دهمین جلسه، از دوره دوم کارگاههای آموزشی - خصوصی کنگره ۶۰، ویژه خانمهای مسافر و همسفر نمایندگی نسترن اصفهان، با استادی راهنما مسافر بیتا، نگهبانی مسافر اعظم و دبیری مسافر مریم، با دستور جلسه «وادی سوم و تأثیر آن روی من» روز چهارشنبه ۷ خردادماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۱:۳۰ آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان، بیتا هستم مسافر
آنچه باور است محبت است و آنچه نیست، ظروف تهی است.از خداوند سپاسگزارم بهخاطر تمام لحظاتی که در کنگره آموزش دیدم. از خدمتگزاران در بخش های مختلف تشکر و قدردانی می کنم.دستور جلسه امروز وادی سوم و تأثیر آن روی من است که میگوید: باید دانست هیچ موجودی به میزان خود انسان، به خویشتنِ خویش، فکر نمیکند.
اگر بخواهم ساده سخن بگویم این است که؛ مسئولیتهای خودمان را به گردن بگیریم؛ باید خودمان را بپذیریم و ببینیم کجا ایستادهایم تا بتوانیم شخصیت و هویت خود را پیدا کنیم و قدمی برداریم و اگر قدمی هر چند کوچک برای خود برداریم، به همان نسبت از سرگردانی ما کاسته خواهد شد.
من در زندگی خودم دچار بحران و مشکلات زیادی بودم، در دوران نوجوانی به دنبال این بودم که من چه کسی هستم؟ به کجا آمدهام؟ در دوران جوانی میگفتم من با چه کسی میتوانم زندگی کنم؟ چه کسی میتواند همراه من باشد؟ جلوتر که آمدم فهمیدم معنی زندگی چیست و باید چه کاری کرد؟ چرا آمدهام و چرا باید بروم؟
دیری نگذشت که از خود پرسیدم آیا من زندگی کردهام؟ و آیا این زندگی که به من داده شد از آن استفاده نمودم؟ و هیچکس نمیتواند این کار را برای من انجام بدهد، جز خودم. اگر به خویشِ خویشتن، فکر نکنم، اگر به دریای درون خود سفر نکنم، اگر آن مروارید و گوهر گرانبهایی که در وجودم پنهان است را پیدا نکنم، هیچکسی نمیتواند این کار را برای من انجام دهد.
من یک مصرفکننده بودم؛ خودم را ندیدم و از خودم فرار کردم. نتوانستم تشخیص دهم کجا هستم. هیچکس هم این را به من آموزش نمیدهد، چون هر کس در زندگی، فیلم خودش را بازی میکند. زندگی خودش و درد خودش را دارد و این لذتبخش است.
انسان با وجودی که از یک آگاهی نسبی برخوردار است؛ اما زندگیاش توأم با درد و رنج است و ما غالباً از زندگی خودمان راضی نیستیم. وقتی که زندگی خودم را دیدم و از بیرون به خود نگاه کردم، دختری بودم که همه به من میگفتند منیت داری، غرور داری و.... ولی وقتی که خویشِ خودم را دیدم، متوجه شدم که این دخترک، دختری خجالتی است و این خجالت اجازه ارتباط با دیگران را به او نمیداد، تا زمانی که در وجود خودم نرفتم و دلیلش را پیدا نکردم، نتوانستم از این گذرگاه عبور کنم.
تکتک ما، در زندگیمان گرههایی داریم، این گره به دست هیچکس باز نمیشود جز خود ما، باید سفر کنیم، باید بشکافیم آنچه شکافتنی نیست، در دلسنگ برویم و ترکیبها را جدا کنیم. من خودم میدانم که چه کسی هستم، خودم میدانم که کجاها نقاب دارم و کجا خودِ واقعیام هستم. باید جستجوگر باشم. تمام این گرهها را ببینم و باز کنم.
من باید مشکلاتم را، خودم حل کنم. یک عبارتی هست که میگوید: مشکلات زندگیام را تبدیل به شکلات کنم. این خودِ من هستم که میتوانم رنج را تبدیل به گنج، کنم تا بتوانم زندگی کنم و بتوانم خویشتن خویش را پیدا نمایم. مثل این میماند که یک جسم لباسی دارد من فقط لباسم را میبینم؛ ولی جسم خودم را نمیبینم. باطن خود را نمیبینم از خودم فرار میکنم.
تنها چیزی که انسان را نسبت به سایر موجودات کره زمین برجسته میکند این است که نمیتواند از خودش فرار کند، یک جاهایی باید خودم را گردن بگیرم و پای خودم بایستم و مشکلاتم را حل کنم. چرا که اگر این مشکلات را حل نکنم، رویهم انبار خواهد شد. من باید به خویشتن خویش برسم و اگر این کار را نکنم، روزی از این دنیا خواهم رفت و باید ببینم محتوای کولهپشتی من چیست؟
زمانی که ما به بُعد دیگری میرویم، بدون جسم هستیم و فقط دستاوردها، علم، دانش و اعمال خود را به همراه میبریم و اگر من در این دوره زندگی و در این تایم، خودم را پیدا نکنم و نقش خود را بهدرستی ایفا ننمایم، این زندگی معنایی پیدا نمیکند، رنج من هم مفهومی نخواهد داشت و درمانی برای خود پیدا نمیکنم. همه ما مشکلاتی داریم و مهم این است که چطور با مشکلات برخورد کنیم.
آقای مهندس، هفت سال پس از درمان، در یکی از جلسات گفتند: امروز آخرین چک خود را پاس کردم؛ یعنی خودشان را دیدند و پای مشکلاتی که خود به وجود آورده بودند، ایستادند و همین ایستادگی است که به انسان قدرت و شهامت میبخشد و عزتنفس را ارتقا میدهد.
در کنگره ۶۰، توسط آموزشها، راهحل مناسب برای تمامی مشکلات پیدا میشود. کسی که آگاهانه پیش برود و آموزشها را به مرحله اجرا در آورد، تبدیل به یک انسان کارآزموده و قدرتمند خواهد شد.
کسانی که ناآگاهانه و بدون آموزش، حرکت میکنند، همیشه مانند شنهای روان بهدور خود میچرخند. امیدوارم که بتوانیم به خویشِ خود، دست پیدا کنیم، به درک واقعی این وادی برسیم و بدون توقع و انتظار از دیگران، مسئولیتهای خود را بپذیریم و در جهت انجام آنها تلاش و کوشش کنیم.
تایپ: مسافر بیتا، راهنمای لژیون چهارم، نمایندگی نسترن اصفهان.
ویرایش: مسافر کبری لژیون یکم نمایندگی نسترن اصفهان
بازبینی و ارسال: همسفر فاطمه
- تعداد بازدید از این مطلب :
94