English Version
This Site Is Available In English

در این وادی آمده حقیقی بودن درسی ندارد

در این وادی آمده حقیقی بودن درسی ندارد

به نام خالق، نگارنده عشق و محبت.

چگونه اثرات وادی چهاردهم را بر باورهایم به نگارش در بیاورم!
می‌‌‌خواهم حال و هوای خود را نسبت به آن از زبان یک بنده که با معبود خویش در حال شکرگزاری است بیان نمایم؛ چون من با وادی چهاردهم شکرگزاری، دوست داشتن، محبت و عشق را لمس نمودم و شناخت نسبت به آفرینش خود پیدا کردم.

سلام معبود من، خواندم، نگاشتم و شنیدم که هستی تمامی آنچه در آن است را با ذرات عشق در هم آمیخته‌‌‌ای و به فرمان عشق، محبت در حال آموزش و خدمت هستند، این فهم و لمس برای کسانی امکان‌‌‌پذیر است که فاقد محبت و ظروف تهی نباشند.

شاکرت هستم که بذر محبت را با سایه‌‌ها که همان انسان‌‌ها هستند در دلم کاشتی و چه زیبا معنای اضداد را برای من تفکیک نمودی، نا‌سپاسی را به خاطر داشتن مشکلات و تجربه تاریکی‌‌ها از جان خود ز‌دودی؛ حال دوست دارم از تمامی وجود من از عصاره جانم که همان عشق و محبتی که شما به بنده ارزانی داشتی به انسان‌‌ها ببخشم و شادمانی را در چشمان آن‌‌‌ها نظاره‌‌گر باشم، آری این معجزه وادی چهاردهم و تأثیر آن بر روی من است انسانی که از همه کینه بر دل داشت و کسی را دوست نداشت.

حال در دل او شوق محبت بر مخلوقین دارد؛ چون لمس کرده که خداوند عشق خود را با مهر مخلوقین ارزانیم می‌‌دارد و دروازه ورود بر رحمت خداوند قلب انسان‌ها، موجودات، کل هستی می‌‌باشد.

پروردگار من با تمام وجود خود سپاس که جایگاه من را در هستی تغییر دادی تا اصوات، تصاویر و حس‌‌هایم تغییر پیدا کند تا ببینم مهرت را که در سینه راهنمایم قرار داده بودی، من را در آغوش می‌‌‌کشاند، بشنوم کلامت را از زبان مردی بزرگ و در جانم رسوخ کند تا از یک انسان خشمگین پای در راه مهر و عشق بگذارم.

معبود من دوست دارم، انسان بودن که منتهای عشق است را تجربه کنم؛ زیرا جوانه‌‌‌‌‌‌های محبت تازه در دل من جوانه زده، در ابتدای راه هستم و دوست دارم. سپاس از هستی و خداوند را تا انتهای مسیر طی کنم، چقدر زیباست که از محبت با شناخت و آگاهی به آخرین درجه عشق که عشق خالق به مخلوق است برسم، در حلقه‌‌‌ها به سرگردانی خویش با رسیدن به وادی چهاردهم خاتمه دهم، آری در این وادی آمده حقیقی بودن درسی ندارد.

سپاس خداوند که من را در مسیری قرار داده؛ تماماً محبت است. عشق تا هست بتوانم صور‌آشکار و پنهان خود را با هم یکی کنم، بگریزم از نقاب‌‌‌هایی که سالیان متمادی با سختی فراوان بر چهره گرفته بودم، با این نقاب‌‌‌ها بر اثر نداشتن آگاهی و نبود محبت بود، چه سخت شده قلبی که آلیاژ اصلی او از ذرات عشق است.

در آخر شکر و سپاس از خالق عشق که لایتناهی می‌‌‌باشد، می‌‌‌دهد به دنبال باز پس گرفتن نیست، منتی بر سر هیچ مخلوقی ندارد و امیدوارم من هم بتوانم بخشیدن را آن‌‌‌گونه که او می‌‌بخشد در وجود خویش بنیان بنهم، خود را در دریای بیکران عشق پروردگار سیراب کنم، پله‌‌ها و درجات عشق که با مرور زمان به نحو مطلوبی طی نمایم.
امید چنین باشد تا باد چنین بادا.

تهیه گزارش و تایپ: همسفر سمیه رهجو راهنما همسفر فاطمه (لژیون سوم)
رابط خبری: همسفر مریم رهجو راهنما همسفر فاطمه (لژیون سوم)
ویراستاری و تنظیم: همسفر محدثه (دبیر سایت)
ارسال: همسفر فاطمه (نگهبان سایت)
همسفران نمایندگی امیر_ اراک

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .