جلسه سیزدهم از دوره دوازدهم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی دنا شهرضا با استادی راهنمای ویلیام وایت همسفر نجمه، نگهبانی همسفر بهاره و دبیری همسفر خدیجه با دستور جلسه «دخانیات (سیگار، قلیان، ناس، پیپ و ویپ)» روز یکشنبه ۱۲ خردادماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ شروع به کار کرد.
.jpeg)
خلاصه سخنان استاد:
بسیار خرسندم که امروز به این شعبه مراجعه کردم. هنگامی که همسفر بهاره با من تماس گرفتند، حس خوشایندی به من دست داد. استاد دیگری نیز به من پیشنهاد شده بود، اما آن را نپذیرفتم. نمیدانم چرا تماس ایشان آن حس و انرژی مثبت را از این نمایندگی به من منتقل کرد و در خانه با دریافت آن تماس، انرژی خوبی دریافت کردم. یقیناً این حس خوب از قلب و احساسات شما نشأت میگیرد. انرژی زیادی در نمایندگی شما وجود دارد. امیدوارم امروز جلسه پرباری را در کنار هم داشته باشیم و آموزشهای فراوانی کسب کنیم. دستور جلسه امروز ما در مورد دخانیات است. در سالهای گذشته این دستور جلسات با عنوان سیگار مطرح میشد، اما امسال آقای مهندس انواع دخانیات را برای این دستور جلسه در نظر گرفتند.
در کنگره دو دستور جلسه به آنتیایکسها اختصاص دارد: شیشه و سیگار. سؤال اینجاست که چرا این دستور جلسه انتخاب شدهاند و چرا هروئین یا گل که امروزه بیشتر جوانان درگیر مصرف آن هستند، در این دستور جلسات قرار ندارند؟ آقای مهندس انواع دخانیات و شیشه را در دستور جلسه شیشه قرار دادهاند. ایشان فرمودند که شیشه، مخدر نیست؛ بلکه مادهای مخرب است. وقتی به ما گفته میشود که فردی مصرفکننده شیشه است، بلافاصله به تخریبهای ناشی از آن و خطرناک بودن این ماده اشاره میکنیم؛ اما در مورد دخانیات، سیگار، قلیان و انواع دیگر آن آیا تا به حال با شنیدن نام سیگار یا قلیان تعجب کردهایم یا با نگاهی منفی گفتهایم وای، فلانی سیگاری یا قلیانی است؟ در حالی که وقتی نام شیشه به میان میآید، واکنش ما بسیار شدیدتر است. آقای مهندس این موضوع را در دستور جلسات هفتگی قرار دادهاند که نشاندهنده تخریب و آسیبهای بالای آن است. ما به سادگی از کنار این موضوع میگذریم و این هفته فرصت مناسبی برای بحث و بررسی عمیقتر این دستور جلسه است و نباید آن را نادیده بگیریم.
حدود ۹۰ درصد از مسافران، مصرفکننده سیگار و قلیان هستند. همسفران از کودکان خردسال تا افراد بزرگسال آسیبهای زیادی از سیگار کشیدن اطرافیان خود دیدهاند. مسافران باید بیشتر بر درمان سیگار خود تمرکز کنند تا مواد مخدر. قبلاً مسافران در خفا مواد مصرف میکردند؛ اما سیگار را در مقابل فرزندان و در جمع مصرف میکردند و ما به راحتی از کنار آن میگذشتیم و میگفتیم اشکالی ندارد؛ اما کنگره و آقای مهندس تأکید میکنند که سیگار یک آنتیایکس و نوعی مادهمخدر است که بر سیستمایکس ما تأثیر میگذارد. دیدهاید فردی که سیگار ندارد، برای یافتن آن به هر دری میزند و حتی شبانه به سوپرمارکتها مراجعه میکند. این وضعیت مشابه فردی است که در اثر خماری به دنبال موادمخدر میرود؛ اما از آنجا که سیگار در جمع مصرف میشود، مصرف آن مشکلی ندارد. یکی از بستگان ما که قصد ازدواج داشت به دختری که با او آشنا شده بود گفت که سیگار مصرف میکند. دختر پاسخ داد اشکالی ندارد، فقط مواد مخدر مصرف نکنید؛ یعنی مصرف سیگار در جامعه تا این حد عادی شده است و به همین دلیل سن مصرفکنندگان پایین آمده است. ما به راحتی از کنار آن میگذریم و اطلاعات چندانی در مورد آن نداریم؛ همانطور که برای خود من اینگونه بود.
اگر بخواهیم از مضرات آن بگوییم باید گفت که مصرف سیگار بیشترین آمار مرگومیر سالیانه را در میان جوانان در میان تصادفات و بیماری سرطان به خود اختصاص داده است. ما تا حد زیادی با مضرات سیگار آشنا هستیم و بچههایی که در کنگره آموزش میبینند، از طریق سیدیهای مربوطه با این مضرات آشنا شدهاند. آقای مهندس نیز در مورد عوارض مصرف سیگار صحبت کردهاند. اکنون به لژیونهای ویلیام و درمان در همسفران میپردازیم. این تنها بخشی از کنگره است که به طور خاص به من همسفر اختصاص دارد. ما معمولاً به لژیونهای همسفران میرویم و در نهایت برای مسافران خود اقداماتی انجام میدهیم؛ اما لژیونی که من برای خودم در کنگره انتخاب کردم لژیون ویلیام بود؛ یعنی این لژیون برای من بود و به این فکر نمیکردم که فرزندم چه میکند یا مسافرم در چه وضعیتی است. من به این لژیون آمدم؛ چون این لژیون به نام من به نام نجمه است. اگر بخواهم از تجربهام بگویم، باید بگویم که من خودم ۸ سال مصرف سیگار داشتم و به قول آقای مهندس سیستم من خراب شده بود. ما نمیدانستیم چرا، اما اکنون میخواهیم آن را اصلاح کنیم. من نمیدانم چرا سیگار مصرف میکردم؛ اما نیاز جسمی من بود.
این موضوع برای یک خانم و یک دختر بسیار سخت بود؛ اما امروزه بسیار عادی شده است و دختران به راحتی در خیابان سیگار میکشند. من در زمانی که مرزبان بودم و شال نارنجی داشتم، از اینکه سیگار مصرف میکردم، آزار میدیدم تا جایی که تصمیم گرفتم نزد آقای مهندس بروم و بگویم که موضوعی دارم که مرا آزار میدهد. در آن زمان لژیون ویلیام در اصفهان وجود نداشت و من بسیار اذیت میشدم، از ایشان پرسیدم که چه باید کنم تا اینکه با راهنماشدن همسفر زهرا، اولین رهجوی ویلیام اصفهان و تشکیل لژیون ویلیام در پارک شهرداری، حال نجمهای که به دنبال راه حل بود، با این موضوع مواجه شد. من یک راهنما هستم، چگونه میتوانم در لژیون ویلیام شرکت کنم؟ هر کسی که مرا ببیند، میگوید این خانم سیگار میکشیده و قلیان مصرف میکرده! این موضوع برایم بسیار سخت بود. قصد تعریف از خود ندارم؛ بلکه هدف ما به اشتراک گذاشتن تجربیاتمان در کنگره است.
چه چیزی باعث شد که من بمانم، روی آن صندلی بنشینم و بند نیکوتین و مصرف را از خودم جدا کنم؟ چیزی که باعث شد بمانم و روی صندلی بنشینم و مصرف نیکوتین را از خودم جدا کنم، کتاب ۶۰ درجه بود؛ بهویژه صحبتهای آقای امین در قسمت بر پیشانی دفتر که بخشی از آن مربوط به آقای مهندس بود که میخواستند از سفر و زندگیشان کتاب بنویسند و آقای امین میگفتند ما یک آبرویی هم که داریم، پدر میخواهد ببرد و زندگیاش را پشت ویترین بگذارد تا همه ببینند. این قسمت را که خواندم کمی فکر کردم، من در چه جایگاهی هستم و چه کار بزرگی انجام دادهام، مگر با این کار آبروی آقای مهندس رفت؟ من درمان را قبول دارم و میگویم خوب است، پس از چه چیزی میترسم؟ از اینکه یک نفر رد شود و بگوید: نجمه هم دخانیات مصرف میکند. در کنگره آبرویی نمیرود؛ بلکه آبرو به دست میآید. کنگره به ما شخصیت میدهد و این یک حقه از نیروی بازدارنده است که نگذارد من در حال خودم باشم. همین یک کلمه از صحبتهای استاد امین باعث شد که سفر خودم را شروع کنم.
در کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر نوشته شده بود کسی که مصرفکننده است؛ مثل یک درخت پوسیده است و درختهای جوان، آدمهای سالم هستند. بچهها در پارک والیبال بازی میکردند و من در لژیون ویلیام نشسته بودم و خیلی این حسها به سراغم میآمد. به محض ورود به لژیون ویلیام با این نیروها درگیر شدم، در ابتدا خودت نمیتوانی این تاریکی را ببینی. استاد امین در سیدی قضاوت میگوید: مشکل تاریکی این است که ما نمیخواهیم آن را ببینیم، وقتی تاریکی را ببینی، ۵۰ درصد راه را رفتهای. میگویی من که مصرفکننده نیستم؛ ولی باید طبق دستور جلسه، ببینم منِ نجمه چقدر میخواهم به خویشتن خویش توجه کنم، این برای من مهم است. دستور جلسه قبل از وادی سوم کمک من به کنگره و کمک کنگره به من بود. اگر میخواهم کمک کنم، اول باید به خودم کمک کنم، بدانم، باور و آگاهی پیدا کنم که مصرف قلیان و سیگار، نجمه را به راهی نمیبرد. زمانیکه سفر کردم، درک واقعی از کنگره پیدا کردم، با اینکه خدمت کرده بودم، لژیون داشتم و سعی میکردم قوانین را اجرا کنم؛ ولی نمیدانستم خویش خویشتن کجاست. سیگار را از دست برادرم میگرفتم و یواشکی میکشیدم تا مسافرم نفهمد، چون تازه سفر کرده بود. خب این چه راهنمایی بود؟ چه خویش خویشتنی بود؟ بعد چگونه میتوانستم به کنگره کمک کنم؟ چگونه میتوانستم به رهجو کمک کنم؟ تازه بعد از آن فهمیدم که من باید با این حس چه کار کنم.
امروزه سیگار را زیاد میبینیم و قلیان همهجا هست؛ مثلاً وقتی میرویم یک جایی برای ناهار، در منوی آنها پیشنهاد داده میشود. این یک فاجعه خیلی بزرگی است که قلیان جزو تفریحات باشد. خیلی از بچهها در لژیون آمدند و سفر کردند، در حالی که قلیان را هفتهای یک بار میکشیدند؛ هر وقت که به باغشان میرفتند، قلیان را مصرف میکردند و مصرفشان مداوم نبود؛ میگفتند نمیدانم به سفر نیاز دارم یا نه. یک خانم وقتی که مصرف میکند، همه ما به سیستمایکس آشنایی داریم و میدانیم که مواد شبه افیونی در بدن بالانس نیست و تعادل ندارد. من خودم همینگونه بودم؛ وقتی عصبانی میشدم، دلیلش را پیدا نمیکردم. در حین سفرم یکی از نیروهایی که به سراغ من میآمد این بود که اصلاً راهنمای من بلد است به من سفر بدهد؟ اصلاً من به سفر نیاز دارم؟ جمعه رفتم پارک و شروع کردم به آدامس خوردن، بعد آن نیرو سراغم آمد که اصلاً او بلد است که به من این تعداد قطعه آدامس را بدهد؟ رفتم سیدیها را گوش کردم، صدای آقای مهندس را که شنیدم، دیگر آرام شدم و آن نیروها را کنار زدم. ما متوجه نیستیم که سیستم دارد خراب میشود، پس باید به داد خودم برسم. فکر نکنم کلاس دارد؛ هیچ کلاسی در این کار نیست. من خودم تا یک سال بعد از رهایی بوی سیگار را دوست داشتم ببینید این نیرو تا کجا پیش میرود و ولکن نیست.
چه چیزی باعث شد که بعد از دو سال رهایی این حس به سراغم نیاید؟ فقط و فقط خدمت کردن. منِ نجمه اگر بعد از رهایی نمیرفتم امتحان بدهم، شال ویلیام بگیرم و صبح جمعه در پارک سر لژیون بنشینم، در حالی که تا یک سال هیچ رهجویی نداشتم، شاید آن نیروها عقب نمینشستند و الان به این نتیجه نمیرسیدم که نیاز به مصرف سیگار ندارم. ما در آموزشها خواندیم که نفس انسان با انسان میرود و اعتیاد با من از بین نمیرود. شاید سیگار مصرف کردن من امروز چند نخ بود، اما در حیاتهای بعدی بدجور گریبان من را میگرفت. وای به حال کسانی که مرتب مصرف میکنند و به نظرشان چیزی نیست.

تایپیست: همسفر عاطفه و همسفر زینب رهجوهای راهنما همسفر فاطمه (لژیون پنجم)
ویرایش: همسفر مهناز رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون هشتم) دبیر سایت
عکاس: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون ششم)
ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون هفتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی دنا شهرضا
- تعداد بازدید از این مطلب :
572