید از تمامی جزئیات، قوانین و مسائل سیستم اطلاع کافی داشته باشد، چراکه وقتی به‌عنوان ناظر، می‌خواهد شخصی را به خدمت بگیرد، یا به‌عنوان راهنما، بر کار مرزبانان، که خودشان وظیفه به این خطیری را بر عهده دارند، نظارت کند، باید اطلاعات دقیقی داشته باشد. ضمناً ایجنت باید الگوی مناسبی برای مرزبانان به شمار بیاید. یک راهنما وقتی کاری از رهجو می‌خواهد، بایستی خودش آن را به نحو مطلوب اجرا کند، وگرنه حرف و سخنش برش لازم را نخواهد داشت.

اما مرزبانان خودشان وظایف زیادی بر عهده دارند؛ کلیه امور اجرایی از قبیل ورود و خروج افراد به کنگره، جبران خسارت‌ها، امور انضباطی، هندل کردن کارگاه‌های آموزشی و ... بر عهده مرزبانان است. که البته تمام این امور تحت نظارت ایجنت صورت می‌گیرد.اسیستانت هم مربوط به گروه خانواده و همسفران عزیز است، و معادل همان ایجنت می‌باشد.

 

امسال به لطف حضور و تلاش‌های صادقانه شما، شاهد تحولات بسیاری در بخش خانم‌های مسافر بودیم. لطفاً کمی در این خصوص توضیح دهید:

به لطف خداوند و وجود آقای مهندس، خانم‌های مسافر با عملکرد و خدمت درست و صادقانه، و با آمار رهایی‌هایی که هفته‌به‌هفته زیادتر می‌شود، پتانسیل لازم را از خودشان نشان دادند. وقتی به این جایگاه ورود کردم، یکسری خلأ در نقاط مختلف به چشم می‌خورد. احساس می‌کردم مسئول هستم و باید این نقاط ضعف را ببینم. 

با مطرح کردن این مسائل با آقای مهندس و با کمک ایشان، و تصمیمات به‌جا و مناسبی که در بخش‌های مختلف گرفتند، می‌بینیم که گروه شکل و بوی دیگری به خود گرفته است. جا دارد از جناب مهندس بسیار تشکر کنم که همیشه با سعه‌صدر حرف‌هایمان را می‌شنوند و تا حد امکان همکاری می‌کنند، و با سخاوت تمام چیزهایی را که احتیاج داریم، در اختیارمان قرار می‌دهند. و این‌گونه توانستیم تا حدی نقاط ضعفی را که دیده می‌شد برطرف کنیم، و امروز شرایط بهتری در بخش‌های اداری، ورزشی و ... داشته باشیم.

 

از نگاه شما افق پیش روی خانم‌های مسافر چگونه است؟

به نظر من در این یک سالی که گذشت، اتفاقات بزرگی افتاد. یکی از این اتفاقات بزرگ، افتتاح شعبه فردوسی مشهد به گروه خانم‌های مسافر بود. این امر بسیار مهمی است. زیرا چندین سال بود که گروه خانم‌های مسافر محدود به آکادمی و شعبه اصفهان می‌شد. و به نظر من این اتفاق، شکستن سد بزرگی بود، و اطمینان دارم راه گشا خواهد شد تا انشعابات بزرگ‌تری برای خانم‌های مسافر اتفاق بیفتد، و اصلاً هم دور از انتظار نیست. اطکینان دارم  در آینده‌ای نزدیک، اتفاقات خیلی بهتری در انتظار خانم‌های مسافر است. 

در این یک سالی که در این جایگاه بودم، با ارتباطاتی که با خانم‌ها داشتم و با مسائلشان از نزدیک آشنا شدم، دیدم که خانم‌ها چقدر می‌توانند قوی و مسئولیت‌پذیر باشند، و مسائل مختلف را باهم هندل کنند. خانمی که مصرف‌کننده است، همسر و چند فرزند دارد، باید به مسائل مادر و پدر و خانواده نیز رسیدگی کند، با تمام این اوضاع می‌آید و برای درمان خودش اقدام می‌کند. در مسیر درمان، ممکن است افراد زیادی مانع او شوند، مثلاً اعضای خانواده بگویند ما را بی‌آبرو می‌کنی، یا همسرش با این کار موافقت نکند. ولی او تمام این سدها را می‌شکند، چون می‌داند که محترم است، و یک عضو بزرگ و مفید در خانواده می‌باشد. بنابراین برای درمانش اقدام می‌کند، و بعد از رهایی، باوجود داشتن خانواده و فرزند، باز به کنگره می‌آید، خدمت را سرلوحه زندگی‌اش قرار می‌دهد، و آموزش می‌گیرد تا به همدردانش یاری برساند.

وقتی تمام این توانایی‌ها را می‌بینم، به این باور می‌رسم که خانم‌های مسافر صد در صد می‌توانند به جایگاه‌های بالاتری برسند. می‌خواهم بگویم راهبری کردن خانواده، کار و درمان برای خانم‌های مسافر خیلی مشکل است. چون برخی از خانم‌ها اجازه ندارند در هر جایی حاضر شوند، حتی برای درمانشان. ولی وقتی درمان اتفاق می‌افتد و پیوندشان با کنگره برقرار می‌شود، مشتاق می‌شوند این مسیر را ادامه دهند، خیلی قوی حرکت می‌کنند، و یاد می‌گیرند برای خواسته‌های خودشان احترام قائل شوند. و می‌آموزند در کنار به دست آوردن سلامتی، باید یکسری آموزش‌ها بگیرند تا بتوانند همسر و مادر خوبی باشند و آموزش‌های مفیدی به فرزندشان بدهند و به بهترین نحو به خودشان و خانواده خدمت کنند. و این کار فقط در کنگره میسر است.

 

با توجه به اینکه خودتان در گذشته مصرف‌کننده بودید، نظرتان راجع به یک خانم مصرف‌کننده چیست؟

الان وضعیت کمی بهتر شده، ولی متأسفانه هنوز هم اکثریت افراد به دلیل عدم آگاهی، نگاه خوبی به خانم‌های مسافر ندارند. درحالی‌که خانم‌ها در خانواده‌ی خود مصرف‌کننده شدند، یعنی در کنار همسر یا پدر و مادرشان، و دارای جایگاه‌های اجتماعی مختلفی نظیر آموزگار، وکیل، پزشک، حسابدار، خیاط و ... هستند. وقتی تازه واردین را نگاه می‌کنیم، اصلاً ورودی کارتن‌خواب نداریم. در واقع خانم‌های مسافر زنان بسیار قدرتمند، باهوش و شجاعی هستند. بارها آقای مهندس فرموده‌اند؛ "کسی که شنا بلد نیست، اصلاً وارد دریا نمی‌شود. کسی در دریا غرق می‌شود که اتفاقاً شناگر بسیار ماهری هم هست". و در ادامه، درمان خانم‌ها هم به دلیل پیچیدگی سیستم بیوشیمی آن‌ها بسیار سخت‌تر از آقایان است. خانم‌ها در چهار دوره از زندگی خود، به‌طور طبیعی اما بسیار سخت، دچار تغییرات هورمونی می‌شوند؛ دوران بلوغ، دوران عادت ماهانه، دوران وضع حمل و زایمان، و دوران یائسگی. در کنار تمام این تغییرات و فرازوفرودها، پله‌های درمان اعتیاد هم هست، و مسائل خانواده و امرارمعاش. و می‌بینیم که همه این‌ها به زیبایی تمام توسط یک خانم مسافر طی می‌شود. به خاطر پشت سر گذاشتن و عبور از همه این گذرگاه‌ها، و برای ورود به کنگره و اقدام این عزیزان برای درمان، به تمام خانم‌های مسافر تبریک می‌گویم، و امیدوارم دیگر عزیزانی که راه خود را گم کرده‌اند، به‌زودی به جمع ما ملحق شوند، تا روزی که این ندا به گوش تمامی زنان دنیا برسد.

 

- خانم مونای عزیز، شما فرزند کوچکی دارید و قطعاً به‌عنوان یک مادر و یک همسر مسئولیت‌های زیادی بر عهده شماست. چه عاملی باعث شد همچنان در کنگره بمانید و با این وسواس و انرژی به خدمت بپردازید؟

اتفاقاً یکی از آموزش‌هایی که باید بگیرم، همین است که تعادل را در زندگی و بین وظایفم در منزل و کنگره به وجود بیاورم، و این یک مهارت است که باید بیاموزم. همه ما توانایی‌های زیادی در درون خود داریم. فقط باید به آن‌ها توان حرکت بدهیم، و بعد می‌بینیم که توانایی فتح چه قله‌های بلندی را خواهیم داشت، چون انسان بسیار شگفت‌انگیز است.

نه‌تنها من، بلکه اکثر خانم‌های مسافر دارای همسر و فرزند و خانواده هستند. و در کنار تمام این دل‌مشغولی‌هایی که دارند، برای درمان خودشان و خدمت تلاش می‌کنند و از جان‌ودل مایه می‌گذارند. من هم مثل بقیه خیلی دوست دارم در کنار اینکه به مسائل خانواده می‌پردازم، خدمت کنم. اتفاقاً یکی از دلایلی که در کنگره حضور دارم، وجود فرزندم است. چون متأسفانه ما خیلی از آموزش‌ها را در خانواده فرانگرفته‌ایم، چه برای خودمان و چه برای تربیت فرزندمان. انشالله همه مادر پدرها زنده باشند، ولی آن‌ها هم یکسری آموزش‌ها را از پدر و مادرهای خود نگرفته‌اند که بخواهند به ما انتقال بدهند. همه ما به این نقطه رسیده‌ایم و درک کرده‌ایم که یکسری مسائل را فقط می‌توانیم از آموزش‌های ناب کنگره دریافت کنیم. بنابراین برای اینکه هم خودم را بهتر بشناسم و هم همسر خوبی باشم و از همه مهم‌تر یک مادر با تفکر و عمل سالم باشم و فرزندم را به‌خوبی تربیت نمایم، لازم می‌دانم همچنان در کنگره حضورداشته باشم و جزء کوچکی از این زنجیره بمانم.

 

قطعاً تمام جایگاه‌های خدمتی در کنگره آموزنده و لذت‌بخش هستند. ولی بفرمایید حس و حال و تجربه خدمت در جایگاه ایجنتی چه تفاوتی با دیگر تجربیات شما داشته است؟

اصولاً جایگاه‌های خدمت به گونه ایست که کمتر با دیگران در ارتباط هستیم، یا کمتر می‌توانیم به افراد نزدیک شویم. مثلاً دبیر یا نگهبان کار خودش را انجام می‌دهد و زیاد با دیگران در ارتباط نیست. ولی در جایگاه ایجنتی باید همه را زیر نظر داشته باشید. وقتی می‌خواهید یک نفر را مثلاً برای  ot انتخاب کنید، باید تمام سفر دومی‌ها در نظرتان باشد، چهره تمام اشخاص، رهایی‌هایشان، عملکرد و مردم‌داری‌شان، همه را باید از نظر بگذرانید و آن کسی که اصلح‌تر است را در آن جایگاه بگذارید. آقای مهندس همیشه می‌گویند؛ وقتی خدمتی دارید، سعی کنید در کارهای دیگر دخالت نکنید و فقط همان مسئولیت را انجام دهید. ولی در جایگاه ایجنتی، این نگاه باید خیلی دقیق‌تر و وسیع‌تر باشد.

در این جایگاه انگار مادر تک‌تک اعضا هستی. بیش‌ازپیش درمان سفر اولی‌ها، حال خوش‌سفر دومی‌ها، و لذت بردن دیگر اعضا از خدمتشان برایت مهم جلوه می‌کند. تلاش می‌کنی همه از بودن در کنگره لذت ببرند، حال خوب و بد دیگران برایت مهم‌تر می‌شود، خودت را بیش‌ازپیش مسئول همه این‌ها می‌بینی، و برای بهبود امور، هر آنچه در توان داری به کار می‌بندی. به نظر من تفاوت این جایگاه با دیگر جایگاه‌ها در همین موضوع است.

 

تعریف حال خوش و تعادل از دیدگاه شما چیست؟

به نظر من کسی که برای آرزوها و خواسته‌هایش تلاش کند، و با وجود سنگ‌ریزه‌ها و قلوه‌سنگ‌ها به راهش ادامه دهد، امیدوار باشد و صبر را پیشه کند، حالش خوش است. آن موقع است که وقتی به عمق درونش برود، از خودش رضایت دارد. حتی اگر قبلاً خرابی‌هایی به بار آورده، وقتی می‌بیند دارد برای جبران و ساختن دوباره تلاش می‌کند، مسرور می‌شود، و این عین خوشبختی است. چون نشان می‌دهد شخص همیشه در تکاپو و در حال حرکت است. مهم نیست من چقدر اشتباه کرده‌ام، مهم این است که از اشتباهاتم درس گرفته و تجربه‌ای به دست آورده باشم، و اینکه الان دارم چه‌کاری انجام می‌دهم.

 

شما روی ورزش خانم‌های مسافر بسیار تأکید دارید و برای گسترش آن تلاش زیادی نموده‌اید. به نظر شما ورزش چه تأثیری در کیفیت رهایی و درمان افراد دارد؟

ورزش یک عامل بسیار اثرگذار در درمان اعتیاد می‌باشد، و همان‌طور که کنگره معتقد است، باید همگام با درمان به آن پرداخت، هرچند خیلی جزئی و تدریجی. امروز هم این قضیه در بین خانم‌های مسافر کاملاً جا افتاده، و کسی که به کنگره ورود می‌کند، هم‌زمان با آغاز سفر، باید بعد از خوردنot در وعده صبح، حداقل نیم ساعت پیاده‌روی داشته باشد. اگر هر روز برایش مقدور نیست، حداقل سه روز در هفته این کار را انجام بدهد. اگر نیم ساعت زیاد است، یک ربع پیاده‌روی کند. منظور اینکه این موضوع آن‌قدر مهم است که از بدو ورود روی آن تأکید داریم. زمانی که شخص دو ماه از سفرش می‌گذرد، باید حداقل یک رشته ورزشی انتخاب کند.

همان‌طور که می‌دانیم، ورزش باعث می‌شود یکسری سیستم‌های شبه افیونی ما بهتر، بیشتر و متعادل‌تر به ترشحات خود ادامه بدهد. این قضیه امروزه از لحاظ پزشکی و علمی کاملاً شکافته و ثابت شده است. ما هم این موضوع را کاملاً لمس کرده‌ایم که با ورزش، ترشح مواد شبه افیونی بیشتر شده و باعث شادی و نشاط می‌گردد. در ضمن اعتمادبه‌نفس لازم در ما شکل می‌گیرد. یعنی می‌بینم منی که یک زمانی مصرف‌کننده بودم و توان حرکت نداشتم، و حتی نمی‌توانستم یک استکان کوچک بشویم و به خانواده‌ام رسیدگی کنم، الان نه‌تنها می‌توانم این کارها را انجام دهم، بلکه هم‌زمان به درمانم می‌پردازم، به جسمم نیز احترام می‌گذارم و در یک رشته ورزشی فعالیت می‌کنم. وقتی فرد تمام این مسائل را برای خود مرور می‌کند، اعتمادبه‌نفسش بسیار بالا می‌رود، و یک موتور محرکه و قدرتمند می‌شود برای ادامه مسیر. و این در رهایی و درمان بسیار تأثیرگذار است.

وقتی آقای مهندس این قانون را گذاشتند که بچه‌ها در زمان اعلام سفر رشته ورزشی خود را اعلام کنند، به نظرم تفکر بی‌نظیری بود، چرا که با این اعلام سفر، هم برای خود شخص و هم برای شنوندگان، اضداد به‌نوعی در اذهان تداعی می‌شود، که شاید خیلی کوچک باشد، ولی بسیار تأثیرگذار است. مثلاً دارم می‌گویم من مصرف شیشه داشتم، اما امروز رشته ورزشی‌ام والیبال است! و به نظر من این نکته بسیار مهم و شگفت‌انگیزی است که دارد در کنگره اتفاق می‌افتد، و کسی که درمانش را شروع کرده و دارو می‌خورد، هم‌زمان توانایی حرکت و ورزش دارد.

 

به نظر شما چرا آموزش بعد از رسیدن به رهایی باید همچنان ادامه داشته باشد؟

در کنگره می‌گوییم سفر اول، از مصرف مواد مخدر تا قطع آن. یعنی در سفر اول که به‌طور متوسط 10 تا 11 ماه است، در بهترین شرایط ممکن از بند مواد مصرفی خود رها می‌شویم. وقتی پایان این نقطه فرا می‌رسد، شروع خط دیگری است، که خط موردنظر کنگره است و بسیار مهم می‌باشد. آقای مهندس بارها گفته‌اند و ما خودمان کاملاً لمس کرده‌ایم، که درمان اعتیاد در کنگره 60 مثل آب خوردن است. یعنی به همین راحتی که شما شیر آب را باز کنید و لیوانی را زیرش بگیرید و بنوشید. به خوشمزگی یک هلوی پوست‌کنده است... این عین حقیقت است و هیچ زحمت و سختی ندارد، البته اگر فرد پیرو دستورات راهنما حرکت کنند. زیرا داروی درمان مهیاست، و کلاس‌های آموزشی و تمام ملزومات دیگر در اختیار رهجو قرار دارد.

اما سفر دوم، از قطع مصرف مواد مخدر تا رسیدن به خود، که کار اصلی کنگره است، و آموزش‌های ناب کنگره دقیقاً برای همین مقطع طراحی‌شده است. اگر من موادم را کنار بگذارم و بروم، خب قطعاً کار بزرگی انجام داده‌ام. ولی اگر کنگره را واقعاً درک کرده باشم و بخواهم پیشرفت کنم، و در آینده از جامعه، خانواده و آیندگان جبران خسارت نمایم، باید در کنگره بمانم و از آموزش‌های بی‌نظیر و بی‌نهایت آن، بهترین بهره را ببرم.

 

خانم مونای عزیز، برای سفر اولی‌ها و کسانی که تازه قدم در این مسیر گذاشته‌اند و درگیری مشکلات متعدد، ترس‌ها و تردیدها هستند، چه پیامی دارید؟

وادی اول، وادی اول، وادی اول. چرا که وادی اول دقیقاً حال‌وروز یک شخص مصرف‌کننده را که تازه ورود کرده، مشخص می‌کند و جزئیات آن را شرح می‌دهد. اینکه شخص ممکن است با چه مسائل و مشکلاتی مواجه شود، و چکار باید بکند. در پایان وادی می‌گوید جدای از دین و مذهب، همه ما به یک نیرویی معتقد هستیم، که اسمش را هرچه می‌خواهیم می‌توانیم بگذاریم. اگر من آن نیرو را همیشه در قلبم حفظ کنم و به آن اعتقاد داشته باشم، وقتی به کنگره ورود می‌کنم، همان نیرو به من تلنگر می‌زند و می‌گوید؛ اینجا همان جایی است که سال‌ها دنبالش بودی و پیدا نمی‌کردی! اگر آن نیرو، آن اعتقاد و ایمان را همیشه در دل و ذهنم داشته باشم، قطعاً می‌تواند قوت قلبی باشد برای ادامه راه من.

به‌عنوان کسی که در این راه قدم گذاشتم و درمان شدم، و به بسیاری از آرزوها و خواسته‌هایم رسیدم و در حال رسیدن هستم، می‌توانم بگویم کنگره تنها جایی است که شخص می‌تواند در بهترین شرایط ممکن به درمان و رهایی برسد، و این اصلاً دور از انتظار نیست. ولی کسی که در این مسیر قدم می‌گذارد باید بداند طی کردن سفر اول و مسیر درمان، پر از پیچ‌وخم و فراز و نشیب است. ممکن است پر از قهر و آشتی ، عاشقی و بی‌محبتی، تنگدستی و ثروت، یا ترس و شجاعت باشد. ممکن است گاهی اعتماد به نفست پایین بیاید، و گاهی خودت را در فضا ببینی و سیر کنی. یک روز ممکن است ابری باشد و یک روز بهاری. من این‌ها را کاملاً در سفر اول حس کردم. جمع اضداد برای همه اتفاق می‌افتد، یکی کمتر و یکی بیشتر. اما باید بداند و مطمئن باشد که تمام این‌ها گذراست، و نوبت باران همیشه محفوظ است. و باور داشته باشد که اگر گوش‌به‌فرمان راهنما بسپارد، صد در صد به رهایی خواهد رسید. پس با این آگاهی جلو برود که تمام این فراز و نشیب‌ها جزئی از پروسه درمان است و گذراست، و اگر دچار مشکلاتی شد، با خود بگوید "این نیز بگذرد..."

 

 یک سؤال شخصی؛ آیا دلتان برای لژیون داری تنگ نمی‌شود؟

من در کنگره یاد گرفته‌ام هر مسئولیت و جایگاهی به من محول می‌شود، سعی کنم لذت تمام را از آن ببرم، و تمام تلاش و فکر و ذهنم این بوده که بهترینی که می‌توانم در آن جایگاه انجام دهم چیست، و همان را به انجام برسانم. منظورم این است وقتی مسئولیتی دارم، نگاه نمی‌کنم ببینم در جایگاه‌های دیگر چه خبر است. سعی می‌کنم در هر جایگاهی که هستم، بیشترین لذت را از آن ببرم و کارم را به نحو احسن انجام دهم. به همین دلیل الان که در جایگاه ایجنتی قرار دارم، زیاد به کمک راهنمایی فکر نمی‌کنم که بخواهم دل‌تنگ شوم یا نشوم. هر جا کنگره مناسب بداند، سر تعظیم فرود می‌آورم و کارم را انجام می‌دهم و مطمئناً لذت هم می‌برم.

 

لطفاً حس خودتان را در مورد واژه‌هایی که نام می‌برم با یک عبارت کوتاه بیان کنید:

 

مهندس دژاکام: وادی چهاردهم، دریای عشق و محبت
خدمت: حال خوش
مواد مخدر: دوست و دشمن
کتاب 14 وادی: دومین کتاب بزرگ قرن، بعد از کتاب 60 درجه
کنگره 60: بهشت زمینی

سرکار خانم راد: اسم ایشان، وجود و حضور ایشان همیشه در درون من شوق غیرقابل وصفی ایجاد می‌کند.

 

 - با تشکر از حضور گرم شما در این گفت‌وگو. اگر سخن ناگفته‌ای دارید، بفرمایید:

من هم از شما متشکرم. از جناب مهندس تشکر می‌کنم که اجازه می‌دهند ما در کنگره حضور داشته باشیم. درب کنگره همیشه به روی همه باز است، و من بابت این امر اول از خدا و بعد از آقای مهندس تشکر می‌کنم. از تمام کسانی که این گزارش را می‌خوانند ممنونم و برایشان سلامتی و توفیق خدمت آرزو می‌کنم.

 

گردآوری و تایپ: مسافر خاطره

ویرایش:همسفر فاطمه 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .