English Version
English

کنگره؛ مسیر سبز درمان شیشه

کنگره؛ مسیر سبز درمان شیشه

سلام دوستان ایرج هستم یک مسافر

طیف وسیعی از جامعه مورد هجمه شیشه و اثرات مرگبار آن قرارگرفته‌اند. به‌نحوی‌که این ماده صنعتی به مانند یک بمب اتمی در خانواده‌های مصرف‌کننده منفجرشده و آثار تخریبی بسیاری را به وجود آورده است.

به خاطر وجود آمفتامین در ساختار آن و اینکه این ماده مستقیماً دانایی‌ مصرف‌کننده را هدف قرار داده به‌طوری‌که  شخص مصرف‌کننده شیشه را در تشخیص ابتدایی‌ترین وظایف شخصی و اجتماعی دچار یاس، تردید و دودلی و اشتباه می‌کند.

به همین خاطر هست که مصرف‌کنندگان شیشه افرادی فوق‌العاده خطرناک همراه با توهم‌های و سوءظن‌های  وحشتناکی می‌باشند و بارها دیده‌شده که فرد مصرف‌کننده‌ای یکی از اعضای  خانواده خود براثر توهم دیداری و شنیداری، متأسفانه قربانی و ذبح کرده است. مصرف‌کننده شیشه انسان خطرناکی است و فرآیند تشخیص و دانایی وی براثر مصرف شیشه مختل گردیده است.

بی‌نظمی در پروستات، بی‌نظمی در ساعت‌های خواب و گوشه‌گیری، پرخاشگری، افسردگی و دوقطبی شدن از دیگر آثار مخرب مصرف شیشه و این روان‌گردان خطرناک می‌باشد.

اگر جلوی مصرف شیشه‌گرفته نشود و این افراد درمان نشوند، در آینده آثار تخریبی  و مرگ باری برای جامعه ببار خواهند آورد.

خوشبختانه در کنگره 60 این آنتی ایکس فوق‌العاده خطرناک به‌خوبی درمان می‌شود، افراد بسیاری پس از درمان به حالت تعادل و حتی بهتر از قبل مصرف برگشته‌اند و بنده نیز یکی از هزاران رها یافته از دست این افیون خطرناک هستم.

حال این ماهیت کلی بود و چون بنده مصرف‌کننده شیشه بودم، نکاتی را به‌اختصار بیان می‌کنم. بعد از 15 سال مصرف تریاک از مصرف یک گرم تریاک خسته شدم و به توصیه یک پزشک به متادون روی آوردم و از روزی چند سی‌سی به‌جای رسیدم که متادون را با بطری آب‌معدنی مصرف می‌کردم و اعتیاد شدیدی پیدا کردم. از چاله به چاهی بزرگ افتاده بودم، مصرف متادون بسیار آزارم می‌داد و به‌هیچ‌عنوان نمی‌توانستم مقدار آن را حتی کم کنم و به هر دری زدم و به توصیه یک شخص با شیشه آشنا شدم، چون مورفین نداشت و من در خیال خام خودم فکر می‌کردم که اگر شیشه مصرف کنم، اعتیاد ندارم و چه خیال خامی

سه سال مصرف‌کننده شیشه بودم و تبدیل به یک فسیل زنده شده بودم و در اعماق 60 درجه زیر صفر بودم وزندگی تبدیل به زندگی پر از آشوب شده بود. در صور آشکار خشم، کینه، بدبینی، دعوا، انتقام‌جویی و ... مرا به شخصی کاملاً تنها نموده بود و در اتاق کارتن‌خواب بودم و فقط  آن‌قدر مصرف می‌کردم که دیگر جزیی از شیشه شده بودم و در اواخر مصرف به‌اندازه یک قندان شیشه می‌کشیدم و متوجه نبودم که چند ساعت یا چند روز در حال مصرف هستم تا انتها موادم را مصرف می‌کردم. همیشه میل به خودکشی داشتم و به زمین و زمان مشکوک بودم و وزن بدن هم از 85 کیلو به نزدیک 60 کیلو رسیده بود. مرتب از هوش می‌رفتم و خانواده مرا به دارالمجانین هم بردند ولی اثری نداشت. با مصرف بیشتر، شیطان در وجودم رخنه کرده بود و یارای مقاومت نداشتم و جای نمی‌رفتم در گوشه اتاق فقط مصرف‌کننده بودم. دوران سیاه و تاریک زندگی خودم را به چشم نمی‌دیدم، خانواده‌ام در حال آب شدن بودند ولی من چیزی جز افیون نمی‌دیدم. در صور پنهان تبدیل به یک هیولا شیطانی شده بودم.رفتار، گفتار و کردارم افیونی شده بود و چه افیون خطرناکی و مرا تا لبه پرتگاه تباهی برد.

کورسویی از نور به زندگی من واردشده بود و نور توسط کنگره بود. هم‌سفرم به کنگره می‌آمد و من هم پس از مدتی کوتاه خسته و افسرده و دردمند به امید درمان وارد کنگره شدم و خدایا شکر که راه را یافته بودم و فقط باید باایمان به درمان می‌رسیدم. کم‌کم باورم شد که درمان امکان‌پذیر است ولی تخریب من بسیار زیاد بود، به قول آقای مهندس شیشه بمب اتم است. 9 ماه طول کشید که باور در من شکل بگیرد و پس‌ازآن به‌سرعت درمان شدم و از درمان خودم بسیار رضایت دارم، چون از قبل از اینکه مصرف‌کننده هم بشوم هم بهتر شده بودم.

من با خواست، صبر و ایمان به درمان رسیدم و افیون را از وجودم و از زندگی‌ام بیرون کردم، درمان شیشه دیگر یک افسانه نیست و تبدیل به یک حقیقت شده است. باعقل، ایمان و شهامتی که در پرتو و تکامل آن‌ها پدید می‌آید، به درمان رسیدم و حال میدانم که درمان مسیری سبز است که به نور و سفیدی میرسد. این مسیر سبز منتظر همه سوء مصرف کنندگان مواد است و باید باور و امید درمان در نفس شان زمزمه شود و چه زمزمه پر از آرامش است. 

امید نجات بخش ترین کلمه آفریده شده است و امید به درمان یک باور مهم که من را به پایان سفر اول رساند. از بنیان کنگره 60 آقای مهندس دژاکام سپاسگزارم که کنگره را برپا نمودند که مرحمی بر دل دردمندان باشد. از همه خدمتگزاران کنگره سپاسگزارم که با خدمتشان مرا به درمان رهنمود نمودند و از راهنمای بزرگوارم آقای باغستانی و از همسفر بزرگوارم که مرا به درمان رهنمون نمود نیز تشکر مینمایم.راهنمایان بزرگوار سفر اول و دوم همسفرم نیز سپاسگزارم و میدانم که بعد از درمان باید ادامه مسیر بدهم و میرم آنجا که باید بروم. 

خدایا تو را بخاطر تمامی صفاتی که در روح ما تزریق نمودی شکر...سایه خداوند زینت بخش تمامی زندگی ها باد... خدای  مهربان را برای همه مخلوقات آرزو میکنم.. خصوصا بندگان گرفتار شده را...و همانا یاد خدا آرام بخش ترین است.

 

نگارنده: کمک راهنمای لژیون 21 ایرج ورمزیار
تهیه و تنظیم و عکس: مسافر پیمان

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .