English Version
This Site Is Available In English

خداوند به حس و تلاش شما نمره می‌دهد

خداوند به حس و تلاش شما نمره می‌دهد

استاد امین در سی‌دی غیب فرمودند که همه چیز در سفر آغاز می‌شود. وقتی حرکت را تجربه کردیم، مفهوم سکون را بیشتر فهمیدیم و این نتیجه بسیار مهم است که انسان این را در زندگی درک کند. قبلاً زمانی که از پله‌ها بالا می‌رفتم برایم خیلی سخت بود، اول فکر می‌کردم به علت کهولت سن است، بعد فهمیدم به خاطر بی‌حرکت بودن است و وقتی در دانشگاه شیراز بالا و پایین می‌رفتم فهمیدم حرکت کردن چه‌قدر خوب است، و من در زندگی متوجه آن شدم. من متوجه شدم که زندگی انسان دو دیدگاه متفاوت دارد: یکی این‌که انسان همواره فکر می‌کند باید همه کارها را خودش برنامه‌ریزی کند گویا کسی وجود ندارد، در هستی و خودت تنها هستی، در این هستی و باید حرکت کنی و برنامه‌ریزی کنی و به خواسته‌ها و هدف‌هایی که داری برسی، من این هدف و دیدگاه را داشتم و می‌خواستم استاد دانشگاه بشوم، اما در شرایطی که قرار داشتم نتوانستم و از دانشگاه اخراج شدم.

اول فکر می‌کردم به خاطر ضعف من است، فکر می‌کردم چیزی بلد نیستم یا تفکرات غلطی که دارم باعث این ضعف شده است. از آنجا شروع کردم به تغییر جهان‌بینی، دنبال این بودم که به خواسته‌های خودم برسم زیرا این خواسته‌ها برایم مهم بود. جهان‌بینی ابزاری است که به ما کمک می‌کند اشکال‌های خود را پیدا و برطرف کنیم و به خواسته‌هایی که داریم برسیم. من به دنبال این بودم که با کمک جهان‌بینی رؤیاهای خود را به حقیقت تبدیل کنم، اول رؤیاها بود و بعد از آن در مصیبت و عذاب غرق شدم. جهان‌بینی ابزاری شد که من را از تاریکی و عذاب خارج کرد تا به زندگی و چرخه آن برگردم، این تلاش‌ها هم‌چنان ادامه داشت، چیزی که این‌جا گم بود و عمیق به آن نگاه کردم، انگار من در آن تفکر تنهای تنها بودم و دیدگاه من انفرادی است، احساس نمی‌کردم که یک صور پنهانی هم وجود دارد. یک تصویر بزرگ‌تر در این جهان است که ما آن را نمی‌بینیم.

اگر یک خالق یا نیروی مافوق وجود دارد که هستی و ما را آفریده است، پس باید شناخت و دانش بسیار بالایی داشته باشد. آیا این آفریدگار از من شناخت بیشتری دارد یا نه؟ آیا برای من برنامه‌ریزی خاصی دارد یا نه؟ آیا نقشه‌ای برای من دارد یا ندارد؟ خیر، من معتقد هستم که خالق آفریدگاری مهربان و رحیم است و عشق زیادی دارد و من متوجه شدم که به غیب و صور پنهان اعتقادی نداشتم. زمانی می‌توانی توکل کنی که بتوانی فکر کنی، چیزی که وجود دارد از تو بزرگ‌تر و نیرومند‌تر است و باید به آن فکر کنی. بنابراین ترس‌ها و وحشت‌های خیلی عمیق‌تری می‌شدند، مانند انسانی که گرسنه است یا درد دارد و تحمل همه چیز برایش بسیار دشوار است. کسی‌که بیمار می‌شود، نشست و برخاست برایش سخت است و این دقیقاً ضعف ماست. آیا انسان فقط خودش است؟ و فقط خودش باید تلاش کند و به نتیجه برسد؟ اگر چنین افکاری داشته باشد، هنوز به درجه ایمان نرسیده است و همیشه در ترس و دلهره به سر می‌برد، که نکند زمان را از دست بدهد یا عمرش به پایان برسد.

کسانی که ایمان و توکل پیدا می‌کنند نوع نگاهشان به هستی تغییر می‌کند و یک احساس جدید به وجود می‌آید. من این را در آزمون‌هایی که در زندگی دادم متوجه شدم. مهندس می‌گویند اگر دست‌های آسمانی کنار برود انسان ظرف چند هفته خود را نابود می‌کند. دانشمندان زیادی سال‌ها تلاش کردند ولی نتوانستند راه درمان اعتیاد را پیدا کنند. آیا آنها بی‌سواد بودند؟ تلاش زیادی نکردند؟ آیا نادان بودند؟ خیر، پس چرا راه درمان را پیدا نکردند؟ چون آن نقشه آسمانی همان تصویر بزرگ‌تر و همان نیروی مافوق باید این را رقم می‌زد. نیروی مافوق می‌گوید ای انسان تو تلاش خود را بکن ولی به نتیجه آن توجه نداشته باش، چون تو مأمور تلاش هستی، خداوند به حس و تلاش شما نمره می‌دهد حس برای انسان چیست؟ آیا فقط خودت مهم هستی؟ یا دیگران هم مهم هستند؟ ما هیچ چیز نیستیم و اگر بخواهیم مالکش باشیم بدبخت می‌شویم. مالک کسی است که نقشه را ریخته و می‌گوید من تو را می‌شناسم تو جایت این‌جا نیست. آن کسی که جای تو را مشخص کرد بر چه اساس مشخص کرد؟  بر اساس خواست، تقدیر، فرمان الهی. پس خیلی وقت‌ها انسان تصور و تفکرش همین است که فقط خود من هستم، موقعی معتقد هست جهانی هم هست، آفرینش یا نیروی مافوقی هم هست، حساب و کتابی هم هست که ایمان داشته باشد.

نویسنده: همسفر کبری رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون یکم)
رابط خبری: همسفر سولماز رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون یکم)
ارسال: همسفر ندا دبیر سایت
همسفران نمایندگی پردیس

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .