نهمین جلسه از دور هجدهم سری کارگاه های آموزشی عمومی کنگره 60 ویژه مسافران و همسفران نمایندگی نیما یوشیج بهشهر با استادی دیده بان محترم اقای علی اشکذری و نگهبانی مسافر سعید و دبیری مسافر مجید با دستور جلسه " " شیشه و تخریب های آندر تاریخ 98/04/20 رأس ساعت 17:00 آغاز به کار نمود
در ادامه جلسه تولد هفتمین سال رهایی ایجنت محترم آقا مهدی جشن گرفته شد.
خیلی خوشحالم و سعادتی است در خدمت دوستان هستیم، دستور جلسه دو بخش دارد، یک قسمت مربوط به دستور جلسه هفتگی و قسمت دیگر ۷ سال رهایی آقا مهدی، که شما بیشتر ایشان را میشناسید. درموردشیشه، مصرف غالب در این منطقه بیشتر تریاک و شیره است ولی مصرف غالب از شیشه خارجشده است و یکجاهایی هم هروئین است. از همه لحاظ هروئین بهترازشیشه است و ضررش کمتر است چون به قول آقای مهندس شیشه موادمخدرنیست، بلکه مخرب است. این مخرب بودن و حالت شیمیاییاش باعث میشود که مصرفکننده کاملاً اختیارش را از دست بدهد و در رفتارش خیلی تأثیرگذار باشد. تبلیغاتی که در مورد شیشه بود خیلی اشتباه بود، اینکه میگفتند، شیشه اعتیاد ندارد و این فقط به این دلیل بود که جواب آزمایش منفی میشد مرفین نشان داده نمیشد ولی دلیل اصلی آن ضعف و ناقص بودن دستگاههای آزمایشگاهی، در زمان قدیم بود و این دلیل گرایش اولیه و سیل روی آوردن به این ماد مخدر شد.
در کنگره ۶۰ ماده مخدر شیشه و اثرات مخرب آن همچنین راه درمان مصرفکنندگان شیشه کاملاً شناختهشده است به همین دلیل رشد آن بهشدت کاسته شده. شیشه به این دلیل مخرب بود، که هاله را نفوذپذیر میکرد، همه حالتهایی که شیشهایها برایشان به وجود میآمد به دلیل تخریب شدن هالهشان است. شیشهای چیزی را که میبیند و میشنود میگوید و این برای ما توهم است ولی برای خودش نیست. چرا برای مصرفکننده شیشه این اتفاق میافتد؟ چون شیشه قرارداد را به هم میزند. ما با جهان فیزیک قرارداد داریم که اگر از یک شدت بالا برویم نمیتوانیم ببینیم و بشنویم. نمیبینم و خیلی هم به ما خوش میگذرد و این را قبول کردیم و امضا کردیم، اگر یک نفر بالاتر برود و ببیند او دستکاری کرده است و نمیتواند با جمع زندگی کند ، او خائن است و قرارداد را نقض کرده است و نمیتواند با ما بسازد، فرکانسها از یک حد بالاتر را قرارداد کردیم نشنویم و دلیل اینکه با یک شیشهای نمیتوان زندگی کرد به خاطر این است که از قرارداد خارجشده است ، یا بهاصطلاح دیوانه شده است، دیوانه به کسی میگویم که حرکت بعدی او را نمیتوانیم پیشبینی کنیم.
قسمت دوم تولد ۷ سال رهایی آقا مهدی است به خودش و همسفرش و به کمک راهنمای همسفرش و خودم تبریک میگویم. مهدی اولی که آمد ظاهراً وضع خوبی داشت ولی دنیایی از تعصبات خفهاش میکرد. هرچه ما درد و رنج میکشیم از تعصبات است، یک سری تعصبات که فکر میکنیم خیلی عالی است و این مشکل قضیه است و مخل کارشان است. آقا مهدی با این قضیهها درگیر بود و خیلی مشکل داشت ولی بههرحال وقتی انسان بخواهد درست میشود و مشکل انسان خواستن است، اینجاست که خداوند میفرماید: بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا. آقا مهدی خواست و توانست. خیلی سخت است هفتهای سه بار به تهران بیایی و برگردی، اولی که این زمین را خریدیم به بچهها (آقا مهدی، آقا محمود، آقا مهدی و رحمان) گفتم که در گوشه زمین لژیون بزنند و زحمات این بچهها بود که اینجا آلان به این شکل درآمده است بههرحال من خیلی خوشحالم که هماکنون این شعبه به اینجا رسیده است و انشا اله این پیشقراولها بتوانند در باقی مراحل با بچههای جدید موفق باشند و کنگره هم یک حالت چرخشی دارد و بچههایی که شرایط ثبتنام ایجنتی رادارند ثبتنام کنند و این چرخه همینطور ادامه پیدا کند. ممنونم که به صحبتهایم گوش دادید.
در ادامه به مسافر مهدی از لژیون دوم و مسافر حسین از لژیون نهم گل نمادین رهایی اهدا گردید.
در ادامه تولد ایجنت محترم مسافر آقا مهدی با شکوه تمام برگزارگردید.
آرزوی ایجنت محترم مسافر مهدی:
سلام دوستان مهدی هستم مسافر،واقعا روزعالی و خوبی است همین که در کنگره هستی کفایت میکند آرزو میکنم که در دو هدف کنگره که جهانی شدن و آکادمی شدن است ، من و خانواده ام خدمتگزار باشیم. همچنین در همه حلقه های آفرینش .
خلاصه سخنان ایجنت محترم مسافر مهدی :
خدا را شکر میکنم و سپاسگزارم از لطفی که به من دارید که توانستم این روز قشنگ را با شما تجربه کنم، از آقای مهندس تشکر میکنم، همچنین از خانواده محترمشان به خاطر کشف این روش و از راهنمای خوب خودم علی آقا تشکر میکنم و امیدوارم شرمنده این عزیزان نشویم، همچنین از همسفر خوبم تشکر میکنم که در این مسیر خیلی کمکم کردند و در تمام مشارکتها در کنارم بودند. یادم است در نمایندگی پرستار سر دخترم شکست، همسفرم هیچوقت گلایه نکرد که چرا اینجا هستیم و چرا آمدیم. شاید ماندگار شدن من در کنگره همسفرم بود. از راهنمای همسفرم تشکر میکنم که قطعاً آرامش و حال خوب خودمان را مدیون ایشان هستیم از پسر گلم آقا نیما و دخترم تشکر میکنم. از پدر و مادرم که خیلی به من کمک کردند تشکر میکنم. از آقا محمود و خانواده ایشان که راه را به من نشان دادند تشکر میکنم و آرزوی بهترینها و بهروزی و پیروزی و جایگاه خدمتی بالاتر را برایشان دارم. از اینکه در کنگره هستیم خدا را شکر میکنم. دیگر متوجه شدیم هر کس در جایگاهی هرچند کوچک میتواند خدمت کند تا حتی یک تازهوارد در کنگره ماندگار شود و به رهایی برسد. از همه عزیزان و علی آقا که به من لطف داشتند تشکر میکنم و امیدوارم همچنان رهجو بمانم و بتوانیم خدمت کنیم.
خلاصه سخنان کمک راهنمای همسفر سرکار خانم فاطمه اشکذری:
سلام دوستان فاطمه هستم همسفر. از آقای مهندس و سرکار خانم آنی تشکر میکنم که به من اجازه دادند خدمت کنم. تولد 7 سال رهایی آقا مهدی را تبریک میگویم به دستهگلهای کوچکش آقا نیما و نرگس جون تبریک میگویم. دفعه قبل که اینجا آمدم خیلی فرق کرده، دست همه شما درد نکند، دستبهدست هم دادید و جای خوبی را برای کسانی که قطعاً نیاز به کمک شما دارند درست کردید و باعث میشود این عزیزان به جایگاه خود برسند. در مورد ملیحه خانم همه گفتند ولی آن پشتکار و صبرشان باعث شد خدمتگزار خوبی برای خود و دیگران باشند، به تجربه میگویم بهترین لحظات زندگی انسان لحظهای است که به دیگران خدمت میکند. برایشان آرزوی سلامتی میکنم و امیدوارم خدمتگزار خوبی باشند. مهندس دژاکام اولین کسی بودند که در دنیا این پیام را دادند که سونامی شیشه درراه است و حواسمان باشد. هر کس با هر ماده مخدری وارد کنگره شود رهاییهای کنگره همه یک پیام هستند چرا؟ چون کنگره یک مرکز تحقیقاتی، آموزشی است. پس اگر افرادی هستند که امروز جلسه اولشان است خوب جایی را انتخاب کردند و خداوند آنها را دوست داشته است. خیلی زود میگذرد اندازه یکچشم برهم زدن، اگر خدمت کنید تغییر جایگاه میدهید و اگر خدمت نکنید حال خوش نصیبتان نمیشود. حال خوش خدمت یک حسی هست که هیچکس نمیتواند بگوید و فقط باید تجربه کرد. دعا میکنم برای ملیحه جون و برای عاقبتبهخیریشان. از اینکه به صحبتهایم گوش دادید بسیار سپاسگزارم.
خلاصه سخنان کمک راهنمای محترم همسفر ملیحه:
سلام دوستان ملیحه هستم ، همسفر
من هم خدا را شکر میکنم بابت این لحظات زیبا ، به اعتقاد من هرکسی در هر جایگاهی قرار بگیرد همان رهجو است . هیچوقت از خانم اشکذری برجکی ندیدم و فقط روی خوش و لطافتشان و عشقشان را دیدم . من هم 7سال رهایی مسافرم را به خودشان و راهنمای مسافرم آقای اشکذری و راهنمای عزیزم و به پسر و دختر گلم تبریک میگویم .از همه عزیزان و آقای مهندس و خانم آنی و استاد امین و خانم آنی کماندار و خانم شانی ، تمام دیدهبانان و همه آنهایی که لحظهبهلحظه آموزش گرفتم تشکر میکنم . در سی دی سن مهندس میفرمایند :یک بذری را میکارید چند سال بعد دریافت میکنید ولی نمیدانم من و مسافرم بذر خوبی کاشتیم که زود دریافت کردیم . نمیدانم درباره آقا و خانم اشکذری چه بگویم ، عشق ، محبت ، یک الگوی بینقص .هر باری هرجایی گیر کردم پشتوانهام بودند و به من آرامش میدادند .شاید یک روز مادیات ذهنم را میبست ، چون در جهل و نادانی بودم ، آلان فهمیدم زندگی شکل دیگر است . مشکلات برای همه وجود دارد و برای من هم است . آقا مهدی واقعاً تغییر کرد و عوض شد و من و مهدی در کنار هم فهمیدیم که فقط در کنار هم میتوانیم زندگی را درست کنیم ، نه مادیات نه خانه ، نه پول هیچکدام از اینها به حد بالا برای ما وجود نداشته باشد ولی من ایماندارم یک مرد پشت سر من است و صداقت و راستی و پاکیاش را با هیچچیز در دنیا عوض نمیکنم و تا لحظهای که بتوانم در کنارشان زندگی میکنم . واقعاً یک عشق خاصی نسبت به خانواده دارد و برای من قابلستایش است .قطعاً ایماندارم که اینها را از علی آقا یاد گرفته و من همیشه این عشق رابین این دو عزیز میبینم و برای من ستودنی است . صبوریهای خانم فاطمه برای من قابلستایش است و از خداوند میخواهم که مثل خانم اشکذری صبور باشم و با مشکلاتم روبرو شوم و یکییکی آنها را حل کنم . خدا را شکر میکنم که به من اجازه داد خدمت کنم .از رهجو های عزیزم تشکر میکنم که با مشارکتهای خاص خودشان به من انرژی دادند و امیدوارم آقای مهندس و خانم آنی بازهم اجازه خدمت کردن به من بدهند . ممنونم.
ادامه مراسم به روایت تصویر
تهیه گزارش : مسافر مهدی ( لژیون چهارم )
تنظیم گزارش و تصاویر : مسافر غلامرضا
نمایندگی نیمایوشیج بهشهر
- تعداد بازدید از این مطلب :
1482