زندگی یک معامله است، چیزی میگیریم و چیزی میدهیم، خودخواهانه است که تنها بخواهیم چیزی به دست بیاوریم و نخواهیم از دست بدهیم. در این از دست دادنهاست که چیزهای زیادی را به دست میآوریم و قدر تکتک لحظاتی را که برای به دست آوردنش هر آنچه خواستهایم، جنگیدیم را میدانیم.
لطفاً خودتان را بهرسم کنگره معرفی کنید.
سلام دوستان سمانه هستم همسفر محمد. آخرین آنتی ایکس مصرفی شیره، تریاک روش درمان دی اس تی داروی درمان شربت اوتی مدت سفر اول یازده ماه و پنج روز و در حال حاضر با دستان پرمهر آقای مهندس و کمک راهنماهای محترم خانم طاهره و آقای امیر کاظمی الآن دو ماه و بیست روز است که آزاد و رها هستیم.
چگونه با کنگره آشنا شدید؟
چند سال بود که از کنار کنگره میگذشتم ولی اصلاً اطلاعی راجع این مکان نداشتم تا زمانی که فهمیدم مسافرم مصرفکننده است بعد از یکسری مسائلی که برایم پیش آمد یکی از آشناها این مکان مقدس را به ما معرفی کرد و ما در این مکان مقدس به رهایی رسیدیم.
قبل از کنگره چه روشهایی را برای درمان مسافرتان تجربه کردهاید؟
من قبل از آشنایی با کنگره از هیچ روشی برای درمان مسافرم استفاده نکردم ولی اطرافیان زیادی داشتم که راههای زیادی را تجربه کردند اما بینتیجه ماند و یا اینکه مصرف آنها از دفعه قبل خیلی بدتر شده بود یا دچار مشکلات زیادی شدند.
حس و حال خود را با ورود به کنگره بیان کنید؟
قبل از ورود به کنگره حس و حال خرابی داشتم ولی وقتی وارد کنگره شدم و آموزشهای کنگره را گرفتم و در زندگی خودم کاربردی کردم حس و حال خوبی دارم و راجع مسائل بهتر تصمیمگیری میکنم و نگاهم نسبت به همهچیز تغییر کرده و همهچیز را زیبا میبینم و بیشتر میبخشم.
آموزشهای کنگره را چگونه در زندگی استفاده میکنید؟
من هر جلسه که کنگره میروم و دستور جلسهها و مشارکت دوستانم را گوش میکنم و در لژیون هم که کمک راهنمای محترم خانم طاهره برای من راجع کتابها و یا سیدیهای هفته صحبت میکند همه را گوش میکنم و بهنوعی میگویم سرم را با سر راهنما عوض میکنم و مسائل را بهخوبی حل میکنم و در زندگی به نظر خودم موفقتر هستم و حس و حال خوبی دارم.
کنگره چقدر به شما دررسیدن به هدفتان کمک کرد؟
اگر فقط بخواهم در یک کلمه بگوییم کنگره ۶۰ تنها جایی بود که به من کمک کرد تا به هدفهایم برسم شاید باورتان نشود من تا حالا هر چیزی که از کنگره خواستم به لطف خدا به آن رسیدم و ایمان کامل دارم به این مکان امن و مقدس.
چه تغییراتی نسبت به قبل و بعد از کنگره داشتید؟
من خودم که خیلی تغییر کردهام.من قبل از کنگره یک آدم عصبی و بیتعادل بودم و همیشه مقصر تمام مشکلاتم را مسافرم میدانستم ولی الآن یک آدم نسبتاً آرام شدهام و از حالتهای بیتعادلی تا حدود بسیار زیادی خارجشدهام و دیگر هیچکسی را مقصر مسائلم نمیدانم و با توکل کردن به خدا آرامآرام تمام مسائل را حل میکنم.
نظرتان را در مورد انتخاب راهنما و تشکیل لژیون چیست؟
زمانی که میخواستم راهنما انتخاب کنم راهنمای تازهواردان من را به تمام لژیونها بردند و تکتک راهنماها را به من معرفی کردند. همه راهنماها خوب هستند ولی زمانی که خانم طاهره را دیدم یک حس غریبی داشتم که با آن حس به آرامش خاصی رسیدم و زمانی که کنار خواهر لژیونیهای خودم نشستم از تکتکشان انرژی گرفتم، منی که تا حالا خواهر نداشتم ولی به لطف خدا بهترین خواهرها نصیبم شدند که از همه لحاظ درکم میکنند و به من کمک میکند.
شما بهتازگی به رهایی رسیدهاید. بگویید سفر اولتان چگونه گذشت؟
سفر اول ما هم بالا و پایینهای زیادی داشت، ولی هر موقع که به هم میریختم خانم طاهره به من میگفت صبر کن درست میشود و من صبر کردم ولی از حق نگذریم شیرینترین صبری بود که من و مسافرم داشتیم چون در این سفر تمام حس و حالها را تجربه کردیم و معنی زندگی را فهمیدیم.
حس و حال خود را نسبت به رهایی مسافرتان بیان کنید؟
حس تشنگی مخصوصاً زمانی که رفتیم گل رهایی را از آقای مهندس بگیریم من از خوشحالی صدایم قطعشده بود و پر از بغض و خوشحالی بودم و امیدوارم تمام سفر اولیها زودتر این روز قشنگ را تجربه کنند و به رهایی برسند این روز، قشنگترین روز زندگی من بود و هر موقع که به یاد این روز میافتم اشک خوشحالی از چشمانم سرازیر میشود.
برای سفر دوم خود چه برنامهای دارید؟
اولازهمه برای سفر دوم تصمیم گرفتم مسئولیت نشریات را به عهده بگیرم و بیشتر خدمت کنم و یکی دیگر از تصمیمات مهم من این است که خودم را آماده کنم برای امتحان کمک راهنمایی که اگر سعادت داشته باشم قبول شوم و یکی از خدمت گذاران کنگره بشوم و بند بین خودم و کنگره را محکمتر کنم چون اگر این بند قطع بشود بزرگترین خیانت را در حق خودم کردم.
در مورد خدمت کردن در کنگره چه نظری دارید؟
خدمت کردن در کنگره حس و حالی است که اصلاً خستگی ندارد بلکه انرژی بیشتری میگیریم. من خودم امتحان کردم که وقتی یک خدمتی در کنگره انجام میدهم سریع الحساب به زندگی خودم برمیگردد و من هر موقع که خدمت میکنم حالم خیلی خوب میشود و به همه توصیه میکنم این حس و حال قشنگ را از دست ندهند.
کلام آخر شما؟
اولازهمه خدا را شکر میکنم که اجازه ورود به کنگره را به ما داد، بعد از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر میکنم که این حال خوش را به ما هدیه دادند که از همین راه دور بوسه به دستان این عزیزان میزنم و از آقای امیر کاظمی و خانم طاهره تشکر میکنم که اگر تلاشهای این دو عزیز نبود ما نمیتوانستیم به این رهایی برسیم و یک تشکر ویژه از آقای محمدرضا و خانم سمیه بابایی دارم که ما را با کنگره آشنا کردند و از خدای بزرگ عمر طولانی برای این عزیزان خواستارم تا بتوانند انسانهای گمکردهی راه را، به زندگیشان برگردانند و نوری در مسیر راهشان باشند و برایشان بهترینها را آرزو میکنم.
تهیه گزارش: همسفر نادره
نگارنده و عکاس: همسفر مهناز
تنظیم و ارسال: همسفر طاهره
- تعداد بازدید از این مطلب :
477