دهمین جلسه از دوره سی و هفتم از سری کارگاههای آموزشی، عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی فردوسی مشهد، با استادی مسافر عماد، نگهبانی مسافر اکبر و دبیری مسافر جواد با دستور جلسه « وادی اول و تاثیر آن روی من» پنج شنبه ۱۴فروردین ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
دستور جلسه این هفته وادی اول و تأثیر آن روی من
سلام دوستان عماد هستم یک مسافر، در مورد این وادی، شاید برداشت اولیه این باشد که خیلی وادی آسانی خواهد بود چون در جزوه هم، حجم کمی در نوشتار دارد مثال، با تفکر ساختارها آغاز میشود و بدون تفکران چه هست روبهزوال است خیلی ساده، متوجه میشوم با تفکر میتوانم ساختار به وجود بیاورم و انسان برای بقای خودش نیاز به تفکر دارد مثلاً اگر من خانواده تشکیل دادم و همسر بسیار خوبی دارم و فرزندان خوبی هم دارم، همهچیز هم عادی پیش میرود اگر تفکر نداشته باشم برای پیش بردن و ادامه دادن قطعاً با شکست مواجه خواهم شد. این نکته بسیار ظریفی بود که من در وادی اول متوجه شدم درست است که حجم وادی اول کم هست ولی در این وادی چهار سؤال مطرحشده که سؤال میکند که اصلاً ما میخواهیم که تفکر کنیم اینجا مهم بودن خواستهام را به من نشان میدهد خواسته اولین قدم و خیلی مهم است برای هر چیز اول خواسته مهم است پس میگوید میخواهم تفکر کنم یا نه؟ چطور باید تفکر کنم، و اما سؤال چهارم که به نظر من از همه مهمتر است میگوید به چه چیزهایی نباید فکر کنم این خیلی مهم است یک مسافر سفر اول را شروع میکند، میگوید تکلیف خانوادهام، کارم و زن و بچهام باید فارغ از اینها باشد من سفر اول را که شروع کردم مادرم سرطان گرفتند و باید میرفتند شیمیدرمانی و باید یک نفر ایشان را پیش پزشک میبردند و خوشبختانه ساعات شیمیدرمانی با ساعت کنگره یکی بود و من باید میآمدم کنگره من فقط یک انتخاب داشتم و آن این بود که من باید اول خودم را نجات بدهم و متوجه شدم که اولویت اول باید خودم هست که به درمان برسم تا بتوانم به دیگران کمک کنم و فهمیدم که یک انسان معتاد و بیمار همه دردسرها دور سرش میچرخند که برای من اتفاق افتاد.
(2).JPG)
در طول سفر دکتر به من گفت که مادر شما نیاز به عمل دارد که ممکن است بعداز عمل هر اتفاقی پیش بیاید من فقط به درمان تمرکز کردم و در این مسیر نیروهای منفی مدام با من صحبت میکردند ولی با صحبتهایی که باراهنمایم داشتم فقط روی درمان تمرکز کردم والان خدا را شکر نزدیک به دوازده سال میشود که من توی کنگره هستم و مادرم در قید حیاط هستند و در کنار هم از زندگی لذت میبریم اینطور هست که میگویم با تفکر درست کار هم درست میشود و مخالف تفکر افکار هست اگر بخواهی این درب را باز بزاری هر چیزی وارد شود دیگر این اسمش تفکر نیست که در حال حاضر متأسفانه فضای مجازی طوری است که بهمحض اینکه باز میکنیم در رابطه با هر موضوعی دهها شاید هم صدها نظر متفاوت از جلوی چشم و ذهن ما میگذرد، این است که تفکر یعنی اینکه من آن درب را ببندم و اجازه ورود هر چیزی را درون ذهنم ندهم و اما میگوید نیروهای احیا، القا و تحرک در کنار تفکر وجود دارد که من خیلی سال به این موضوع فکر میکردم متوجه شدم یک آقایی مثل مهندس دژاکام سالها به مسئله اعتیاد تفکر کردند یعنی متمرکز شدند روی اعتیاد و گفتند اگر چهل سال طول بکشد من باید صورتمسئله اعتیاد را حل کنم اینقدر تحقیق میکنم پژوهش میکنم تا این قضیه را حل کنم، من قول میدهم هر انسانی اینطوری پیگیر یک ماجرایی بشود به نتیجه میرسد چرا؟ چون جواب سؤالات ما در کاِئنات در حال متصاعد شدن است و مغز انسان هم دقیقاً همان دستگاه گیرنده است که آنها را دریافت میکند ولی قابل روئیت نیست بهشرط همان تمرکز درست، دقیقاً مثل دیش ماهواره که باید درست و دقیق باشد که سیگنال دریافت کندذهن انسان هم باید دقیق و ثابتقدم باشد و آن امواج یک روزی ازآنجا خواهد رد شد حالا ممکن است امروز یا فردا یا مثلاً برای آقای مهندس دژاکام بیست سال طول کشید تا موج ازآنجا رد شد در این فاصله آقای مهندس تلاش و کوشش کردند وبا تفکر روی مسئله اعتیاد، موفق شدند.
از اینکه به صحبتهای من گوش کردید از همه شما متشکرم
(1).JPG)
تایپ: مسافر محمد حسین لژیون پنجم
تصویر بردار: مسافر علی لژیون یکم
ویرایش و ارسال خبر: مسافر کاظم لژیون سوم
- تعداد بازدید از این مطلب :
۳۵۸