خداوند زمانی که انسان را آفرید، از روح خود در کالبد او دمید و گل وجودی انسان را با عشق و محبت آمیخت و ما انسانها ذرهای از وجود ذات باریتعالی هستیم؛ بنابراین امواج عشق در وجود تمام موجودات وجود دارد و طبیعتاً باید عشق و محبت را با تمام وجود حس کرده و آن را به اطرافیانمان ببخشیم؛ اما ازآنجاییکه انسان همیشه بر سر دوراهی ارزشها و ضد ارزشها قرار دارد و معمولاً ضد ارزشها را انتخاب مینمایند؛ چون به سعی و تلاش برای کسب آن نیاز ندارد. ولی کسانی که به دنبال کسب ارزشها و رسیدن به عشق و محبت هستند، معمولاً مسیر تکامل را با کسب آگاهی و دانایی شروع نموده با تزکیه و پالایش خود بهمراتب بالای انسانی دست مییابند.
کسانی که در پی ضد ارزشها هستند ارتباط خوبی با دیگران ندارند. کسی دوستشان ندارد و تنها هستند. حالآنکه انسان موجودی است اجتماعی و بهواسطه نیازهایمان دورهم جمع میشویم و در جمع است که به تکامل میرسیم.
روابط بین انسانها مانند پدر و مادر و فرزند در مراتب بالاتر، همسایگی و همشهری بودن را یاد میگیریم. ولی آیا در این روابط محبت جایی دارد یا خیر؟ اگر محبت واقعی نباشد این روابط بیارزش هستند. محبت دل را باارزش میسازد، اما محبتی که با شناخت و به عبارتی در کنگره از آن به عشق، عقل و ایمان که اساس کار ماست تعبیر میگردد. ما با نگاه به طبیعت و اطراف خود به محبت و عشق الهی میتوانیم پی ببریم؛ زیرا خداوند خود عشق و محبت است و آن را در وجود مخلوقات خود نهادینه نموده است و اگر ظرف وجودی ما از علم و دانش پر باشد ولی محبت نباشد یعنی اینکه خالی است.
افکار منفی و ضد ارزشها دشمن محبت هستند. برای رسیدن به محبت راهی جز کسب معرفت در کنار تصفیه و تزکیه وجود ندارد. همان عشقی که مدنظر ما در کنگره است؛ یعنی گذشتن از خویشتن بدون داشتن توقع و یا چشمداشتی متقابل. وقتی دل لبریز از عشق و محبت همراه با آگاهی باشد بی بهانه میبخشی و برای آموزش، مسیرهای طولانی را طی میکنی و خدمت بهانهای میشود برای ابراز محبت و از خود گذشتن و عشق ورزیدن و آنجاست که عشق الهی را با تمام وجود خود حس خواهیم نمود.
همسفر فرنگیس لژیون دوم
تایپ: همسفر مینا امیری
- تعداد بازدید از این مطلب :
2209