English Version
English

گزارش لژیون پزشکان پارک طالقانی جمعه 1398/6/8؛ «قضاوت و جهالت»

گزارش  لژیون پزشکان پارک طالقانی جمعه 1398/6/8؛ «قضاوت و جهالت»

نهمین جلسه از دور هفدهم سری کارگاههای آموزشی کنگره 60 مخصوص لژیون پزشکان در پارک طالقانی با دستور جلسه «قضاوت و جهالت» با استادی آقای امین و نگهبانی موقت دکتر محمدعلی و دبیری موقت دکتر فرشته در روز جمعه مورخ 98/6/8 رأس ساعت 8 صبح آغاز بکار نمود.

سخنان استاد امین:

امیدوارم حال همگی خوب باشد، باعث افتخار من هست که در جمع پزشکان و علمای این رشته هستم. آقای مهندس هم ماشینشان خراب شد در هیدج، قدری طول کشید و من امروز در خدمت شما هستم. 

دستور جلسه امروز قضاوت و جهالت است، ما معمولاً روی مسائل که نگاه می‌کنیم با دید جهان‌بینی است و آن چیزی که کمک کند و کاربردی باشد در همین زندگی روزمره؛ یعنی دستور جلسات کنگره معمولاً به این خاطر انتخاب می‌شود که کمک کند و شرایطی را برای انسان فراهم کند که بتواند زندگی را ساده‌تر کند و نیز شرایطی را فراهم کند که مشکلاتی که هست؛ چه در دنیای درون خودش و چه آنجا که با انسان‌ها ارتباط برقرار می‌کند تا این ارتباط بهتر و بهتر شود. من خودم مطمئن شدم وقتی‌که یک شخصی وضعش به هم می‌ریزد، یا به قول کنگره‌ای‌ها وارد تاریکی می‌شود؛ چند اتفاق برای او می‌افتد؛ یکی از آن‌ها این است که او نمی‌تواند کارهایی را که قبلاً به‌راحتی انجام می‌داد را انجام بدهد، انجام دادن کارها برایش سخت می‌شود، اتفاق دیگری که برایش می‌افتد این‌که ارتباط برقرار کردن با انسان‌ها یواش‌یواش برایش مشکل می‌شود، نمی‌تواند به‌راحتی با انسان‌ها حرف بزند، تعامل کند و خواسته خود را مطرح کند. این‌ها چیزهای خیلی مهمی است. چون وقتی انسان یک چیزی را دارد و استفاده می‌کند فکر می‌کند یک چیز خیلی عادی است، مثل‌اینکه انسان چشم دارد، راه می‌رود. ولی کافی است، چند دقیقه چشم‌هایش را ببندد و سعی کند که به دستشویی برود یا سعی کند به حمام برود، می‌بیند که چقدر این چشم کارش مهم است شاید به نظرش پیش‌پاافتاده بیاید. اصولاً نعمت‌ها این‌گونه هستند، با دیگران صحبت کردن، ارتباط برقرار کردن، این‌ها مسائل خیلی مهمی هستند و معمولاً حالت دیگر این هست که برود در اتاق و از خیلی از انسان‌ها فاصله بگیرد؛ اما همه این‌ها یکسری دلایلی دارد که کنار هم قرار می‌گیرد و این شرایط را فراهم می‌کند برای انسان؛ من خودم این را تجربه کردم، یعنی هم ارتباط خوب با انسان‌ها را تجربه کردم در یک مقطعی و بعد هم زمانی، ارتباط برقرار کردن با انسان‌ها برایم سخت شد و با مشکل این کار را انجام می‌دادم، دیدم یکی از آن مسائلی که خیلی اینجا کلیدی هست و دارد کار می‌کند، قضاوت کردن بود؛ من خیلی دقت کردم دیدم که به‌راحتی در مورد خیلی از مسائل قضاوت می‌کنم، یعنی مثل آب خوردن؛ خیلی راحت. برای یکسری از مسائل هم که اصلاً از قبل من یکسری حکم‌های از پیش تعیین‌شده دارم یعنی وقتی اتفاق می‌افتد، اصلاً فکرم را درگیر نمی‌کنم بلافاصله حکم را صادر می‌کنم، مثل نسخه‌ای که آن زیر است سریع درمی‌آورم، می‌پیچم و می‌دهم به طرف. دیدم من در این دو مورد تقریباً خیلی مهارت پیدا کردم و این کارها دارد به‌راحتی انجام می‌شود.

