سلام دوستان بهمن هستم یک مسافر. میخواهم اتفاقاتی که بعد از سقوط آزاد برایم رخ داد را به رشته تحریر دربیاورم. من در سفر اول به دلیل کمبود جهانبینی در پلههای آخر سفر، برگشت خوردم و از نو شروع کردم، از این سفرم ۱۰ ماه گذشت و اتفاقی که باید قلب و روح مرا آرام میکرد نیفتاد تا یک روز راهنمایم یک دوراهی را در مسیرم قرارداد، خودم میدانستم که این دوراهی آخرین انتخاب من و تلاش برای یک زندگی سالم یا ماندن در تاریکی است. فرمان برای هفت روز سقوط آزاد صادر شد و من با تمام شلوغی ذهنم با آغوش باز پذیرفتم، چون بعد از ۲ سال حضور داشتن در کنگره و درجا زدن و ماندن در سفر اول هیچ راه گریزی نداشتم و رفتم به اتمام ترسهایم روبرو شدم، ترس نزدن مواد، ترس از اینکه باید برای همیشه مواد را از زندگیام حذف کنم و هزاران ترسی که مثل کوه، سد پیشرفت و موفقیت من شده بود، تمام مواد مصرفیام را دور ریختم و یاد حرف آقای مهندس افتاده بودم که میگفت: هیچ جنگی بدون خونریزی نمیشود و این سخن باعث به وجود آمدن نقطه قدرتی در من شد.
با لطف خداوند و یاری راهنمای عزیزم و دیگر همسفرانم در لژیون، از این آزمون سربلند بیرون آمدم، الآن تقریباً ۳ هفته است که از آن موضوع میگذرد و من وارد یک زندگی جدیدی شدهام. با تمام ناباوری برای همسفرم و دیگر اعضای خانوادهام، بذر باوری زیبا و زندگی جدید را کاشتم و هرروز با حال خوبی که دارم آبیاریاش میکنم و این مهم را مدیون راهنمای عزیزم هستم که حتی ذرهای تردید در باورهای خودش نسبت به قدرت تصمیمگیری من نداشت.
اکنون وظیفه خودم میدانم تا بزرگترین و زیباترین تجربه زندگیام را به تمام سفر اولیها بگویم و آن این است که اگر ذرهای خواسته برای رسیدن به حال خوش در درونتان وجود دارد، برای صادر شدن فرمان سقوط آزاد لحظهشماری کنید، زیرا تمام آموزشها در دوره درمان، جهت ایجاد بستری مناسب برای سقوط آزاد است و بعد از آن به همه سفر اولیها تضمین میدهم که تمام آموزشها در قلب و جان شما مینشیند.
به امید رهایی تمام انسانها چه آنهایی که در بند مواد مخدر گرفتارند و چه آنهایی که در بند خود گرفتارند.
با تشکر فراوان از راهنمای عزیزم آقا محمدرضا.
عکاس و ارسال مطلب: مسافر میلاد لژیون چهارم
مرزبان خبری: مسافر رامین
- تعداد بازدید از این مطلب :
137