 اما چطور می‌شود که انسان به‌راحتی قضاوت می‌کند در مورد هر مسئله‌ای یا در مورد هر چیزی؛ نشانه‌اش این است که هرکسی از او سؤال می‌کند جواب می‌دهد؛ در مورد هر چیزی از او سؤال می‌کند جواب می‌دهد، اصلاً نمی‌شود بگوید آقا من متوجه این موضوع نیستم یا این موضوع در حد دانش و تخصص من نیست. سیاست باشد جواب می‌دهد، در مورد اقتصاد باشد جواب می‌دهد، در مورد علوم اجتماعی باشد جواب می‌دهد، روانشناسی باشد، فضانوردی باشد، هرچه باشد این کار را انجام می‌دهد. خوب بالاخره باید یک قضاوتی بکند که برگردد جواب این سؤال را بدهد دیگر؛ این ناشی از چه می‌شود؟ ناشی از این می‌شود که من خیلی خودم را در همه مسائل استاد و در همه مسائل خیلی دانشمند می‌دانم و دارم از خیلی بالا به قضیه نگاه می‌کنم چون آدم هرچه بالاتر برود شعاع دید او بیشتر می‌شود. مثلاً اگر شما بروید بالای درخت تا شعاع ده کیلومتری را راحت می‌توانید بینید، ولی اگر روی زمین باشید شاید تا پانصدمتری را ببینید، من جایگاه خودم را خیلی بالا می‌دیدم، به خاطر همین شعاع دیدم خیلی زیاد شده بود، ولی این وهم است، واقعیت نبود و به خاطر همین در مورد همه مسائل شروع می‌کردم به قضاوت کردن، بعد آدم آن زمان اثرات آن را احساس نمی‌کند، یک مدت که می‌گذرد بازتاب آن که برمی‌گردد؛ نتیجه آن که برمی‌گردد می‌بیند که دارد اتفاقات بدی می‌افتد، اولاً خود این قضیه ارتباط مرا با انسان‌ها خراب می‌کند، چون وقتی راجع به یک قضیه به‌راحتی قضاوت می‌کنم و این قضاوت معمولاً درست نیست؛ ازنظر حسی ممکن است به آن آدم آسیب وارد کنم و آن آدم معمولاً دیگر از انسان فاصله می‌گیرد، در مسائل دیگر هم همین‌طور می‌شود و این از کجا ناشی می‌شد، اینکه من خودم را خیلی بالاتر می‌دیدم و این ناشی از جهل انسان است، چون می‌گوییم قضاوت و جهالت چون من نمی‌دانم که نمی‌دانم، این کار را انجام می‌دهم و آدم فکر می‌کند که اگر بگوید نمی‌دانم، کم آورده است؛ این مثلاً خوب نیست.

معمولاً تفاوت جوامعی که پیشرفت می‌کنند در مسائل علوم و جوامعی که به‌طور مدام با خود درگیر هستند این هست که: در جوامعی که پیشرفت می‌کنند در علوم، بیشتر انسان‌ها می‌دانند که جایگاه آن‌ها چقدر است، بنابراین در حیطه‌ای که خارج از دانش و اطلاعات و شناخت آن‌ها هست اصلاً اظهارنظر نمی‌کنند؛ بنابراین برخوردها و اصطکاک‌ها به حداقل ممکن می‌رسد، ولی جوامعی که این را نمی‌دانند مرتب باید حکم‌های همدیگر را خنثی کنند چون به‌طور مداوم دارند حکم صادر می‌کنند، قضاوت می‌کنند و این تناقضات دارد پر می‌شود در جامعه و کاملاً رشد پیدا می‌کند. برای من هم اتفاق افتاد، وقتی شروع کردم یواش‌یواش آن دامنه قضاوت خودم را کم کردم، سعی کردم در خیلی از مسائل که از من سؤال می‌شد دیگر اظهارنظر نکردم، می‌گفتم بروید از فلانی بپرسید، من خیلی وارد نیستم در این قضیه. دیدم خودم آرامش بیشتری دارم و خودم احساس راحتی دارم و حرفی که می‌زنم تأثیرش بیشتر می‌شود. یک مثال هم در کنگره هست، من متوجه شدم در جهان‌بینی که هر چیزی یک بازتابی دارد؛ چون جهان بر اساس قانون عمل و عکس‌العمل پایه‌گذاری شده است. وقتی من در مورد یک انسانی به‌اشتباه قضاوت می‌کنم مثلاً فکر می‌کنم که او آدم سؤاستفاده چی، هست و آدم دزدی هست، وقتی این حکم را درون خودم می‌دهم این دقیقاً مثل این می‌ماند در صور پنهان که من یک کشوری هستم و یک موشکی را پرتاب می‌کنم به سمت یک کشور دیگر، خوب آن کشوری که موشک به آن برخورد می‌کند چه عکس‌العملی نشان می‌دهد؟ حداقل این است اگر خیلی خوب برخورد کند، رابطه‌اش را با من قطع کند. ممکن است یک موشک به من پرتاب کند، یعنی سیستم دفاعی خودم را از بین می‌برم و من اجازه می‌دهم آن آدم به من حمله کند و به من آسیب برساند؛ و برای کسی که قضاوت نمی‌کند، این دروازه باز نمی‌شود، این اتفاق نمی‌افتد؛ و آن‌وقت خیلی از انسان‌ها مجوز این را پیدا نمی‌کنند که در مورد من قضاوت کنند، مجوز این را پیدا نمی‌کنند که به من آسیب برسانند یا فکر بدی در مورد من بکنند. این هم بازتاب قضاوتی بود که من شخصاً خودم تجربه کردم و حالا بعضی انسان‌ها ناخودآگاه این‌ها را اجرا می‌کنند یعنی ناخودآگاه این قوانین را مراعات می‌کنند و بعضی انسان‌ها ناخودآگاه اجرا نمی‌کنند، آن‌ها که قوانین را اجرا می‌کنند معمولاً حالشان خیلی بهتر هست. در کنگره که ما آموزش می‌بینیم می‌گوییم که رهجو اجازه اینکه راهنمای خود را قضاوت کند را ندارد (در حیطه مواد)؛ اما اگر در خارج از حیطه مواد راهنما حکم صادر کرد، رهجو می‌تواند قضاوت کند. این اجازه وجود دارد. مثلاً راهنما برنامه می‌دهد رهجو نمی‌تواند بگوید که رهنمای من برای چی این برنامه را داد؟! این بهتر بود این‌طوری برنامه می‌داد. بیشتر از این صحبت نمی‌کنم، امیدوارم صحبت‌ها نتیجه داشته باشد. ممنون.

سلام دوستان مینا هستم همسفر:

هرچقدر انسان جهلش بیشتر باشد، قضاوتش بیشتر است. در کنگره 60 یک اصطلاحی است که می‌گویند دوربینت را بیاور روی خودت؛ یعنی فقط راجع به خودت می‌توانی قضاوت کنی و مقایسه کنی خودت را مثلاً با مینای چند وقت پیش. ما در کنگره این را یاد می‌گیریم و واقعاً فضای کنگره خیلی مثبت است، به خاطر اینکه آن قضاوت و ارزیابی نیست. در مورد سی دی «بیگانه» در آن سی دی جناب مهندس مطرح می‌کنند که پایه محبت دانش و آگاهی است و وقتی به آن باور پیدا کنی واقعاً درکش می‌کنی. فقط یاد خداوند نیست که باید همواره در نظر ما باشد ما باید کارهای زمینی خودمان را هم انجام بدهیم و به امورات زندگی روزمره خود توجه کنیم. یک یار واقعی از صد یار دروغین ارزشش بیشتر است. ممنون از وقت مشارکت.

سلام دوستان دکتر بهروز هستم همسفر:

همان‌طور که آقای مهندس دژاکام مطرح کردند ریشه قضاوت در نادانی است. من همیشه به این نتیجه رسیدم که ما در هر مرحله از زندگی‌مان در یک تراز از دانایی هستیم که پایین‌ترین ترازش که می‌شود گفت توهم دانایی است همان مرحله‌ای است که ما نمی‌دانیم که نمی‌دانیم و اینجا ما به‌راحتی هر رویداد و هر شخص و هر مسئله‌ای را قضاوت می‌کنیم، غالباً ما وقتی در مورد قضاوت می‌خواهیم صحبت کنیم به آسیبی که به شخص مقابل یا به جامعه مقابل وارد می‌شود اشاره می‌کنیم، من می‌خواهم بگویم که بزرگ‌ترین آسیب به خود شخص وارد می‌شود و در مرحله‌ای فرد به ترازی از دانایی برسد که بداند که نمی‌داند حداقل آگاهانه‌تر با این مسئله مواجه می‌شود. برای مثال در درمان اعتیاد، خیلی وقت بیماران می‌آیند پزشک توضیح می‌دهد که این دارو را با این دوز شما باید مصرف کنید و در تاریخ فلان برگردید که من دوز را تغییر دهم و بعد خودش دوز را تغییر می‌دهد و وقتی مراجعه می‌کند می‌بیند دیگران به رهایی رسیدند و اتفاقاً باز از روی نادانی می‌گوید این روش جواب نمی‌دهد، هنوز احساس می‌کند همه‌چیز را می‌داند. به نظر من انسان که در این زندگی که یک‌بار به او فرصت داده شده، واجب‌ترین این است که خودش را به‌طور مداوم به سطح بالاتری از دانایی و تعالی برساند. ممنون.

سلام دوستان دکتر شهرزاد هستم یک همسفر:

در ارتباط با جهالت نکته‌ای که ما می‌توانیم به آن اشاره کنیم این هست که جهالت را ناشی از عدم فقدان دو مورد بدانیم، یکی عدم علم و دانش و عدم استفاده از عقل و خردورزی؛ یعنی یکی می‌تواند علم داشته باشد ولی جاهل هم باشد، از عقل و خردی که خداوند در وجود او قرار داده است استفاده نمی‌کند. به نظر من جهالت و قضاوت به هم ارتباط دارد و می‌شود گفت این جهالت است که ریشه در خیلی از مصیبت‌های انسان دارد. در رابطه با قضاوت آقای مهندس فرمودند: که ما به‌طور پیوسته در حال قضاوت در مورد خودمان و دیگران هستیم. یک جمله از یک نویسنده آمریکایی اگر اشتباه نکنم «وین دایر» هست که ایشان می‌گویند: کسی که دارد در مورد دیگران قضاوت می‌کند درواقع دارد خودش را شرح می‌دهد، خودش را بیان می‌کند. چون یک قاضی که می‌آید یک کشفی را انجام می‌دهد و یک مسئله‌ای را قضاوت می‌کند با بسیاری از عدله بازهم می‌تواند یک حکم ناعادلانه‌ای را به‌اشتباه صادر کند. پس چگونه یک نفر به خودش اجازه می‌دهد بدون داشتن هیچ اطلاعاتی بتواند در مورد دیگران قضاوت کند و می‌توانیم بگوییم قضاوت می‌تواند آفت روابط بین انسان‌ها باشد.

سلام دوستان محسن هستم یک مسافر:

هر انسانی از ابتدای زندگی‌اش شروع می‌کند قضاوت کردن. ولی می‌توانیم از قضاوت‌هایمان کم کنیم، به‌قول‌معروف ندانی را بدانیم. ممنون.

سلام دوستان دکتر سوده هستم همسفر:

 جناب مهندس فرمودند: ما انسان‌ها، در زندگی‌مان دو مسیر داریم یک اینکه در اوایل زندگی‌مان شروع کنیم به درس خواندن، تلاش کردن، کار کردن و اوایل آن سختی را اگر تحمل کنیم در آخر فرد به یک زندگی راحت‌تری می‌رسد، ولی اگر در جوانی راحت‌طلب باشیم کار خاصی نکنیم، مثلاً مواد مصرف کنیم در آخر فرد زندگی سختی خواهد داشت. خداوند این قدرت را به ما داده است که فقط قضاوت کنیم در مورد خودمان و کارهای مربوط به خودمان؛ و اگر بخواهیم وارد مسائل خصوصی دیگران بشویم به آن فرد ضربه می‌زنیم و باعث تخریب می‌شویم.

سلام دوستان دکتر مسعود هستم مسافر:

جایگاه استاد امین را تبریک می‌گویم. دستور جلسه بسیار عالی هست ولی ما عادت کردیم طبق همان قضاوت‌های غلط خودمان فکر کنیم که مثلاً قضاوت و جهالت معادل هم هستند؛ نه ما قوه قضائیه داریم و آن‌ها باید به موضوع اشراف کامل داشته باشند و بعد حکم صادر شود. الآن در کشورها یک نهضتی راه افتاده است و احکام غلطی را که سال‌های سال صادر شده و افراد بی‌گناه در زندان بوده‌اند، دارند این‌ها را درمی‌آورند و می‌بینیم که قاضی، با همه علم و آگاهی و این‌ها بازهم ممکن است قضاوت درست نکند. قضاوت یک شغل شریفی است؛ اما چه کسی باید قضاوت کند، کسی که به موضوع آگاهی و اشراف کامل داشته باشد. به فرموده استاد جلسه ما خیلی وقت‌ها در مورد همه‌چیز اظهارنظر می‌کنیم و کوچک‌ترین اطلاعی هم در مورد آن مسئله نداریم. نفس قضاوت بد نیست اگر با آگاهی کامل باشد. من در مورد زندگی خودم می‌گویم. یک داستان خیلی قشنگ، می‌گویند: در یک شهری آدم فوق‌العاده ثروتمند و یک قصاب نیز بود، مردم هیچ‌چیز از این آدم ثروتمند به‌عنوان خیرات نمی‌دیدند ولی قصاب را می‌دیدند که مردم زیادی هر روز به مغازه او می‌روند و گوشت بدون پرداخت وجه می‌گیرند، چون فقیر هستند، مردم همه می‌گویند عجب قصاب خوبی است. تا اینکه آدم ثروتمند فوت کرد. مردم رفتند به قصابی و گفتند گوشت، گفت مجانی نیست باید وجه آن را پرداخت کنید، گفتند شما تا دیروز گوشت مجانی می‌دادی، گفت من نبودم آن آقای ثروتمندی بود که فوت کرد، او به من گفت هرکه آمد به مغازه شما و دیدی پول ندارد به او بده به حساب من؛ و حالا او فوت کرده. آنجا مردم فهمیدند که خیّر واقعی مرد ثروتمند بوده. ما در اکثر موارد زندگی‌مان داریم این اشتباهات را می‌کنیم، قضاوت‌هایی می‌کنیم که این قضاوت اگر غلط باشد تؤام می‌شود با جهالت. مثل زمانی که فکر می‌کردیم مصرف مواد لذت دارد، قضاوتی بود. چون یک‌بار، دو بار خوشمان آمده بود و این را این‌قدر ادامه دادیم تا به وابستگی کامل رسیدیم و این عین جهالت بود به همین خاطر در دعاهای کنگره می‌گوییم که خدایا ما را از نادانی به دانایی، از تاریکی به روشنایی، از ترس به شجاعت راهنمایی کن و این‌یک واقعیت است. متشکرم.

سلام دوستان لیلا هستم همسفر:

چیزی که من متوجه شدم، قضاوت از دانایی می‌آید که از دانش و تجربه به دست می‌آید و جهالت از نادانی است و تمام بیماری‌ها و تمام ویژگی‌های بدی که در ما وجود دارد از جهالت است، وقتی‌که خدا انسان را آفرید دونیرو در انسان قرار داد که به‌وسیله اراده ما می‌توانیم آن‌ها را انتخاب کنیم که همان قضاوت و جهالت است. ممنون.

سلام دوستان دکتر حسین هستم همسفر:

در مورد قضاوت برای اینکه قاضی بخواهد یک حکم صادر کند، چندین سال تحقیق می‌کند، یک حکمی را صادر می‌کند. انسان هرچقدر نادانی‌اش بیشتر باشد سریع‌تر قضاوت می‌کند. ممنون.

سلام دوستان خاطره هستم همسفر:

من فکر می‌کنم مشکلاتی که بشر با آن روبرو است، همین منّیت ها است، هرکدام از ما احساس می‌کنیم یک منِ کامل هستیم، دچار جهل و قضاوت می‌شویم، مثلاً در زندگی مشترک هرکدام از زن و شوهر فکر می‌کنند یک منِ کامل هستند به خاطر همین الآن در اختلافات جامعه با آن روبرو هستیم، به خاطر اینکه هر دو طرف فکر می‌کنند بیشتر می‌دانند و دیگری را قضاوت می‌کنند و این باعث می‌شود از آن موضعی که دارند کوتاه نیایند. ممنون.

سلام دوستان محسن هستم مسافر:

جایگاه استادی را خدمت استاد امین تبریک عرض می‌کنم و حضور ایشان را به فال نیک می‌گیرم در لژیون پزشکان. در وادی اول توضیح داده شده که ما باید در مورد چه مسائلی تفکر کنیم و در مورد چه چیزهایی تفکر نکنیم، من این‌طور برداشت می‌کنم که در مورد مسائلی که به من مربوط باشد تفکر کنم و دیگر در مورد مسائلی تفکر کنم که درباره آن‌ها دانایی مؤثر داشته باشم. قضاوت هم همین‌طور است، برداشت من این است که کار عقل قضاوت است. من باید در حوزه‌ای که به من مربوط است قضاوت کنم و نیز در مورد مسائلی که دانایی مؤثر داشته باشم. شنیده‌اید که می‌گویند فلانی در کوچه سنگ پرتاب می‌کند، می‌گویند، به شیشه خانه شما دارد پرتاب می‌کند می‌گوید به شما چه مربوط است. وقتی‌که من دچار منّیت هستم قضاوت می‌کنم. قضاوت باعث می‌شود که جهالت من بیشتر شود. آن مثالی که دوستان زندند که من در تاریکی هستم، نورافکن را می‌توانم به سمت دیگران بگیرم و خودم پشت آن باشم دیگر خودم را نمی‌توانم ببینم. من انرژی محدودی دارم، انرژی که می‌گذارم عیوب دیگران را پیدا کنم، از عیوب خودم غافل می‌شوم. این است برداشت من از سی دی. متشکرم.

سلام دوستان مانا هستم یک همسفر:

آنچه مسلم است، قضاوت به معنی حکم کردن است و جهالت به معنای نداشتن آگاهی هست. آنچه باعث می‌شود ما قضاوت کنیم همراه با سوءظن عدم آگاهی است و گرفتن آموزش و بالا بردن علم و آگاهی باعث می‌شود ما از قضاوت خودداری کنیم. ممنون.

سلام دوستان دکتر محمد هستم همسفر:

قضاوت کردن خصوصیت ما ایرانی‌ها است. یکی از دوستان می‌گفت ما صد هزار پزشک داریم و هشتاد هزار نفر آن‌ها شغل دوم آن‌ها پزشکی است. یک مقدار آن برمی‌گردد به سیستم آموزشی ما که یک اقیانوسی از اطلاعات را به بچه می‌دهد ولی با عمق بسیار کم، همین باعث می‌شود افراد فکر کنند در آن زمینه اطلاعات کافی دارند و هیچ موقع هم به ما یاد نداده‌اند که در مورد موضوعی که احاطه کامل نداریم اظهارنظر نکنیم. ما چون در بحث پزشکی قانونی هستیم و بحث سیستم قضایی یک بحث جالب خدمتتان بگویم: ما یاد می‌گیریم در سیستم قضایی اصلاً قضاوت نکنیم، فرض کنید یک فردی که به او تجاوز شده، ما حق نداریم که بپرسیم چه اتفاقی افتاد ما باید فقط معاینه کنیم و گزارش بدهیم. همین را اگر بتوانیم در زندگی خودمان انجام بدهیم و قضاوت نکنیم شاید جامعه‌ای سالم‌تر و با آرامش بیشتری داشته باشیم. ممنون.

سلام دوستان دکتر زارعی هستم همسفر:

وقتی ما می‌توانیم در مورد چیزی قضاوت کنیم که در مورد آن آگاهی کامل داشته باشیم. در جامعه ما به بچه‌ها خیلی اطلاعات داده می‌شود و عمق آن زیاد نیست و این باعث می‌شود که افراد در مورد چیزی که آگاهی کامل ندارند قضاوت کنند. اگر انسان اطلاعات کافی در مورد یک مسئله داشته باشد و قضاوت کند و دیگران را هم آگاه کند به نظر من بد نیست. ممنون.

سلام دوستان دکتر علیرضا هستم همسفر:

برای ما مواردی پیش آمده که ما باید تصمیم‌گیری انجام دهیم و قضاوت انجام داده‌ایم، حالا مرز این قضاوت‌ها چه هست؟ یک مرز خیلی باریک است و گاهی وقت‌ها یک اشتباه می‌تواند یک فاجعه را رقم زند. من در کار خودم مثال می‌زنم، ما یک مریض را پذیرش می‌کنیم و یک پرسشنامه‌ای را داریم و بر اساس آن پرسشنامه یک سری اطلاعات جمع می‌کنیم و بر اساس تجربه‌ای که داریم از قبل مجبور هستیم قضاوت کنیم که آیا برای این مریض این روش درمانی را بگذاریم یا نه. قبلاً فقط ما یک روش درمانی را می‌رفتیم جلو، اما تجربه به ما ثابت کرد، آدم‌ها باهم فرق می‌کند و گذر زمان مشخص می‌کند که به چه صورت هست. در مورد همکاران هم همین‌طور ما فکر می‌کردیم که این همکار خوبی است اگر ما او را جذب کنیم، ولی گذر زمان به ما ثابت کرد که ما اشتباه کردیم؛ و کم‌کم تجربه آمد به کمک آن دانشی که ما داشتیم به قضاوت‌های ما کمک کرد. ما ناگزیر هستیم یک جاهایی، تصمیم بگیریم و یک جاهایی قضاوت کنیم. من همیشه به آن فکر می‌کردم و مرز بین این دو را هنوز نفهمیدم اگر کسی بتواند راهنمایی کند ممنون می‌شوم.

سلام دوستان دکتر ندا هستم همسفر:

خیلی از موارد ما در مکالمات روزمره یک سری اطلاعاتی را ردوبدل می‌کنیم و مرز بین اطلاعات و قضاوت را نمی‌دانیم، هرکسی که در حوزه روانشناسی کارکرده باشد می‌داند که قضاوت یکی از قیچی‌های پل ارتباطی است؛ یعنی وقتی ما بدون بررسی دقیق اوضاع بدون داشتن اطلاعات کافی از یک موضوعی فوری یک حکم صادر می‌کنیم، این باعث می‌شود آن‌طرف مقابل ما حضور فیزیکی داشته باشد اما دیگر با ما رابطه‌اش را قطع می‌کند. اگر استاد امین توضیح دهند که مرز اینکه چه چیزی قضاوت محسوب می‌شود و چه نمی‌شود کجاست ممنون می‌شوم.

سلام دوستان دکتر رضا هستم همسفر:

خدمت آقای امین جایگاهشان را تبریک می‌گویم. آقای مهندس در صحبت خودشان در سال 88 در سی دی قضاوت اینکه قضاوت چه پیش‌زمینه‌هایی را می‌خواهد به شور گذاشتند و حدود سی یا چهل آیتم را برشمردند و از هر نفر خواستند یک کلمه را بگوید، اینکه آگاهی داشته باشد و خیلی آیتم‌های دیگر و نکته دیگر اینکه گفتند پیش‌نیازهای جهالت چیست؟ و در مورد جهالت نیز حدود سی، چهل آیتم را برشمردند؛ و گفتند ما مجبور به قضاوت هستیم، ولی این قضاوت ما نباید از روی جهالت و عدم آگاهی باشد. دوست عزیزمان هم اشاره کردند، مقام قضاوت مخصوص خداوند است، حتی قاضی هم در مسند قضاوت باآن‌همه عدله و آگاهی و اشراف به موضوع دعوی، گاهاً به‌اشتباه حکم صادر می‌کند. ما باید قضاوتمان در مورد خودمان باشد و با آگاهی و علم و بر اساس آن توانایی فردی باشد و در مورد دیگران تا حتی‌الامکان قضاوت نکنیم. خداوند هم با توجه به آگاهی که در مورد انسان دارد عیوب را می‌پوشاند و ما باید در روابط خود با دیگران این را در نظر بگیریم. ولی ما متأسفانه بر اساس جهلمان قضاوت می‌کنیم و حکم صادر می‌کنیم و مطرح می‌کنیم و آبروی دیگران درخطر قرار می‌گیرد و این نادرست است. متشکرم.

سلام دوستان دکتر محمدعلی هستم یک مسافر:

لغت قضاوت (Judgment) در روان‌پزشکی وقتی ما می‌خواهیم معاینه وضعیت روانی را انجام بدهیم یکی از فاکتورهای مهمی که ما موردتوجه قرار می‌دهیم قضاوت فرد است؛ یعنی اگر فرد دارای قضاوت درستی باشد، یکی از فاکتورهایی است که سلامت روانی‌اش را تأیید می‌کنیم. در غیر این صورت اگر قضاوت مختل باشد سلامت روان زیر سؤال می‌رود. درواقع قضاوت از کارکردهای اولیه ایگو (ego)هست. مثال می‌زنم وقتی ما داریم معاینه می‌کنیم از فرد سؤال می‌پرسیم که مثلاً اگر امروز در آشپزخانه شما آتش‌سوزی اتفاق افتاد، شما چکار می‌کنید؟ پاسخی که او می‌دهد میزان سلامت او را مشخص می‌کند، مثلاً می‌گوید من کپسول را برمی‌دارم و آتش را خاموش می‌کنم، یا زنگ سمی زنم به آتش‌نشانی و ... و هر کس یک روشی را می‌گوید که ممکن است درست باشد، یک نفر هم ممکن است بگوید می‌روم در اتاق‌خواب و می‌خوابم. یا می‌روم زنگ درب خانه همسایه را می‌زنم و ازاین‌دست که ما می‌گوییم قضاوت این فرد دچار اختلال است. هدف من از این بخشی که دارم خدمت شما عرض می‌کنم این است که انسان هرگز بدون قضاوت نخواهد بود. یک وجود عاقل که همواره عقل خود را بکار می‌برد، قضاوت را انجام می‌دهد، سطوح قضاوت در انسان مختلف است، ما در سطوح اولیه یک اصلی را داریم به‌عنوان اصل لذت یعنی آنچه باعث می‌شود انسان انتخاب کند در زندگی لذت است؛ یعنی من آنچه لذت می‌برم را انجام می‌دهم و آنچه که لذت نمی‌برم را انجام نمی‌دهم. مثلاً کودک نوپا بر اساس اصل لذت است که انتخاب می‌کند، کدام غذا خوشمزه است و به او لذت می‌دهد یا نه و به‌مرورزمان که رشد اتفاق می‌افتد، بر اساس زمینه‌های ذاتی که در انسان نهادینه شده و تربیتی که در محیط برایش اتفاق می‌افتد، یک اصلی اضافه می‌شود به نام اصل واقعیت یعنی آن فرد بر اساس عقلش، بر اساس آنچه تشخیص می‌دهد، صرفاً دنبال لذت نمی‌رود. یک مثال می‌زنم، فرض کنید ما در طبقه سوم یک ساختمان هستیم، در خیابان در پایین یک غذای خوشمزه وجود دارد اگر یک کودک یک‌ساله که می‌تواند چهار دست‌وپا برود، اگر بخواهد برود و آن غذا را بردارد، خودش را از پنجره پرت می‌کند پایین چون بر اساس اصل لذت کوتاه‌ترین راه را پیدا می‌کند؛ اما اصل واقعیت اصل منفعت و ضرر است که فرد می‌گوید اگر میلیاردها پول کف خیابان باشد ما از پله می‌رویم یا از آسانسور می‌رویم پایین؛ یعنی اصلی‌ترین اصل که ما به‌عنوان یک فرد عاقل در ذهن خود در نظر می‌گیریم اصل واقعیت است و به‌طرف قضاوت صحیح حرکت می‌کنیم. یک اصل دیگر است که به‌عنوان اصل اخلاقی که بر اساس خوب و بد انجام می‌گیرد، ممکن است این خوب و بد بر اساس واقعیت باشد یا نباشد، مثلاً یک صحنه‌ای را از کسی می‌بینیم و قضاوت می‌کنیم که فلانی کار خوبی انجام داد یا کار نادرستی انجام داد؛ که بر واقعیت منطبق باشد یا نباشد. تبصره‌ای که من می‌خواهم کنار این بگذارم این است که همواره قضاوت ما قضاوت نهایی و قطعی نخواهد بود، چون واقعیت خیلی گسترده است و همواره عقل ما در حال رشد و شکوفایی و ارتقاء است. اگر از عقل‌های دیگران در کنار عقل خودمان استفاده کنیم درنتیجه قدرت قضاوت ما افزایش پیدا خواهد کرد. اینکه ما دنبال این باشیم که به یک نتیجه مطلق برسیم در مورد قضاوت، این نتیجه دست‌یافتنی نیست. همیشه ما باید این تبصره را داشته باشیم که ممکن است این قضاوتی دارد اتفاق می‌افتد، نیاز به تجدیدنظر یا مشورت یا حتی نیاز به سکوت داشته باشد و نیاز باشد که ما هیچ قضاوتی را انجام ندهیم.

استاد امین

سلام دوستان امین هستم مسافر:

بخواهیم مطالب را جمع‌بندی کنیم؛ وقتی ما از جهالت و قضاوت صحبت می‌کنیم، جهالت در مقابلش دانایی مطرح می‌شود. دانایی یعنی: تشخیص ماهیت خواسته‌ها در هر لباس و هر رنگی. یک اصلی که خیلی در قضاوت مهم است، تشخیص است؛ حالا تشخیص وقایع، تشخیص ماهیت وقایع، تشخیص خواسته‌ها، اگر ما بدانیم جنس خواسته‌ها از چی هست می‌توانیم درست حرکت کنیم. خوب در این مسئله تشخیص دادن متوجه می‌شویم چیزی که خیلی در قضاوت مهم است، دانایی است. دانایی شامل آموزش، تجربه و تفکر می‌شود؛ یعنی باید نسبت به آن قضیه انسان کاملاً آموزش دیده باشد این یک شرط اصلی قضیه است؛ و همیشه وقتی با یک پرونده یا یک موردی مواجه می‌شود باید خوب راجع به آن تفکر کند باز فرایند دانایی در آن وارد می‌شود یعنی تفکر کردن حتماً هست؛ که ما باید روی قضیه فکر کنیم. وقتی برای ما چالش و بحرانی به وجود می‌آید و ما سریعاً شروع به قضاوت می‌کنیم مشکلی پیش می‌آید. برای اینکه ملاک درستی برای قضاوت درنظر گرفت: باید آموزش گرفتن در مورد آن مسئله باشد، حالا آن مسئله هرچه می‌خواهد باشد، تفکر کردن در مورد آن مسئله باشد، تفکر کردن از یک مجهول به سمت معلوم، یکسری داده‌ها داریم، ما می‌خواهیم این‌ها را بررسی کنیم و به یک سری نتایج برسیم و یک ضلع سومی که اینجا خیلی مسئله هست ما به آن می‌گوییم تجربه؛ در این قضیه می‌گوییم تجربه فرایندی هست که با حس اتفاق می‌افتد؛ یعنی اینجا خیلی مهم است که حس انسان چه باشد. بارها شده که من در مورد مسئله‌ای تفکر کردم و آموزش هم در مورد آن دیده بودم، اما چون حس من حس آلوده و حس منفی بوده، نتیجه قضاوت من اشتباه از آب درآمده است. در این مواقع چیزی که کمک می‌کند به انسان این هست که وقتی یک اتفاقی می‌افتد، وقتی با یک شخصی روبرو می‌شود و یا یک فرآیندی صورت گرفته می‌خواهد در مورد آن حکمی صادر کند، به حس خودش کاملاً نگاه کند. یک‌وقت حس انسان از روی کینه هست، با یک شخصی مشکل دارد حالا مثلاً یک حرفی زده طرف ناراحت شده از او، کینه را در خودش دارد، حالا می‌خواهند آن فرد را استخدام کنند، می‌گویند آقا این آدم مناسبی است برای این شغل؟ دیده کارایی و توانایی‌اش را اما چون حس او مشکل پیدا کرده می‌رود و متمرکز می‌شود و تمامی ایرادات شخص را درمی‌آورد؛ به قصد ایراد پیدا کردن می‌رود جلو، ایرادات را پیدا می‌کند و بزرگشان می‌کند، یعنی ایراد ممکن است یک پوئن منفی 10 داشته باشد ولی چون از آن شخص کینه دارد این را می‌کند 50 و می‌گوید این شخص اصلاً مناسب نیست برای این شغل درصورتی‌که شخص مناسبی هست برای آن کار.

پس در فرایند قضاوت کردن معمولاً آن ضلعی که پنهان می‌ماند و انسان‌ها به آن توجه نمی‌کنند، آن ضلع حس است. اگر حس او درست نیست در آن لحظه قضاوت کردن را متوقف کند و برود، مثلاً یک روز دیگر، دو روز دیگر برگردد و دوباره به مسئله نکاه کند. اگر این مسائل را رعایت کند من فکر می‌کنم، آن قضاوت او به واقعیت و حکم درست نزدیک‌تر می‌شود. خیلی متشکر.

سلام دوستان محمدعلی هستم مسافر:

خیلی تشکر می‌کنم از جناب استاد امین جلسه خوبی را برای ما برگزار کردند و مطالب خوبی را در مورد قضاوت و جهالت برای ما آموزش دادند. الآن در خدمت ایشان هستیم برای اعطای رهایی به عزیزانی که از کلینیک‌هایی که پزشکان آن‌ها در این جلسه حضور پیدا کردند تعداد چهار رهایی داریم:

نام کلینیک: رهپویان

 نام پزشک: دکتر مرسل، سرپرست: خانم نازی، نام راهنما: آقای جمشید، نام مسافران: آقایان حسین و احسان.

مسافر: حسین، آنتی ایکس مصرفی: شیره و تریاک، مدت سفر: 12 ماه، روش درمان: D.S.T ، داروی درمان: شربت O.T.

مسافر: احسان، آنتی ایکس مصرفی: هروئین، مدت سفر: 12 ماه، روش درمان: D.S.T ، داروی درمان: شربت .O.T

نام کلینیک: فرشته

نام پزشک: دکتر فرشته، نام راهنما: آقای حسن، نام مسافر: آقای امیر، نام همسفر: خانم بهاره.

مسافر: امیر، آنتی ایکس مصرفی: اوپیوم، مدت سفر: 11 ماه، روش درمان: D.S.T، داروی درمان: شربت O.T

دریافت گل رهایی از دستان استاد امین

نام کلینیک: روشنگر

نام پزشک: دکتر یوسف، نام راهنما: آقای حسین، نام مسافر: آقای بهنام.

مسافر: بهنام، مدت تخریب: بیشتر از 6 سال، آنتی ایکس مصرفی: حشیش، مدت سفر: 14 ماه، روش درمان: D.S.T، داروی درمان: شربت O.T

دریافت گل رهایی از دستان استاد امین

تایپ: همسفر الهام شاملو

تهیه و تنظیم: مسافر سعید عاشوری

 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .